برشی از کتاب " سند انتخاب "

نگاهی به سرنوشت خبرگانی که با انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای مخالف بودند

آقایان سیدعلی خامنه‌ای، سیدکاظم نورمفیدی، محمدتقی مروارید، سیدمحمد موسوی خوئینی‌ها، سیدمحمد حسینی کاشانی، محمد مؤمن قمی، جلال طاهر شمس، سیدمحسن موسوی تبریزی، محمدحسین معصومی زرندی، حسن همتی، میرزامحمد انواری و محمد عبایی خراسانی از جمله افرادی بودند که به انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای رأی منفی دادند. یک پرسش اساسی این است که در دوران رهبری آیت‌الله خامنه‌ای، افرادی که به رهبری ایشان رأی ندادند، چه سرنوشتی پیدا کردند؟
شنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۱:۱۲

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ در 14 خرداد 1368 آیت‌الله خامنه‌ای با رأی قاطع خبرگان به رهبری انقلاب اسلامی پس از امام خمینی برگزیده شد. اما در این میان علاوه بر شخص آیت‌الله خامنه‌ای افراد دیگری هم به این انتخاب رأی منفی دادند. سرنوشت خبرگانی که با انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای مخالف بودند چه شد؟

کتاب «سند انتخاب» که توسط موسسه فرهنگی هنری مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است، در تحلیلی قابل تأمل به موضوع مذکور می‌پردازد که در ادامه از نظر می‌گذرد:

 با تکیه بر فیلم اجلاسیه و شهادت راویان حاضر در مجلس، افراد زیر را میتوان با اطمینان، جزو افرادی قرار داد که به رهبری آیت‌الله خامنهای رأی مثبت ندادند: آقایان سیدعلی خامنهای، سیدکاظم نورمفیدی، محمدتقی مروارید، سیدمحمد موسوی خوئینی‌ها، سیدمحمد حسینی کاشانی، محمد مؤمن قمی، جلال طاهر شمس، سیدمحسن موسوی تبریزی، محمدحسین معصومی زرندی، حسن همتی، میرزامحمد انواری و محمد عبایی خراسانی. دو نفر آخر، با اعتماد به خاطرات نمایندگان مجلس خبرگان به این جمع اضافه شدهاند اما بقیه افراد، در فیلم اجلاسیه مشخص است که به رهبری آیت‌الله خامنهای رأی مثبت نداده‌اند. در کنار این اسامی، از بعضی نمایندگان دیگر هم یاد شده که به دلیل غیبت، در رأیگیری شرکت نکردهاند. آمار دقیق غایبان اجلاسیه در دست نیست، اما در خاطرات نمایندگان، به بعضی از این افراد اشاره شده است. از جمله، به روایت آقای مروارید، «آقای باقری كنی، كه برادر آقای مهدوی كنی بودند، ایشان رفته بودند بیرون از مجلس كه بعد از انتخاب، ایشان برگشتند... آقای باقر كنی هم رأی نداد.»

اما یک پرسش اساسی این است که در دوران رهبری آیتالله خامنهای، افرادی که به رهبری ایشان رأی ندادند، چه سرنوشتی پیدا کردند؟ در اینجا به وضعیت 9 نفر میپردازیم که از رأی منفی آن‌ها اطمینان خاطر داریم. بدیهی است که از این جمع، نام آیت‌الله خامنهای حذف شده است:

 

1- حسینی کاشانی، سیدمحمد:

آقای حسینی کاشانی، متولد 1318 در کاشان است. او از شاگردان امام و محصلان علوم دینی در شهر قم میباشد و عمده مشغولیتش در سالهای پیش از انقلاب نیز، درس و بحث حوزوی بوده است. وی در 12 اردیبهشت 1342 از امام، اجازهنامه در امور حسبیه و شرعیه گرفته است. با پیروزی انقلاب، در 6 مهر 1358، با حکم امام به عنوان قاضی شرع در دادگاه انقلاب اسلامی شهرستان کازرون منصوب شد. این ظاهراً تنها منصب حکومتی او در سالهای پس از پیروزی انقلاب، به جز عضویت در دور اول مجلس خبرگان رهبری است. 

طول مدت تصدی این منصب هم چندان نبود و آقای حسینی کاشانی، دوباره به قم و مجالس درس و بحث خود بازگشت. فرزند طلبه او، سیدمحمدمهدی، در سال 1366 در شلمچه به شهادت رسید. پس از انتخاب آیت‌الله خامنهای به رهبری جمهوری اسلامی، حسینی کاشانی تا پایان دوره نخست مجلس خبرگان، به وظایف نمایندگی خود پرداخت، اما در سال 69، برای شرکت در دور دوم مجلس خبرگان نامزد نشد. نامزدی او برای سومین دوره مجلس خبرگان در سال 1377، با عدم احراز صلاحیت از سوی شورای نگهبان تحقق پیدا نکرد. 

به نظر میرسد که آقای حسینی کاشانی، همانطور که در زمان حیات امام، بروز و ظهور حکومتی چندانی نداشت، در دوران رهبری آیتالله خامنهای بر همین سیره باقی ماند. بنابراین، این فرضیه که او در دوران رهبری آیت‌الله خامنهای، خانهنشین یا منزوی شده باشد صحت ندارد. این احتمال هم وجود دارد که دستگاه‌های حکومتی و جریانات انقلابی نیز رغبتی به استفاده از او نداشتهاند. رد صلاحیت او در سال 77، میتواند نشانهای از همین بیرغبتی نظام به حضور او در نهادهای حاکمیت میباشد. حسینی کاشانی در گفتگویی تأکید کرده است که در انتخابات‌ها، دیگر «نه [نامزد] میشوم، نه به کسی رأی میدهم.» البته یکی از دلایل این استنکاف و گوشهگیری تغییرات تئوریک فراگیر آقای کاشانی در مسائل حکومت در اسلام است که قاعدتاً او را بیش از گذشته با ساختار سیاسی جمهوری اسلامی دچار اصطکاک کرده است: «اخیراً نظرم این است که اصلاً انتخابات و اکثریت را قبول ندارم. نظرم این است که اینطور مسائل از راه قرعه باید حل بشود. اینکه فرض کنید یک نفر که رأی او زیادتر است، انتخاب بشود، من مسئولیت شرعی برایش قبول ندارم.»

 

2- طاهر شمس، جلال:

آقای طاهر شمس گلپایگانی در سال 1306، و در روستای گوگد گلپایگان متولد شد. او از فضلای حوزهی قم به شمار میآمد که از محضر آیتالله بروجردی و اکثر اساتید همنسل ایشان، و نیز اساتید نسل بعد، مانند حضرت امام خمینی، استفاده کرده است. در جریان نهضت امام، در قالب جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به حمایت از مبارزه پرداخت. با پیروزی انقلاب، تدریس و اشتغالات حوزوی را ادامه داد و همزمان، با صلاحدید آیتالله منتظری و نظر مساعد آیتالله گلپایگانی، به عضویت در شورای مرکزی مدیریت حوزهی علمیه قم منصوب شد. این انتخاب به تأیید حضرت امام نیز رسید. 

در دور اول مجلس خبرگان به نمایندگی از مردم استان مرکزی، در جمع خبرگان رهبری درآمد و در اجلاسیه چهاردهم خرداد و جریانات انتخاب جانشین رهبری مشارکت کرد. پس از رحلت امام، با وجود بروز تغییر و تحولات در شورای مدیریت و تبدیل نام آن به «شورای عالی حوزه علمیه قم»، از سوی جامعهی مدرسین برای عضویت در این شورا فراخوانده شد که از پذیرش آن خودداری کرد. آقای طاهر شمس، سال 69، و در جریان انتخابات دور دوم مجلس خبرگان رهبری، در فهرست مشترک جامعیتن در انتخابات استان تهران قرار گرفت، اما تنها عضو این فهرست بود که آرای لازم را به دست نیاورد و به جای او، آیت‌الله محمد ریشهری، از خارج از فهرست مذکور، وارد مجلس خبرگان شد.

جلال طاهر شمس، پس از انتخاب آیتالله خامنهای به رهبری، در گفتگویی با روزنامه رسالت، درباره این انتخاب گفت: «صلاحیت سیاسی ایشان بر احدی پوشیده نیست. ایشان در طول 8 سال ریاستجمهوری، درخشانترین عملکرد را از خود نشان دادند. سوابق مبارزات ایشان، زندان‌ها و تبعیدهایی که متحمل شدهاند، از ایشان چهرهای مقاوم و استوار برای تحقق آرمان‌های اسلامی ساخته است. ایشان از مدرسین برجسته مشهد و قم بودند و فردی هستند که از نظر فضل و فهم و درک، فوقالعادهاند و من ایشان را به عنوان یک مجتهد و فقیه قبول دارم.»

به نظر میرسد که عدم حضور آیتالله شمس گلپایگانی در مناصب حکومتی، به دلیل اشتغالات حوزوی و تمایل وی به حضور در فضای درس و تدریس بوده است. موضع مخالفی از او در قبال نظام اسلامی یا آیتالله خامنهای در دست نیست. آقای آذری قمی در نقلی معتقد است که وی با طرح مرجعیت آیتالله خامنهای در سال 1373 موافقتی اعلام نکرده است، با این حال، با توجه به مخالفت شخص آیت‌الله خامنهای با طرح مرجعیتشان، در آن برهه، این موضع نمیتواند اعلام مخالفتی با رهبری ایشان باشد. جلال طاهر شمس گلپایگانی، در سال 74 و در اثر تصادف درگذشت. پیام تسلیتی، صادره از سوی آیتالله خامنه‌ای به مناسب رحلت او منتشر نشده است اما رئیس دفتر رهبری، حجتالاسلام محمدی گلپایگانی در مراسم تشییع وی در قم شرکت کرد.

 

3- مروارید، محمدتقی

آقای مروارید، در سال 1300، در مشهد، و در خاندان مشهور مروارید به دنیا آمد. او تحصیلات خود را از همان مشهد آغاز و سپس در قم، با شاگردی اغلب اساتید شاخص حوزهی علمیهی آن شهر، تکمیل کرد. محمدتقی مروارید از سال 1327 که برای تبلیغ به ایلام رفته بود، با مردم آن دیار انس و الفت پیدا کرد و از آن پس، در ایام فراغت از تحصیل، در این شهر اقامت میکرد. او نهایتاً هم از حوزه انتخابیه همین استان، پس از رحلت آیتالله حیدری و با پیروزی در رقابت میاندورهای، به مجلس خبرگان رهبری راه پیدا کرد. 

او در جریان نهضت امام نیز به مبارزات پیوست و چندین بار نیز متحمل دستگیری و زندان شد. با پیروزی انقلاب، عمده فعالیت او در جهاد سازندگی بود و همکاری کوتاهی نیز با بنیاد شهید تهران داشته است. او پس از سالها و در پانزدهم فروردین 1367، از امام، در امور حسبیه و شرعیه اجازه دریافت کرد که نشانگر ارتباط ضعیف او با امام و نیز دفتر ایشان میباشد. با رحلت امام، آقای مروارید، در عین رأی منفی به رهبری آیتالله خامنهای، پس از پایان اجلاسیه خبرگان، با صدور پیامی، این انتخاب را تبریک گفت. وی همچنین در دیدار بیعت اهالی ایلام و جمعی از عشایر کشور با آیتالله خامنهای در نهم تیرماه 1368، به سخنرانی پرداخت. با این حال، در سالهای پس از آن، هیچ مسئولیت حکومتی نداشته است.

آقای مروارید هم مانند آقای حسینی کاشانی، حتی در دوران حیات امام، دارای اشتغالات و مناصب حکومتی چندانی نبوده و از این رو دربارهی او نیز نمیتوان به انزوا یا خانهنشینشدن به دلیل رأی منفی به رهبری آیتالله خامنهای تصریح کرد. البته خود میگوید که با آشکار شدن این مطلب، گاهی از سوی نهادهای انقلابی مواخذه شده است اما همیشه، ضمن پافشاری بر حق خود در امر رأی دادن، تأکید کرده است که «الآن كه اكثریت موافق هستند، من البته قبول دارم و هیچگونه هم مخالفتی ندارم و هیچ مشكلی هم ندارم.» آیتالله مروارید در سال 1391 درگذشت. محمدرضا مروارید، فرزند او، در دولتهای یازدهم و دوازدهم، به مدت چهار سال، استاندار ایلام بود.

 

4- معصومی زرندی، محمدحسین

آیتالله زرندی متولد 1311 در شهر زرند از توابع ساوه است. او در کنار تحصیلات عالیه حوزوی، در جریان مبارزات علیه رژیم پهلوی هم شرکت داشت و در این راه، دستگیری و زندان را تحمل کرد. پس از تبعید امام، به کرمانشاه رفت و آنجا را محل تبلیغ و فعالیتهای خود قرار داد. با پیروزی انقلاب اسلامی، در سال 61، حکم مسئولیت حوزهی علمیهی کرمانشاه را مشترکاً با آیتالله مجتبی حاجآخوند دریافت کرد. امام در خرداد 64 او را به عنوان نمایندهی خود و امام جمعهی باختران منصوب کرد. پس از رحلت امام، از سوی رهبری جدید انقلاب در جایگاه نمایندگی ولی فقیه و امامت جمعه ابقا شد که تا سال 1386 در همین جایگاه مشغول فعالیت بود. آقای زرندی، افزون بر دورهی اول مجلس خبرگان، در ادوار سوم و چهارم نیز با رأی مردم و در قالب فهرست مشترک جامعیتن، به این مجلس راه یافت. در انتخابات دور دوم، به دلیل قرار نگرفتن در این فهرست، نتوانست آرای مورد نیاز برای حضور در جمع خبرگان را به دست بیاورد.

 آیتالله خامنهای، در سال 1386 و در حکم انتصاب امام جمعهی جدید کرمانشاه، دوران تصدی آقای زرندی را «منشأ خدمات با ارزش» دانسته بود. آقای زرندی در سال 1393 درگذشت. رهبر انقلاب در متن پیام تسلیتی که به همین مناسبت صادر کرد، در وصف این «عالم مجاهد» نوشت: «این روحانی بزرگوار دورانی طولانی پیش از انقلاب و نیز در دوران دفاع مقدس و پس از آن در خدمت نظام جمهوری اسلامی و اهداف عالیهی اسلامی بوده و متحمل زحماتی در این مسیر نورانی شدند. از خداوند متعال علوّ درجات و رحمت و مغفرتش را برای آن مرحوم مسئلت میکنم.» بنابراین، تفاوت قابل ملاحظهای در شئونات و جایگاه آیتالله معصومی زرندی،  در دوران حیات امام و پس از آن، در دوران رهبری آیتالله خامنهای به چشم نمیخورد.

 

5- موسوی تبریزی، سیدمحسن:

سیدمحسن موسوی تبریزی، در سال 1329 در تبریز به دنیا آمد. تحصیلات عالی حوزوی او تا دهه شصت ادامه پیدا کرد و از نزد اساتیدی چون آقایان منتظری، جواد تبریزی و مرتضی حائری تلمذ کرد. طی سالهای نهضت انقلابی امام، حضوری نسبی داشت که از اواخر نهضت بهویژه سال 56 به فعالیتهای رادیکالتری روی آورد که نتیجه آن، برخورد سختتر نیروهای امنیتی رژیم پهلوی با او و تجربه دستگیری و زندان بود. با پیروزی انقلاب اسلامی، و در دوران حیات امام، افزون بر تداوم اشتغالات درسی، مسئولیت‌هایی چون مسئولیت کمیته انقلاب تبریز، حاکم شرع استان خوزستان و شهرهای ارومیه، گنبد، خمین، ملایر و نهاوند، و نیز نمایندگی آیتالله منتظری در دانشگاه شهید بهشتی تا سال 1365 را برعهده داشت. 

محسن موسوی، در دور اول مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری هم از سوی مردم تبریز به نمایندگی انتخاب شد و عمده اشتغال حکومتی او در آستانه رحلت امام، عضویت مجلس خبرگان و مسئولیت امور اهل سنت خراسان بود. با ارتحال امام و آغاز رهبری آیتالله خامنهای، در سال 1368، درس خارج فقه و اصول خود را آغاز کرد و از مسئولیتهای حکومتی، جز نمایندگی مجلس خبرگان کناره گرفت. او از آن زمان تاکنون، هیچ مسئولیت انتصابی نداشته است. 

در دومین دوره مجلس خبرگان رهبری غایب است و صلاحیتش برای انتخابات مجلس چهارم شورای اسلامی احراز نمیشود. سیدمحسن موسوی تبریزی، برای دور سوم انتخابات مجلس خبرگان رهبری تأیید صلاحیت شد و علیرغم فقدان حمایت جامعتین، به عنوان یکی از نمایندگان استان آذربایجان غربی به این مجلس راه پیدا کرد. او سال 1385 در انتخابات دور چهارم مجلس خبرگان شرکت کرد که توفیقی نیافت. سال بعد، همزمان در انتخابات مجلس شورای اسلامی و میاندورهای مجلس خبرگان، اعلام نامزدی کرد که صلاحیت او برای انتخابات نخست رد، و برای انتخابات دوم تأیید شد. خود در مصاحبهای علت این رد صلاحیت را عدم مطابقت با «بندهای یك و سه ماده 28 قانون انتخابات، [یعنی] اعتقاد و التزام عملی به اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، همچنین ابراز وفاداری به قانون اساسی و اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه» دانسته است. وی نهایتاً به مجلس خبرگان رهبری هم راه نیافت. تجربه رد صلاحیت، در سالهای بعد نیز برای آقای موسوی تبریزی تکرار شد و صلاحیت وی برای انتخابات پنجمین دوره خبرگان رهبری در سال 94 و از حوزه انتخابیه آذربایجان غربی احراز نشد.

سیدمحسن موسوی تبریزی، از نظر فکری به جریان اصلاحطلب نزدیکتر است. با وجود آنکه ارتباط سیاسی پیوستهای با این جناح ندارد اما به عنوان یکی از اعضای مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم، نهاد حوزوی اصلاحطلب و رقیب جامعه مدرسین، و نیز در مقام دیدگاهها و نظرات سیاسی، در کلیت طیف این جریان تعریف میشود. از این رو، تلاطمات موجود در روابط وی با نهادهای حاکمیتی در دوران رهبری آیتالله خامنهای، در قالب مشاجرات جناحهای سیاسی درون نظام قابل تعریف می‌باشد. از او موضع مخالف آشکاری علیه نظام اسلامی و رهبری آیتالله خامنهای دیده نشده است، با این حال او از اصرارکنندگان بر نقش نظارتی خبرگان بر رهبری و منتقدان همیشگی عملکرد شورای نگهبان، بهویژه در امر تعیین صلاحیت خبرگان رهبری به شمار میآید که برابر با دیدگاههای روحانیون اصلاحطلب است:

«تأیید صلاحیت خبرگان توسط شورای نگهبان مصوبهی خود خبرگان است، ما آن وقت در دورهی سوم پیشنهاد دادیم كه این برداشته بشود، دوباره برگردد به روال سابق [که از سوی اکثریت پذیرفته نشد.] راجع به نظارت [هم]، در خبرگان اول یك ذره بود در دوره سوم این یك ذره را هم برداشتند. من خودم این را در خبرگان مطرح كردم و گفتم در مجلس خبرگان بعضیها هستند نظارت را قبول ندارند در سخنرانیها رسماً آمدند، گفتند. من میگفتم خبرگان مسئول نظارت بر رهبری است، مسئول نظارت بر رهبری یعنی چه؟ یعنی شخص رهبر، خب آن یك بخش، بخش دیگر نهادهای وابسته به رهبری است كه بالاخره از جهت سیاسی، اقتصادی، مالی، نظامی، انتظامی، رهبری قدرتی است.»

 

6- موسوی خوئینی، سیدمحمد

موسوی خوئینی در سال 1320 در قزوین متولد شد. از سال 1340 تحصیلات عالی حوزوی را در قم آغاز کرد و همزمان با شروع نهضت امام، وارد مبارزه شد. او هم در ایران و هم در نجف، فعالیتهای مبارزاتی خود را دنبال میکرد و در این مسیر، متحمل تضییقات نیروهای امنیتی رژیم پهلوی شد. با پیروزی انقلاب، هم در کسوت نمایندگی مردم تهران در مجلس و هم در مجموعههای قضایی کشور، به کنشگری سیاسی خود ادامه داد. شهرت او از ابتدای انقلاب، با نمایندگی امام در جمع دانشجویان پیرو خط امام و لانه جاسوسی آمریکا رقم خورد و اواخر دهه را با مسئولیت در امور حج و زیارت به پایان رساند.

با رحلت امام، روابط موسوی خوئینی و آیتالله خامنهای، در قالب مناسبات جناح چپ و مجمع روحانیون با رهبری تعریف می‌شود. رهبری جدید انقلاب، برای جلب نظر نیروهای این جناح، و جلوگیری از انزوای آن‌ها، موسوی خوئینی را بلافاصله در آذرماه 68، به عنوان مشاور سیاسی خود برگزید. این در حالی بود که سه ماه قبل، وی به عنوان یکی از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام از سوی آیتالله خامنهای تعیین شده بود. این انتصاب، در دوره بعدی مجمع نیز تکرار شد و در سال 71 هم آقای خوئینی در زمره اعضای منتخب مجمع از سوی آقای خامنهای قرار گرفت. با این حال، این آخرین منصبی بود که سیدمحمد موسوی خوئینی از رهبری انقلاب پذیرفت که در سال 75 به پایان رسید. بهمرور، روابط او با حاکمیت دچار اختلال شد و سمت مشاورت سیاسی رهبری را نیز ترک کرد.

موسوی خوئینی، همزمان از سال 1368، از سوی مرحوم هاشمی رفسنجانی به ریاست مرکز تازهتأسیسشده تحقیقات استراتژیک، که ذیل مجموعه ریاستجمهوری قرار داشت انتخاب شد. با آغاز ادبار سیاسی جناح چپ از انتخابات مجلس دوم خبرگان و رد صلاحیت جمع قابل توجهی از نامزدهای این جناح و شکست آن‌ها در انتخابات مجلس چهارم، خوئینی از ادامه فعالیتهای عادی سیاسی ناامید شد. او در سال 71 از مرکز تحقیقات استعفا داد و در سال 75 هم با اتمام دوره عضویت در مجمع تشخیص، برای همیشه از نهادهای حاکمیتی کناره گرفت. سال 1376، سیدمحمد خاتمی، کاندیدای مطلوب آقای خوئینی و جناح چپ به ریاست‌جمهوری برگزیده شد. مهمترین ظهور و بروز وی در این ایام، فعالیت ژورنالیستی از طریق روزنامه سلام (تأسیسشده از سال 1369) بود که با توقیف آن در تیر 1378، واپسین کنش سیاسی مشهود آقای خوئینی هم پایان یافت. 

او در سالهای بعد، در چهارچوب مجمع روحانیون مبارز (در جایگاه دبیرکلی از سال 84) به فعالیتهای خود ادامه داده است و از رهبران و سیاستگذاران جناح چپ به شمار میآید. وی در حوادث سال 88، از حامیان میرحسین موسوی و منتقدان حصر و برخورد با او بوده است. با این همه، در سال 1397، و در جریان گفتگویی پیرامون عملکرد سیاسی حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی، با اشاره به واقعه انتخاب آیتالله خامنهای به رهبری اعلام کرد که «بهترین کار، همان بود که آن روز اتفاق افتاد. رهبری شورایی که اصلاً از نظر من مردود و ناکارآمد بود. اما در رهبری فردی هم، در آن روز و روزگار در آن جمعی که فعال بودند، مناسبتر از آقای خامنهای نداشتیم». آیا این جملات، نشانه پشیمانی آقای موسوی خوئینی از رأی منفی خود به رهبری آقای خامنهای است؟ در هر صورت، علیرغم همه تفاوت نظرات گسترده و عمیق سیاسی، اعلام مخالفت صریحی از سوی وی تاکنون، درباره رهبری آقای خامنهای ابراز نشده است.

 

7- مؤمن قمی، محمد:

محمد دانشزاده (مومن) در سال 1316، در شهر قم متولد شد و تحصیلات حوزوی را تا سال 1353، در همین شهر و اندکی هم در نجف اشرف سپری کرد. او از شاگردان برجسته اساتیدی چون امام خمینی و سیدمحمد محقق داماد و شیخ مرتضی حائری بود. با آغاز نهضت امام از سالهای 41 و 42، او نیز به جریان مبارزه پیوست و که عمده فعالیت او در این زمینه در قالب جامعه مدرسین حوزه علمیه قم انجام میگرفت. پس از پیروزی انقلاب، محمد مؤمن، ضمن تداوم اشتغالات حوزوی خود، در مرداد 58، با حکم امام به سرپرستی امور زندانیان قم منصوب شد و مدت یک سال هم در شورای عالی قضایی عضویت داشت. نهایتاً در سال 62، حضرت امام او را به عنوان یکی از فقهای شورای نگهبان انتخاب کرد که عمده اشتغالات او در دوران حیات امام در همین نهاد انقلابی متمرکز بود. او در نخستین دوره مجلس خبرگان، به نمایندگی از مردم سمنان برگزیده شد که تا پایان حیات، جز دوره سوم، در بقیه ادوار این مجلس حضور داشت.

با آغاز دوران رهبری آیتالله خامنهای، مسئولیت او در شورای نگهبان تمدید شد که این تمدید ادامه پیدا کرد. آیت‌الله مؤمن روایت میکند که رهبری انقلاب، اصرار فراوانی بر حضور وی در این شورا داشته و بارها با وجود تقاضای کنارهگیری او، از این اقدام ممانعت کرده است. از سال 1371 نیز، آیت‌الله مؤمن، ضمن عضویت در شورای عالی حوزه علمیه قم، مدیریت حوزه علمیه را نیز برعهده گرفت که این مسئولیت تا سال 1374 و وقوع حادثه تصادف برای وی ادامه یافت. 

اما مهمتر از این‌ها، حضور آیتالله مؤمن در شورای فقهی رهبری است. این شورا که نخستین ماههای پس از آغاز رهبری آیتالله خامنهای تشکیل شد، محلی برای انجام مباحثات فقهی و نیز اثبات توان و قابلیتهای علمی رهبری جدید برای علما و فضلای حوزه بود. آنچه در این باره از اهمیت برخوردار است، اثری است که این شورا بر حاضرین داشته و آن‌ها را نسبت به صلاحیتهای آیتالله خامنهای مجاب کرده است. یکی از این افراد، آیت‌الله مؤمن بوده است. وی در همین رابطه میگوید: «بنده تا سال 1374 که تصادف شدیدی که در راه قم برایم روی داد و یک ماه در بیمارستان بیهوش و 42 روزی بستری بودم، در آن جلسات شرکت میکردم. از آن به بعد دیگر نتوانستم، اما در همان فاصله پنج سال و خردهای توانستم کاملاً به دقت و علمیت جناب آقای خامنهای پی ببرم و به اینکه ایشان بسیار فاضل و ملاست و میتواند در ابواب مختلف فقه به شکل مستدل و دقیق بحث کند، واقف شدم. برای تمام افرادی که اهل فضل و دقت بودند این موضوع کاملاً روشن شد.»

آیتالله مهدوی کنی درباره این سیر تحولی آقای مؤمن روایت میکند که «شاید آقای مؤمن و چند نفر دیگر، اوایل شک می‌کردند، ولی بعد که در آن شبها نظرات فقهی ایشان مطرح شد، آقایان کاملاً ایمان پیدا کردند که ایشان فقیه بسیار خوبی است.»

بنابراین، موضع روشن و موافق آقای مؤمن، در سالهای پس از رهبری آیتالله خامنهای را باید با همین تحول دیدگاه تحلیل کرد. او اگرچه به رهبری آیت‌الله خامنهای رأی مثبت نداد و احتمالاً هم دلیل این اقدامش، تردید در صلاحیتهای فقهی و علمی ایشان بوده است، اما با حضور در این جلسات، تردید خود را برطرف کرد. از این رو، در سال 1369، با ذکر همین وقایع، شهادتی مکتوب در تأیید صلاحیت اجتهادی آیت‌الله خامنهای صادر کرد: «هنگام رأیگیری در مجلس خبرگان برای رهبری حضرت آیتالله خامنه‌ای (دامتبرکاته) اجتهاد معظمله با قیام بینه شرعیه نزد اینجانب ثابت بود ولی بعداً بهواسطه حضور در جلسات مباحثهفقهی شخصاً به اجتهاد ایشان پیبردم و اکنون شهادت میدهم که معظّمله مجتهدی عادل و جامعالشّرائط میباشد.»

آیتالله مؤمن، تا پایان عمر از شخصیتهای مورد اعتماد آیتالله خامنهای بود. با درگذشت او در سال 1397، رهبری انقلاب با صدور پیامی، این واقعه را تسلیت گفت. آقای مؤمن، بارها در گفتگوها و اظهارنظرهای خود، به تمجید از ویژگیها و عملکرد آیتالله خامنهای پرداخت و انتخاب سال 68 خبرگان را، بیش از گذشته تأیید و تثبیت میکرد.

 

8- نورمفیدی، سیدکاظم:

کاظم نورمفیدی، متولد 1319 در گرگان است. او تحصیلات عالی حوزوی را در قم فراگرفت و در جریان مبارزات انقلاب شرکت داشت. حدود سالهای 1352-53 به گرگان بازگشت و فعالیتهای تبلیغی خود را ادامه داد. در دیماه 41 و مرداد 62، دو اجازهنامه در امور حسبیه، و صرف وجوهات از امام دریافت کرد. در سال 56 برای مدت دو سال به تبعید محکوم شد. مدتی از تبعید را در مریوان و بندر لنگه گذرانده بود که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. از سوی امام، در سال 58 به عنوان قاضی شرع و در آذر 1361، به نمایندگی ولی فقیه و امام جمعه گرگان منصوب شد که تا رحلت حضرت امام، این حکم پابرجا بود. 

با انتخاب آیتالله خامنهای به رهبری جمهوری اسلامی، احکام امام درباره آقای نورمفیدی، در هشتم مرداد 68 تنفیذ شد و وی تاکنون (1398)، عهدهدار نمایندگی ولی فقیه و امامت جمعه گرگان میباشد. در متن حکم آیت‌الله خامنهای آمده بود: «... در اموری هم که نیاز به اذن ولی فقیه دارد، جنابعالی از طرف اینجانب مجاز در تصدی و تصرف میباشید.» 

سید کاظم نورمفیدی افزون بر عضویت در مجلس اول خبرگان رهبری، در همه ادوار بعدی این مجلس نیز عضویت داشته است. نورمفیدی با اینکه در سال 83، در جلسه پرسش و پاسخ با دانشآموزان اعلام کرد که «نه چپم و نه راست»، اما از نظر سیاسی، از چهرههای میانهروی جریان اصلاحطلب به شمار میآید. از حامیان دولتهای سیدمحمد خاتمی و حسن روحانی بوده و در سال 84 با صدور اطلاعیهای از کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی در رقابت با محمود احمدینژاد حمایت کرد. در جریان انتخابات سال 88، اگرچه با میرحسین موسوی در گرگان دیدار و از او پشتیبانی کرد؛ اما پس از انتخابات، مواضع رادیکال و ساختارشکنانه اتخاذ نکرد. او بارها در فهرستهای انتخاباتی مطرحشده از سوی جریان چپ و اصلاحطلب، از جمله مجمع روحانیون مبارز و حزب اعتماد ملی حضور داشته است. فرزند او، داماد سیدمحمد موسوی بجنوردی، از اعضای مجمع روحانیون و باجناق سیدحسن خمینی است. در تمام سالهای پس از آغاز رهبری آیتالله خامنهای، تضییق و فشار خاصی علیه او دیده نمیشود.


9- همتی، حسن

حسن همتی با نام کامل حسن همتی مقدم داورزن، روحانی شناختهشدهای نیست. اطلاعات زیادی از او وجود ندارد. در کتاب دو جلدی منتشرشده از سوی دبیرخانه خبرگان در معرفی زندگینامه نمایندگان ادوار یکم تا سوم این مجلس نیز زندگینامهای از او به چشم نمیخورد. در دوران حیات امام، منصب ویژهای نداشته است و امروز هم به عنوان استاد حوزه و دانشگاه، مشغول تدریس میباشد. در جریان انتخابات دوره دهم مجلس شورای اسلامی در سال 94، نام حسن همتی مقدم در میان نامزدهای حوزه انتخابی دزفول دیده میشود که موفق به کسب آرای مردم نشده است.

در جمعبندی نهایی، به نظر میرسد که تضییقات گستردهای علیه نمایندگانی که به رهبری آیتالله خامنهای، رأی منفی دادند روی نداده است. افرادی مانند آقایان مؤمن، زرندی و نورمفیدی، در سطح قابل توجهی به کار گرفته شدند و بعضی مانند آقایان حسینی کاشانی، طاهر شمس، مروارید و همتی هم در همان سطحی که در زمان حیات امام قرار داشتند باقی ماندند. عمده تعارضات به نمایندگانی بازمیگردد که صبغه اصلاحطلبی دارند؛ یعنی آقایان سیدمحسن موسوی تبریزی و سیدمحمد موسوی خوئینی که تلاطمهای موجود در مناسبات آن‌ها و نظام اسلامی، بیشتر به دلیل درگیریهای جناحی بوده و ربطی به مسئله رهبری آیت‌الله خامنهای ندارد. 

بخشی از تلاطمها هم به تبع ناشی از بیعلاقگی این افراد از ادامه تعامل با نظام اسلامی در دوران رهبری آیتالله خامنهای بوده است. نکتهی قابل توجه دیگر، شباهت مناسبات آیت‌الله خامنهای با مخالفان رهبری  ‌ ایشان و موافقان آن است. برای مثال، تعداد قابل توجهی از افرادی که به رهبری ایشان، رأی مثبت دادند نیز مانند آقایان زرندی و نورمفیدی، صرفاً به تداوم امامت جمعه و نمایندگی ولی فقیه گمارده شدند و توجهات متفاوتی به آن‌ها معطوف نشده است. افزون بر این، پنهانماندن اسامی این آرای مخالف نیز میتواند به عنوان نشانهای از بیاهمیتی این مسئله برای رهبری انقلاب، تفسیر شود.

این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات