کد خبر: ۵۳۷۴

روایتی از مهر و محبت هم‌وطنان کرد نسبت به شهید کشوری و خلبانان هوانیروز

وقتی به بالای سر هلی‌کوپتر احمد رسیدم، متوجه شدم که تعدادی دور هلی‌کوپتر جمع شده‌اند. اول ترسیدم و خواستم مسایل ایمنی را رعایت کنم که ناگهان صدای احمد در بی‌سیم پیچید و از ما خواست که با خیال راحت در کنار آنها به زمین بنشینم.

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ در بخشی از کتاب "پرواز در پرواز" که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است، به نقل از سرهنگ رضا جندقی خاطره جالبی آمده است. او می‌گوید: بعد از آنکه عملیات جانانه‌ای انجام داده و نیروهای بعثی را در اطراف ایلام تار و مار کرده بودیم، من به عنوان خلبان «رسکیو» پرواز می‌کردم که ناگهان شهید احمد کشوری اعلام وضعیت اضطراری نموده و در نقطه‌ای فرود آمد. بلافاصله خود را به محل فرود رساندم، ولی قبل از آنکه به زمین بنشینم، احمد اعلام کرد که دچار نقص فنی شده و بهتر است من بروم و یک تیم فنی با خود بیاورم.

بلافاصله در آسمان دور زده و خود را به پایگاه کرمانشاه رسانده و دقایقی بعد با تیم فنی به محل فرود اضطراری هلی‌کوپتر احمد کشوری آمدم. 

وقتی به بالای سر هلی‌کوپتر احمد رسیدم، متوجه شدم که تعدادی دور هلی‌کوپتر جمع شده‌اند. اول ترسیدم و خواستم مسایل ایمنی را رعایت کنم که ناگهان صدای احمد در بی‌سیم پیچید و از ما خواست که با خیال راحت در کنار آنها به زمین بنشینم.

بلافاصله فرود آمدم و به طرف هلی‌کوپتر احمد و مردمی که دور او حلقه زده بود رفتم. با دیدن لباس‌های محلی کردی مردم فهمیدم که آنها ساکنین منطقه هستند و از روستای «ارکواز» آمده‌اند. هنوز سلام و علیک ما با مردم تمام نشده بود که اهالی روستا به هر یک از ما یک ظرف غذا دادند. از یکی از روستاییان پرسیدم: شما چطور فهمیدید که هلی‌کوپتر ما اینجا نشسته و خراب شده است؟

او در حالی که لبخندی می‌زد، گفت: «شما هر وقت از بالای سر ما پرواز می‌کنید و به منطقه می‌روید، ما تعداد هلی‌کوپترها را می‌شماریم. امروز که متوجه شدیم یکی از آن‌ها مراجعت نکرده، تصمیم گرفتیم با پای پیاده تا خط اول بیاییم و در صورت نیاز خلبان به او کمک کنیم.» 

با شنیدن این حرف، در حالی که اشک شوق می ریختیم، گفتم با داشتن مردمی به این خوبی و با تعهد، حتما دشمن را از خاک میهن اسلامی بیرون خواهیم کرد.

15 آذر 1359؛ شهادت شهید احمد کشوری

این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات