کد خبر: ۵۷۸۹

روایتی از فعالیت‌ توده‌ای‌ها در اصفهان/ یک بام و دو هوای حزب توده در برابر منافع ملی

شعبه حزب توده در اصفهان از فعال‌ترین واحدهای آن در کشور بود، به‌طوری که اکثر نیروهای کارگری طرفدار آن بودند. دفتر حزب در دروازه دولت، بالای خیاطی درگاهی قرار داشت. این دفتر در جریان وقایع پس از غائله فرقه‌ دموکرات آذربایجان توسط طرفداران اتحادیه‌ کارگری و حزب دموکرات قوام‌السلطنه مورد هجوم قرار گرفت. مهاجمین، دفتر حزب را ویران کردند و از بالای ساختمان وسایل آن از جمله میز، صندلی و رادیو را به کف خیابان چهارباغ ریختند.
دوشنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۴:۳۹

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ محیط کارگری اصفهان عرصه مناسبی برای فعالیت‌های حزب توده بود. حزب توده پس از شهریور 1320 تا کودتای 28 مرداد 1332 در دو مرحله فعالیت داشت. یک مرحله از زمان تاسیس آن تا سال 1327 است. پس از ترور محمدرضا شاه در پانزدهم بهمن ماه 1327 حزب توده غیر قانونی اعلام شد. دیگری هم بعد از قضایای 30 تیر 1331، در این راستا مردم انقلابی، روشنفکران و فرهنگیان به انحاء مختلف به مخالفت و مبارزه با حزب توده می‌پرداختند. در این زمینه در کتاب خاطرات سیدرضا میرمحمدصادقی که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده آمده است:

شعبه حزب توده در اصفهان از فعال‌ترین واحدهای آن در کشور بود، به‌طوری که اکثر نیروهای کارگری طرفدار آن بودند. دفتر حزب در دروازه دولت، بالای خیاطی درگاهی قرار داشت. این دفتر در جریان وقایع پس از غائله فرقه‌ دموکرات آذربایجان توسط طرفداران اتحادیه‌ کارگری و حزب دموکرات قوام‌السلطنه مورد هجوم قرار گرفت. مهاجمین، دفتر حزب را ویران کردند و از بالای ساختمان وسایل آن از جمله میز، صندلی و رادیو را به کف خیابان چهارباغ ریختند. در واقع حزب توده اصفهان از بهمن 1327 مورد حمله مخالفان قرار گرفت.

فعالیت دوباره‌ حزب توده در اصفهان در دوره‌ دولت دکتر محمد مصدق بود. آن‌ها روزنامه‌ای به نام «فردای پیروز» منتشر می‌کردند که جدا از ارگان حزب در تهران با نام «به‌سوی آینده» بود. سرکردگی حزب در این دوره با دو برادر به نام کاظمی بود. به یاد می‌آورم یک‌بار در مقابل دفتر حزب ایران در خیابان چهارباغ با برادر دومی بحث کردم. او در حین بحث، عکس استالین را از جیب خود درآورد و گفت: «تو هر که را می‌خواهی بپرست، من این را می‌پرستم». سپس عکس استالین را روی آسفالت خیابان چهارباغ گذاشت و به حالت سجده، پیشانی خود را بر روی آن گذاشت. از دیگر فعالان حزب در حوزه کارگری، فردی به نام چینی‌فروش بود که کارگر کارخانه صنایع پشم بود.

در این دوره من جزء افرادی بودم که در مقابل فعالیت‌های حزب توده قرار داشتم. در آن زمان توامان تحصیل و تدریس می‌کردم. بدین‌گونه که شب‌ها در موسسه اکابر شهاب تدریس می‌کردم. این موسسه به ‌صورت رایگان به بیسوادان ارائه خدمات می‌داد. بعد از قضایای 30 تیر 1331 در سر کلاس‌هایم علیه حزب توده صحبت کرده و آن‌ها را مقابل دکتر مصدق و آیت‌الله کاشانی می‌دانستم. از همین‌رو توده‌ای‌ها در روزنامه «فردای پیروز» علیه من مطالبی نوشته و مرا «صادقی فرهنگی‌نما» معرفی کردند. در ادامه هم از محصلین خواسته بودند این فرهنگی‌نما را سرجایش بنشانند.

در آن موقع حدود هجده سالم بود و نگران بودم مورد ضرب و شتم توده‌ای‌ها قرار بگیرم. شاگردی به نام حسین قالیباف داشتم که روزها در بازار کش‌بافی می‌کرد. او پهلوان احمدآباد اصفهان بود و زورخانه می‌رفت. با وجود آنکه معلم او بودم، اما سن وی در حدود سن و سال پدرم بود. او شب‌ها می‌ایستاد تا پس از پایان درس مرا به خانه‌ام برساند. با این‌ همه، یکبار زیر بازارچه حاج محمدجعفر مورد حمله توده‌ای‌ها قرار گرفتم که با وساطت موقتیان، از هواداران حزب توده، نجات یافتم.

*** یک بام و دو هوای حزب توده درباره منافع ملی ***

به‌طور کلی فعالیت‌هایم در این دوره در مقابل حزب توده بود. به‌طوری که مدالی درست کرده بودیم و بر روی آن نوشته شده بود: «نفت باید در سراسر کشور ملی شود». بر روی این مدال یک دکل نفت هم حک شده بود. این مدال را بر یقه کت‌هایمان نصب می‌کردیم. در مقابل این مدال و شعار، توده‌ای‌ها هم مدالی تهیه کرده بودند که بر روی آن نوشته شده بود: «نفت جنوب باید ملی شود». در بحث‌هایمان هم به ما می‌گفتند: «شمال که نفت ندارد، شما چه چیزی را می‌خواهید ملی شود». در حالی که شمال نفت داشت و روس‌ها همواره در پی دست‌اندازی به آن بودند.

از دیگر بحث‌های اختلافی ما درباره عدم واگذاری یازده تن طلای ایران توسط شوروی به دولت مصدق بود. مبنای صحبت ما این بود در حالی که یک دولت ملی بر سر کار است و با آمریکا و انگلیس در حال مبارزه و رویارویی است، چرا دولت شوروی این طلاها را تحویل دولت ایران نمی‌دهد؟ آن‌ها هم در پاسخ می‌گفتند: «این اتفاق باید در زمان یک حکومت دموکراتیک کمونیستی در ایران رخ بدهد». گویا در نظر روس‌ها، دولت کودتایی سپهبد زاهدی آن دولت دموکراتیک بود که این معامله صورت گرفت. پاداش آن‌ هم کشف و اعدام اعضای شبکه نظامی حزب توده بود.

این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات