اطلاعات اولیه درباره کودتا چگونه به منابع امنیتی رسید؟
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ چندماه پیش از کشف کودتای نقاب در
کمیتهي مرکزی انقلاب و سپاه پاسداران هوشیاری هایی به دلیل تحرکات برخی از عوامل
شبکهی کودتا صورت گرفته بود. به همین دلیل ستادی غیررسمی متشکل از نیروهای سپاه،
کمیتهی مرکزی اطلاعات دفتر نخستوزیری و ادارهی رکن دوم ارتش، تشکیل میشود. اعضای
این کمیته یا ستاد غیر رسمی، به این نتیجهی قطعی میرسند که اتفاقاتی در شرف وقوع
است که عادی نبوده و کاملاً مشکوک بهنظر میرسد.
اعمال
اقدامات کنترلی، بسیاری از شبهات آنها در اینخصوص را تبدیل به باور مینماید. از
اینرو، در یک حرکت پیشدستانه، دستور توقیف تعدادی از افراد نظامی و غیرنظامی که
مشکوک به اقدام در خصوص کودتا تشخیص داده شدند، صادر میگردد. این اتفاق، سهروز
پس از شکست عملیات پنجه عقاب آمریکا در طبس و در تاریخ، هشتم اردیبهشت 1359، یعنی
دوماه و دهروز قبل از کودتای نقاب انجام میشود. یکی از اصلیترین نفراتی که در
این ارتباط دستگیر میگردد «ابوالقاسم خادم» بود که توسط نیروهای سپاه
دستگیر میشود.
در همین ارتباط و براساس گزارشهای انجمن
اسلامی نيروی هوایی، بعد از دستگيری خادم، چندین نفر دیگر که از مرتبطین اصلی
کودتا بودند، افرادی همچون «اکرم و فريده بایاحمدي» از اعضاي شاخه سیاسي «جبهه
اتحاد ملي» وابسته به مهدي سپهر و خواهران سرهنگ عطاءالله بائی احمدی، که بعد از
خنثیشدن کودتا مشخص گردید که نقش مؤثری در کودتای نقاب داشتهاند، سرهنگ نودهي و
سرهنگ محمدرضا زادنادري نیز دستگیر میگردند.
در
ادامه، خادم برای بازجویی به اداره رکن دوم ارتش به ریاست محمد پیرو رضوی، تحویل
داده میشود. بر اساس اعترافات سایر متهمین به شرکت در کودتا که در اداره دوم
ارتش شاغل بودند، نفوذ شبکه براندازی نقاب در اداره دوم، باعث شده بود تا افراد
دستگیرشده در جریان رویدادهای بیرون از بازداشتگاه قرار داشته باشند و بههمین
دلیل، خیلی سخت مقاومت نموده و تقریباً هیچ اعتراف خاص و مهمی نداشتند. از
سویی دیگر، تشکیلات نقاب تا آخرین روزهای اجرای توطئه کودتا، با طیب خاطر به فعالیتهای
خود علیه انقلاب اسلامی ادامه دادند.
سرهنگ دوم صدقیانیفر در بازجوییهایش در خصوص دستگیری این افراد و کسب اطلاعات از آنها، چنین عنوان داشته است: گروه ضد براندازی حفاظت اطلاعات و کمیته مستقر در ادارهي دوم، سرنخهایی از فعالیت یک شبکه براندازی بهدست آورده و روی آنکار میکنند. ساوه درودی، موضوع را بیشتر پیگیری کرد و در نتیجه همین پیگیریها و تماسهایی که با پرسنل گروه ضد براندازی و افراد کمیته مستقر در اداره دوم داشت، متوجه شد که شبکه براندازی سرهنگ بنیعامری (احسان) کشف شده است. ساوه درودی، عضو کمیتهای که روی این شبکه کار میکرد، گردید و به احسان نیز خبر داد که فعالیت شما کشف شده است. احسان گفته بود برای مدت یکی دو هفته، همه کارها و فعالیتها را میخوابانیم و بعد هم با احتیاط کار میکنیم و بههمین ترتیب هم عمل گردید.
صدقیانیفر ادامه میدهد: «ساوه درودی در کمیته بود، گرچه میگفت برادران کمیته، زیاد اجازه دخالت نمیدهند ولی بههرحال، اطلاعاتی کسب میکرد و چون خود عضو ستاد براندازی نیز بود و با احسان در ارتباط بود، هم احسان و اعضای ستاد را باخبر میکرد».
عوامل و عناصر ستاد براندازی، تمامی فعالیتها و حرکات مسئولان
اداره دوم و کمیته را به گروه براندازی، گزارش میکردند. صدقیانیفر در اینباره
میگوید: ساوهدرودی از من خواست مواظب اقدام سرهنگ بزرگی، که آنموقع، رئیس گروه
ضد جاسوسی بود، باشم. میگفت بزرگی، پرونده سرهنگ بنیعامری را گرفته بود و
مطالعه میکرد. احتمال دارد او هم از یکطرف اقدام کنترلی به عمل میآورد. من
مواظب کار بزرگی بودم ولی او فقط به مطالعه پرونده بنیعامری اکتفا کرده و با
بودن کمیته مخصوص برای اینکار و گروه ضد براندازی، او اقدامی نکرد و من این مطلب
را به ساوهدرودی گفتم
مجموعهی این رویدادها و اتفاقات باعث گردید تا نیروهای انقلابی ارتش نیز احساس خطر نموده و در اولین اقدام، تشدید اقدامات امنیتی در راستای بالابردن امنیت امامخمینی را، در دستور کار خودشان قرار دهند.
آخرین گزارش
بسمه تعالی
کمیته موقت انقلاب اسلامی
خلاصه گزارش: عدهای از ساواکیها با ارتشیها عضوگیری و سازماندهی میکنند تا در برنامهای که از طرف آمریکا تدارک دیده شده، شرکت نمایند. برنامهی بدین صورت است که تعدادی هواپیما که از طرف آمریکا فرستاده میشود، همزمان درتمام فرودگاههای ایران بهزمین مینشیند. در این موقع تعدادی ماشین که پر از اسلحه میباشند و از قبل در محل موضعگیری کردهاند بهمحل فرودگاه آمده و اسلحه را تحویل افراد ضد انقلاب قرار میدهند تا با ترور محافظین وارد شهر شوند و برنامهي ازپیش تعیینشده را به مرحلهی اجراء درآورند. این برنامه ظرف هفتهی آینده اجراء میشود، باید از فرودگاهها و اطراف کاملاً محافظت نمود. یکی از آنها گفته است که عدهای که بهعنوان شبکهی براندازی در پادگانها دستگیر شدهاند، از اعضای سطح پایین این شبکه هستند و سران این شبکه هنوز در رأس کار هستند. گزارشدهنده خود را از اعضای این گروه که حالا بیرون آمده، معرفی کرد و از افشای نام خود بهعلت نگرانی و ترس خودداری کرد. در این گروه اکیپهای 50 تا 100 نفری سازماندهی شدهاند که بیشتر از ارتشی و رنجرها و نیروی هوایی میباشند و افراد شخصی را برای اجرای برنامه لازم دارند. به اینصورت که بعد از فرود هواپیما و تحویل اسلحه وارد شهر شده و افراد شخصی با صوت و هورا از آنان استقبال میکنند و جریان 28 مرداد را بهوجود میآورند، سپس بهطرف مراکز حساس مانند رادیو و تلویزیون حرکت میکنند و آنها را بهتصرف خود درمیآورند، بههرحال میخواهند کودتا کنند.
کمیته مرکزی اطلاعات و تحقیقات
متن گزارش واصله از کمیتهي انقلاب اسلامی، بسیار ناقص و متناقض بوده و از لحاظ عملیاتی، میتوانست در حد ضعیف ارزیابی شود. لیکن، مسئولان ارتش، ریسک نکرده و در یک اقدام پیشگیرانه، چهارروز بعد از وصول این گزارش، مرکز فرماندهی اداره سوم ستاد مشترک، ضمن ارسال عین گزارش کمیته انقلاب اسلامی، نامهای را با طبقهبندی «بکلّی سری» و ارجحیّت «اقدام سریع» به فرماندهان نیروهای زمینی، هوایی، دریایی، ژاجا و ریاست شاجا، با هدف مقابله با تهدید متصوره، ارسال نموده و ابلاغ مینماید تا ضمن بهرهگیری از پرسنل مؤمن و متعهد، نسبت به انجام اقدامات لازم عمل نمایند.
براساس این ابلاغیه فرماندهان نیروها موظف بودند، تا تمامی فرماندهان و مسئولان عمده یگانهای تحت امر خود را در جریان قرار داده لیکن، مراقب باشند تا بیان این مطلب، جنبه القایی پیدا ننماید. همچنین، حجم فعالیتهای اطلاعاتی را برای کشف شبکههای مندرج در گزارش پیوستی افزایش داده و آمادگی لازم برای انجام عکسالعملهای سریع در راستای مقابله با هرگونه تحرّک در این خصوص را داشته باشند.
افشای کودتا
نامه واصله از سوی اطلاعات و تحقیقات کمیته مرکزی، آخرین گزارش کتبی است که در ارتباط با انجام توطئهای که در شرف وقوع بود، واصل گردیده که دستورات لازم پیرامون آن نیز صادر میشود. در آخرین ساعات قبل از کودتا و در تاریخ هجدهم تیرماه 1359، آقای حجاریان به نزد آقای ریشهری رفته و صحبت از وقوع یک کودتا مینماید. آقای ریشهری در کتاب خاطرات خود پیرامون این موضوع چنین مینویسد: پیش از آغاز این کودتا، سرنخهایی از یک توطئهي براندازی بهرهبری مشخصی به نام بنیعامری، در اختیار دستگاههای اطلاعاتی کشور بوده است اما بهدلیل نوپابودن این دستگاهها و نفوذ کودتاگران در ادارهي دوم ارتش، پیگیریها بهجایی نمیرسد، به این ترتیب تا 48 ساعت پیش از شروع عملیات کودتا، هیچیک از مسئولان نظام از ماجرا خبر نداشتند.
وی
در ادامه چنین اظهار میکند که همزمان با اطلاع مقام معظم رهبری، سعید حجاریان
نیز بهطور کاملاً اتفاقی! از طریق مخبر اطلاعات اداره رکن دوم ارتش از جریان این
کودتا با خبر شده است. آقای ریشهری، اصل ماجرا را اینگونه شرح میدهد: نزدیک
غروب آفتاب روز هفدهم تیرماه ۱۳۵۹، آقای سعید حجاریان که با کمیتهي ادارهي دوم
ارتش همکاری داشت بهدفترم آمد و هیجانزده گفت: کار خصوصی دارم. ظاهراً چندنفر در
دفتر بودند، به من نزدیک شد و گفت: امشب قرار است کودتا شود.
تاکنون
هیچ مطلبی درباره فردی که این اطلاعات را در اختیار آقای حجاریان قرار میدهد، در
کتب و مجلات درج نشده است. درجهدار تیپ نوهد، گروهبان دوم «ناصر محمّدی اصل» نام
دارد. گروهبان محمّدی اصل، بعد از اطلاعرسانی این موضوع به آقای حجاریان، از سوی وی
مأموریت مییابد تا کودتاچیان را همراهی نموده و اطلاعات و مطالبی که بهدست آورده
را بهصورت مستمر، گزارش نماید. گروهبان محمدیاصل، برابر هماهنگی اقدام نموده و
بههمراه کودتاچیان بهسمت همدان اعزام میگردد. آقای ریشهری در کتاب خاطرات خود،
پیرامون این موضوع چنین نوشته است:
حدود
48 ساعت قبل از کودتا، شخصی سراسیمه، درحالیکه پاکتی را در دستش بود، درب اطاق
کمیته ستاد مشترک را به صدا درمیآورد و گفت: چون مسئله مهمّی دارم و به ارتشیها
نمیتوانم اطمینان کنم، میخواهم با برادران کمیته صحبت کنم. وی ادامه داد و گفت
قرار است کودتا بشود و ما دوازده نفر هستیم و شخصی بهنام خبیری پول و نقشه داده
تا با کودتا همکاری کنیم و مشروحاً چگونگی جریان را از روی نقشه مچالهشدهای که
همراه داشت، شرح داد.
دومین
نفری که اقدام به افشاگری پیرامون وقوع کودتا مینماید، خلبان معروفیاست که به
نزد آیتالله خامنهای میرود. ماجرا اینگونه آغاز میشود که سهروز مانده به موعد
كودتا، يكي از خلبانان كه براي همكاري انتخاب شده بود، در تهران با سروان حميد
نعمتي ملاقات ميكند، حميد نعمتي به او ميگويد مأموريت تو بمباران بيت امام(ره)
است و ما ميتوانيم تا پنجميليوننفر را بكشيم. گويا روش حميد نعمتي اين بود كه
در نخستين ديدار توجيهي كودتا به خلبانان عضوگيري شده چنين جملهاي را ميگفت تا
از ميزان آمادگي آنها براي شركت در كودتا و كشتار ميليوني مردم اطلاع يابد. خلبان
يادشده در مقابل نوع مأموريت و وسعت كشتار مردم غافلگير و مردد میشود، اما بهدليل
ترس از سران كودتا نميدانست چه بايد كند. ولي پس از خروج از خانه حميد نعمتي،
تشويش و نگراني بر او مسلط شده و ميخواست موضوع را با كسي در ميان بگذارد. آن شب
در خانه، موضوع كودتا را با برادر و مادرش در ميان ميگذارد و مادر كه به شدت
ناراحت شده بود، پاسخ داد:
تو
نهتنها نبايد اينكار را بكني، بلكه بايد به انقلابيون خبردهي و جلوي اينكار را
بگيري كه اگر غير از اين باشد شيرم حلالت نيست.
اين
سخن مادر موجب شد در نخستين دقايق بامداد چهارشنبه خلبان يادشده تصميم خود را
بگيرد و با پذيرش احتمال شهید شدن توسط سران كودتا، ماجراي كودتا را افشاء كند. او
از خانه خارج ميشود و پس از پرسوجو و دوندگی فراوان، حدود اذان صبح خود را به
منزل آيتالله خامنهاي، ميرساند. مقام معظم رهبري اين واقعه را چنين تعريف ميكنند:
شبي
حدود اذان صبح ديدم كه در منزل ما را به شدّت ميزنند، من رفتم ديدم ميگويند يك
ارتشي آمده و با شما كار واجب دارد، ديدم يك نفر تكيه داده به ديوار، با حال كسل
و آشفته و خسته سرش را فرو برده، گفتم شما با من كار داريد، بلند شد و گفت: بله
گفتم: چهكار داريد، گفت: كار واجبي دارم و فقط بهخودتان ميگويم... من بهحرفش
حساس شدم... احتمال اين بود كه سوءنيتي داشته باشد، اما ديدم نميشود بهحرفش گوش
نداد... يك جايي گوشه حياط نشستيم... آثار بيخوابي و خيابانگردي و خستگي و هيجان
در او پيدا بود. خلاصه آنچه گفت اين بود كه در پايگاه همدان اجتماعي تشكيل شده و
تصميمي بر كودتايي گرفته و پولهايي به افراد زيادي دادهاند، بهخود من هم پول
دادهاند ... قرار است جماران و چند جاي ديگر را بمباران كنيم. پرسيدم كي قرار است
اين كودتا انجام شود؟ گفت: امشب! من ديدم مسئله خيلي جدي است و بايد آن را
پيگيري كنم، در اين بين، اين احتمال را ميدادم كه يك سياست باشد و بخواهند ما را
سرگرم كنند، اما در عين حال اصل قضيه آنقدر مهم بود كه با وجود اين احتمالات،
لازم بود آنرا پيگيري كنيم.
سوّمين
افشاگری، مراجعه فردی از درجهداران تيپ 23 نوهد به كميته مستقر در اداره دوم ستاد مشترك است. فرد مذکور پس
از افشاي كودتا و اعتراف به اینكه قرار است بههمراه عدهاي ديگر، در براندازي
جمهوري اسلامي شركت كنند، يك پاكت حاوي بخشي از طرح عمليات كودتا را در اختيار
كميته فوق قرار ميدهد. این شخص، در طول مدت بازجوییها نیز همکاری بسیار خوبی با
مرجع قضایی داشته و در اسناد باقیمانده از آن مرجع نیز با نام مستعار معرفی شده
است. گفتنیاست که در تمامی کتب و مقالاتی که در خصوص اين موضوع به رشته تحریر
درآمده است، فقط اشاره به 2 نفر میشود و این درحالیاست که افراد گزارشدهنده
پیرامون کودتا، سه نفر از کارکنان شاغل در ارتش جمهوری اسلامی در سال 1359ش،
بودند. ذکر این نکته نیز الزامیاست که هیچیک از سه نفر اصلی که نسبت به افشای
کودتا اقدام نمودند، وابسته به احزاب و گروههای سیاسی فعّال در آن مقطع زمانی
نبودند. آقای ریشهری به نقل از محسن رضایی در خصوص کشف کودتا، چنین عنوان داشته
است:
در
زمانی، البته سپاه كشف كرده بود از مدتي پيش قرار است كه كودتایي انجام بگيرد.
شايد هم فهميده بود كه اين كودتا در پايگاه شهيد نوژه باشد. اما نميدانست زمانش
كي است و اين براشون مهم بود. رضایي همان روز گفت ما اين را فكر ميكرديم دو سه هفته ديگر يا يك ماه ديگر
انجام بگيرد.
منبع: کتاب «قدر مطلق یک توطئه (کودتای
نقاب به روایت اسناد)»