کد خبر: ۵۹۷۵
به بهانه سالروز بازداشت آیت‌الله دستغیب توسط رژیم پهلوی

ترس رژیم پهلوی از مبارزات روحانی انقلابی شیراز

ساواك در مورخ 1357/05/22 در مورد دستگیری شهید دستغیب گزارش می‌دهد: «سیدعبدالحسین دستغیب روحانی سرشناس مقیم شیراز، از جمله روحانیون هوادار (امام) خمینی است كه همواره اقداماتی علیه حكومت ایران داشته و به ویژه در یك سال اخیر این فعالیت‌ها را به مناسبت‌‌های مختلف تشدید نموده است. در وقایع اتفاقاتی كه در شهریور ماه سال جاری در شیراز به وقوع پیوست مشارالیه و دو تن دیگر از روحانیون نقش مؤثر داشتند و به خصوص تحریكات آنان در ماه مبارك رمضان در تشدید احساسات متعصبین و قشریون سهم مؤثر داشت.
شنبه ۲۱ تير ۱۳۹۹ - ۱۴:۰۳

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ شهید آیت­‌الله سید عبدالحسین دستغیب مبارزات سیاسی خود را با رژیم پهلوی از همان سنین نوجوانی آغاز کرد. وی علاوه بر مقام علمی و فقهی، در جریان نهضت اسلامی از زمره یاران امام خمینی(ره) در استان فارس به شمار می‌آمد که مبارزات بی‌امانی را علیه رژیم پهلوی آغاز کرده بود. او در مسیر مبارزات خود بارها مورد بازخواست قرار گرفت و یا زندانی شد. به بهانه سالروز بازداشت آیت‌الله دستغیب در سال 1357، سیر مبارزات او و بازداشت توسط عمال پهلوی را بازخوانی می‌کنیم.


1. دستگیری آیت­‌الله دستغیب پس از 15 خرداد 42

بازداشت امام خمینی در بامداد روز 15 خرداد سال 1342، جرقه­ آغاز قیام خونین 15 خرداد بود. با انتشار این خبر در سراسر ایران و به ­ویژه تهران و قم و ورامین، مردم خشمگین به خیابان‌ها آمدند. جرقه این حرکت در شیراز با رهبری آیت‌الله عبدالحسین دستغیب بود، رژیم برای سرکوبی این حرکت دستور دستگیری علمای مبارز را صادر کرد. در این راستا آیت‌الله دستغیب به‌دلیل ایراد سخنرانی‌های افشاگرانه علیه رژیم و شناساندن چهره واقعی آن برای مردم، توسط ساواک دستگیر شد.

علی حسینی از جمله کسانی بود که در شب 15 خرداد 42 در منزل آیت­‌الله دستغیب حضور داشت و از نزدیک شاهد حوادث آن شب بود. او می‌گوید: «(شب شانزده خرداد) چند نفری در منزل شهید آیت‌الله دستغیب جمع شده بودیم و عده‌ای هم در کوچه‌های اطراف جمع شده بودند. بعضی از همسایه‌ها برای مردم آش آوردند و کسانی هم که می‌خواستند عبادت کنند یا نماز شب بخوانند به مسجد گنج رفتند.

حدود ساعت دو یا سه بعد از نصف شب بود که صدای [ماشین] ریو ارتشی آمد. خدا رحمت کند، آقایی بود که قالی­‌فروش بود و من اسمش را نمی‌دانم. او با آقای رمضانی مأمور شدند که بیرون بروند و خبر بیاورند که آن‌ها را نزدیک مدرسه­‌ خان دستگیر کردند. کماندوها به داخل کوچه ریختند؛ حدود شش نفر از آن‌ها به همراه یک سرهنگ که در پیشاپیش آن‌ها بود به سمت در خانه‌ آقای دستغیب آمدند. من به سرعت زدم زیر پای سرهنگ و او را به زمین انداختم. شروع کرد به فحش و داد و فریاد کردن.

کماندوها چنان با سرنیزه به پهلوی من زدند که هنوز با گذشت سال­‌ها درد دارد. قصد آن‌ها این بود که آن شب آقای دستغیب را بکشند؛ حتی یک مسلسل هم آورده بودند. مردم را گذاشتند سینه دیوار و گفتند تا سه می‌شماریم، اگر نگویید او کجا هست شما را می‌کشیم. البته کسی جز آقای افراسیابی از مکان آقا مطلع نبود».

یکی دیگر از شاهدان به یاد می‌آورد: «کماندوها حمله کردند و در کوچه هرکس را که می‌دیدند کتک زدند تا اینکه به در منزل آیت­‌الله دستغیب رسیدند که بسته بود. بالاخره با لگد و قنداق تفنگ در را شکستند و به درون منزل هجوم آورند. برادرانی که در راهرو بودند مقاومت کردند و عده‌ای هم به روی بالکن خانه رفتند و فریاد «الله اکبر» سر دادند و همه همسایه‌ها را خبردار کردند. در این فرصت عده‌ای از برادران برای اینکه کماندوها به آیت­‌الله دستغیب دسترسی پیدا نکنند او را از طریق بالکن به منزل دیگری بردند.

به یاد دارم که آن شب کماندوها همه را در کتابخانه منزل جمع کردند و شروع کردند به ضرب و شتم ما و حرف­‌های رکیک زدن. تمام قفسه‌های کتابخانه را شکستند؛ به نحوی که کتاب­‌ها و خرده‌­شیشه‌ها روی سرمان ریخت و در این میان آقای سودبخش با ضربه­ قنداق تفنگ از پله­‌ها پایین افتاد و خون از سر و روی او جاری شد. عّمال رژیم تهدید می‌کردند که بگوییم آقای دستغیب کجا هستند.

یکی از افرادی را که آن شب تحت فشار قرار دادند آقای ابوالاحراری بود. اسلحه را روی سر وی گذاشتند و گفتند: اگر نگویی آقای دستغیب کجاست الان اعدامت می‌کنیم. خلاصه آن شب همگی کتک مفصلی خوردیم. آقازاده‌های آیت­‌الله دستغیب، آقای سیدعلی‌­اصغر دستغیب، برادر شهید دستغیب و حتی خانواده شهید دستغیب، خصوصاً خواهر او را نیز زدند؛ و بعد از اینکه از یافتن آیت­‌الله دستغیب ناامید شدند به خانه­ همسایه‌ها حمله کردند. به یاد دارم که در طرف جنوبی منزل آیت­‌الله دستغیب یک پسربچه سیزده یا چهارده ساله‌ای بود که با زیر پیراهن رکابی در بستر خوابیده بود. او را از رختخواب بیرون کشیدند و با همان لباس این طرف و آن طرف کشاندند...»

فرزند آیت‌­الله دستغیب هنگام دستگیری نزد پدر بود، در این زمینه می‌گوید: «بنده را با اتفاق پدرم به تهران بردند، در عشرت­‌آباد خوب یادم هست که پنج روز اول زندانی انفرادی بود و پس از 13 روز آوردند بیرون. بعد از 18 روز ما را به زندان ساواک در سلطنت‌­آباد منتقل کردند و خلاصه بعد از چند ماه زندان، آزاد کردند ولی تبعید بودیم».

سید هاشم دستغیب در ادامه می­‌افزاید: «خوب به­‌خاطر دارم چهارمین روزی بود که در سلول انفرادی عشرت­‌آباد با حالت زار و نزار افتاده بودم. ناگهان صدای سرفه‌ آشنایی توجهم را جلب کرد و با تکرار آن یقین کردم پدرم را نیز آورده‌اند. فردای آن روز مأمور ما عوض شد. مأمور جدید نزد من آمد و آهسته گفت: آقایی با این خصوصیات به شما سلام می‌رساند و پیغام داده است ناراحت نباش، من هم در کنار شما و نزدیک شما هستم. پس از آزادی از زندان تا سه ماه دیگر تبعید بودیم...»

 

2. زندان و تبعید دوم در سال 1343

آیت‌الله دستغیب از علمای مبارز شیراز، در ادامه فعالیت‌های انقلابی خود در سال 1343 پس از آزادی از زندان و بازگشت به شیراز دوباره علم مبارزه را در دست گرفت. امام خمینی از زندان برای وی پیغام فرستادند: «من الان در زندان هستم و محصور، نمی‌دانم شرایط چیست و تکلیف چیست؟ شما هر جور که خود صلاح می‌دانید».  روحانی انقلابی شیراز با سنجش اوضاع شهر و زندانی بودن امام با اتخاذ تدابیر لازم روند مبارزه علیه رژیم پهلوی را ادامه داد تا اینکه دوباره توسط ساواک شیراز دستگیر شد. سید هاشم دستغیب در این باره می‌گوید: «این پیغام امام خوب یادم هست. بدین جهت او بار دیگر با رفقا مشورت کردند، گفتند هنوز حکومت نظامی است الان صلاح نیست، مردم این آمادگی را ندارند. پدرم صبر کردند امام از زندان آزاد شدند، باز مشغول شدند. سال 1343 مجدداً او را گرفتند».

آیت­‌الله دستغیب در تاریخ 1343/2/3 به اتهام «اقدام بر ضد امنیت داخلی کشور» از سوی ساواک فارس دستگیر و طبق قرار بازپرس تیپ 23 فارس، بازداشت شد. بنا به اهمیت امر و پاره‌ای ملاحظات و جهات، او را به مرکز اعزام کردند. در تاریخ 6 تیر آن سال قرار بازداشت وی از طرف بازپرس اداره‌ دادرسی ارتش، به قرار التزام عدم خروج از حوزه‌ قضایی تبدیل شد و روز بعد آزاد گردید.

در همین ایام آیت­‌الله دستغیب با نادیده ­گرفتن عدم خروج از حوزه­ ­قضایی تهران در قم به دیدار با امام خمینی شتافت که تازه از زندان آزاد شده بود. سید هاشم دستغیب از دیدار امام(ره) و شهید دستغیب چنین یاد کرده است: «حاج شیخ حسن خلیلی پیغام آوردند که امام گفته‌اند معطل نشوید و فوراً به قم بیایید و بر خودم هم وارد شوید. ما ماشین گرفتیم و شب مستقیم رفتیم قم. توسط مرحوم حاج آقا معین وارد شدیم منزل یکی از علما، ظاهراً منزل همشیره‌هایشان بود. او گفت امشب اینجا بمانید و فردا منزل امام بروید. وی رفتند منزل امام تا این مطالب را بگویند، طولی نکشید که برگشتند و گفتند آقا پاشید، هر کاری کردم ایشان قبول نکرد که امشب بمانید. همین الان بیایید اینجا، تقریباً نیمه‌­شب بود ما رفتیم خدمت امام...»

فرزند آیت‌الله دستغیب ادامه می‌دهد:‌«روز دوم خوب یادم هست سرهنگ مولوی از طرف ساواک قم آمد درب منزل (ظاهراً از قبل ماشین آماده کرده بودند) ما را بردند فرودگاه و از آنجا به ‌سوی شیراز رفتیم. وقتی وارد شیراز شدیم، چند نفر از ساواک و مسئول ساواک و چند نفر از بازاری­‌های آنجا بودند. برنامه را جوری تنظیم کرده بودند که هیچ کس متوجه نشود. عجیب شیطنتی داشتند، مردم فهمیدند خیابان پر شد و بند آمد، عبور و مرور متوقف شد آقا نشد زیارت شاهچراغ بکنند، مستقیم رفتند مسجد و سخنرانی کردند».

همان موقع ساواک به امور اجتماعی وزارت دربار چنین گزارش می‌دهد: «روحانی نامبرده در محافل مذهبی از علمای طراز اول شناخته می‌شود، ولیکن از لحاظ سیاسی عوامل حکومت پهلوی فرد مورد اعتمادی نیست».


3. دستگیری و تبعید آیت‌الله دستغیب از شیراز

با اوج‌گیری انقلاب اسلامی بعد از ماه مبارك رمضان و به‌ویژه فاجعه میدان شهدا و كشتار مردم تهران در روز 17 شهریور 57 به دستور مقامات امنیتی رژیم در تاریخ 1357/06/19، آیت‌الله دستغیب و آیت‌الله سیدمحی‌الدین مصباحی و شیخ صدرالدین حائری دستگیر شدند كه آیت‌الله دستغیب و آیت‌الله مصباحی به تهران اعزام گردیدند. در گزارش ساواک خلاصه‌ای از سوابق آن‌ها چنین منعكس شده است:

«یادشدگان فوق از روحانیون و وعاظ متعصبِ افراطی مذهبی استان فارس می‌باشند كه در فرصت و موقعیت‌های مناسب اقداماتی بر له روحانیون مخالف چون [امام] روح‌الله خمینی می‌نمایند كه وضعیت آنان طی بولتن ویژه 5252/312 ـ 1357/05/11به‌عرض رسیده و اخیراً نیز به علت ایراد سخنرانی‌های خلاف و اقدامات ضدامنیتی در استان مذكور، مقرر گردید دستگیر و به تهران اعزام شوند كه در اجرای اوامر دو نفر موصوف در روز 1357/06/19 با پرواز 664 هواپیمایی ملی ایران به مركز انتقال و برابر ماده 5 حكومت نظامی تهران و حومه بازداشت شدند...»

دستگیری آیت‌الله دستغیب در استان فارس اهمیت ویژه‌ای داشت، زیرا رژیم در وضعیت سختی بود، هم آزادی وی انقلاب را سرعت می‌بخشید و هم در زندان بودن او هیجان عمومی علیه حاکمیت را تشدید می‌كرد. در گزارش مندرج در بولتن سری ساواك كه به اطلاع محمدرضا پهلوی رسید، این موضوع به‌خوبی انعکاس یافته است.

 ساواك در مورخ 1357/05/22 در مورد دستگیری آیت‌الله دستغیب گزارش می‌دهد: «سیدعبدالحسین دستغیب روحانی سرشناس مقیم شیراز، از جمله روحانیون هوادار (امام) خمینی است كه همواره اقداماتی علیه حكومت ایران داشته و به ویژه در یك سال اخیر این فعالیت‌ها را به مناسبت‌‌های مختلف تشدید نموده است. در وقایع اتفاقاتی كه در شهریور ماه سال جاری در شیراز به وقوع پیوست مشارالیه و دو تن دیگر از روحانیون نقش مؤثر داشتند و به خصوص تحریكات آنان در ماه مبارك رمضان در تشدید احساسات متعصبین و قشریون سهم مؤثر داشت. به همین علت نامبرده در شیراز دستگیر و از 19 شهریور ماه به تهران منتقل و بازداشت گردید».

اما رژیم پهلوی دو ماه بعد یعنی در تاریخ 1357/07/24 ظاهرا با میانجیگری برخی، ولی در واقع به دلیل فشار افكار عمومی و با توجه به كهولت سن و بیماری آیت‌الله دستغیب، مجبور به آزادی او می­‌شود. رژیم در تلاش بود تا علی‌رغم فشار افكار عمومی، پس از آزادی آیت‌الله دستغیب از زندان، اجازه‌ بازگشت به شیراز ندهد و وی را غیرمستقیم به مشهد تبعید نماید. اما علی‌رغم این دسیسه که از شیراز دور باشد وی در 1357/07/24 از زندان كمیته‌ مشترك ضدخرابكاری آزاد و پس از چند روز به شیراز بازگشت و هدایت جریان انقلاب را در این استان به دست گرفت.

این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات