ماجرای دیدار گروهی از مردم همدان با امام خمینی بعد از فاجعه فیضیه
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ به دنبال تحريم عيد نوروز توسط امام خمينى، مراسم جشن و شادى تحويل سال نو برگزار نشد. در ادامه این مسیر، روز دوم فرورين ماه 1342 كه با سالروز شهادت امام صادق(ع) مصادف بود، يك مجلس عزادارى از سوى آيتالله گلپايگانى در مدرسه فيضيه قم برگزار شد؛ اما حمله و هجوم مأموران رژيم پهلوى به فيضيه ـ كه از قبل تدارك شده بود ـ مراسم را با خون عده بسيارى از طلبهها رنگين كرده، جمعى به شهادت رساند.
گروهى از مردم همدان كه طبق سنت هر ساله براى تحويل سال نو و شركت در مراسم شهادت امام صادق(ع) به قم آمده بودند، شاهد جنايت مأموران شاه بودند و كينه رژيم را نسبت به اسلام و روحانيت از نزديك ملاحظه كردند. يكى از آنها حجةالاسلام ابوالحسن موسوى است كه در اين زمان به تحصيل در قم مشغول بود. البته وى همدانى بود و با اين شهر پيوند عميقى داشت. او درباره مشاهداتش مى گويد :
پس از حمله مأموران به مدرسه و طلاب، طلبهها با آجرهايى كه از لبه ايوان كنده بودند، آنها را ميزدند و از مدرسه بيرون كردند و درب مدرسه را بستند. مأموران از مسافرخانه همجوار مدرسه استفاده كرده و با استقرار در پشتبام آنجا، با آجر طلاب را مورد حمله قرار دادند... اجمالا غائله هم تا حدود يكى دو ساعت از شب گذشته ادامه داشت. مأمورين براى مرعوب كردن طلاب، اقدام به تيراندازى هوايى كردند. آنها پس از تصرف مدرسه، طلاب را تعقيب و آنها را وادار به عقبنشينى به سوى پشتبام مدرسه نموده و در آنجا طلاب را به داخل رودخانهاى كه در كنار مدرسه جارى بود، پرتاب مىكردند.
حجةالاسلام حسينى كه به اتفاق حجةالاسلام موسوى از نزديك شاهد فاجعه بود، درباره عمق جنايت مأمورين رژيم میگويد: «عمامهها، كفشها و عباها افتاده بود، بعضى از جنازهها و مجروحين بر روى زمين افتاده. اينها را من مشاهده كردم و عاقبت از درب مدرسه كه به سوى دارالشفا گشوده مىشد، خود را از مهلكه نجات دادي.»
محمد خليل سپهرى، از صنف زرگرهاى همدان و نماينده آيتالله بهجت در اين شهر (1379 ش) كه در ايام حمله مأموران شاه به مدرسه فيضيه شاهد ماجرا بوده اظهار میكند :من خودم قم بودم كه كماندوهاى شاه با چوب دستىهاى بلند به مدرسه فيضيه حمله كردند. مأمورين، طلاب را مورد ضرب و شتم قرار دادند و از بالاى پشتبامها و اتاق ها و حجره هاى مدرسه فيضيه به زير انداختند و عده اى را به رودخانه پرتاب كردند و عده ديگر را به شهادت رساندند. عمامه هاى آنها به زمين افتاد و نعلين هاى آنها در صحن مدرسه فيضيه قرار گرفت. خون جارى شده بود و از جمله زائرين و مسافرينى كه در مجلس سالگرد شهادت امام جعفر صادق شركت كرده بودند، زائرين همدانى بودند.
همدانى هايى كه از نزديك شاهد اين فاجعه بودند، هنگام بازگشت از قم، شرح ماجرا و مظلوميت طلاب و وحشیگرى مأموران رژيم را براى مردم همدان بازگو و آنها را از عمق جنايات شاه آگاه كردند. بدين ترتيب، عدهاى از روحانيون و مردم همدان، براى كسب آگاهى بيشتر و كسب تكليف از محضر آيتالله خمينى، راهى قم شدند.
حجةالاسلام سيدفاضل حسنى در اين خصوص مىگويد :«ما در قم حضورا خدمت امام (ره) شرفياب شديم. من عرض كردم: «آقا تكليف چيست؟» فرمود: فعلا مطالب را علنى به طورى كه شما را دستگير كنند، نگوييد، اما مردم را بىخبر نگذاريد. مطالب را به مردم گوشزد كنيد. اما بعضى از كلماتى كه اينها حساسند، نگوييد.» بدين ترتيب، شيوه مبارزه عليه رژيم و آگاه كردن مردم توسط امام، براى روحانيون و مبارزان مشخص شد و در عين حال، درباره احتياطهاى لازم به آنها توصيههايى شد.»
علاوه بر حجةالاسلام حسنى، افراد ديگرى، همانند حاج محمود كتابفروش (دادفرما)، فتحعلى صاحبالزمانى و حاج محمد ابراهيم درفشى، رهسپار قم شدند و امام را ملاقات كردند. حاج محمود كتابفروش میگويد: «روز پنجم فروردين، با فتحعلى صاحبالزمانى به قم رفتيم. به محض اينكه ما وارد گاراژ اتوبوسها در قم شديم، گفتند: «برويد هيئت، دستگيرتان میكنند.» كماندوها هركسى را میديدند، میگرفتند. ما امام را ملاقات كرديم و سپس به همدان بازگشتيم و تلگراف زديم.»
افرادى كه از همدان به ملاقات مراجع و امام خمينى میرفتند، اطلاعات مربوط به اوضاع سياسى شهر را در اختيار وى قرار میدادند. ايشان نيز مبارزان را رهنمود و راهكارهاى لازم را براى مبارزه با رژيم براى آنها توضيح ميدادند. حاج ابراهيم درفشى كه از طرف صنف كفاشان به ملاقات آيتالله خمينى رفته بود، اظهار میكند :
«مراجع بزرگوار، از جمله آيتالله گلپايگانى، مردم را به مبارزه عليه رژيم شاه و به نفع اسلام و روحانيت توصيه میكردند. من خدمت امام رسيدم. گفتم كه همدان ما هم اينطور است؛ گاهى میآيند ما را اذيت میكنند و وقتى كه عكس شما را ما توزيع میكنيم و به دكانها میزنيم، میآيند [مأمورين رژيم] بعضى از آنها را جمع میكنند. بعد ايشان فرمودند كه شما خدمت آيتالله آخوند برس و بگو آقاى آخوند، شما بايد استاندار غرب كشور باشيد. دوباره من گفتم ما اين كارها را كردهايم و اين طور شده. امام فرمود اينها فايده ندارد. اينها را به صورت تلگراف مخابره كنيد كه دستگاه ظالم بفهمد كه ما طرفدارانى داريم.»