مروری بر فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی آیتالله مدنی در همدان
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آیتالله اسدالله مدنی در 20 شهریور 1360 توسط منافقین به فیض شهادت رسید. این مجاهد نستوه؛ مبارزات بیامان در برابر بدخواهان نهضت اسلامی داشت و در امر مبارزه و مخالفت در برابر رژیم پهلوی از هیچ فرصتی فروگذاری نمیکرد. در این زمینه در کتاب «زندگی و مبارزات آیتالله شهید سید اسدالله مدنی» که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است درباره مبارزات وی در همدان میخوانیم:
ورود آيتالله مدنی به
همدان و در دست گرفتن رهبری مبارزات
آيتالله مدني، پيوندی ديرينه با همدان داشت. حضور چندين
ساله در آن شهر و رهبری مبارزات نهضت اسلامی در آنجا باعث ايجاد اين پيوند بود؛
علاوه بر اين، همدان بعد از وفات آيتالله معصومی همدانی فاقد آن زعيم برجسته بود
كه بتواند نهضت را در آن شهر اداره كند. اين عوامل در كنار سوابق مبارزاتی آيتالله
مدنی باعث شد تا مردم همدان از آيتالله مدنی دعوت كنند به آن شهر برود و رهبری
مبارزات مردم آن سامان عليه رژيم پهلوی را در دست گيرد. آيتالله مدنی بعد از
دريافت دعوت مردم همدان، آن را اجابت كرد و به سوی شهر همدان روانه شد. مبارزان
همدان نيز به محض اطلاع از اجابت دعوتشان از سوی آيتالله مدنی در صدد برگزاری
مراسم استقبال ويژه از او برآمدند. مقدمات اين استقبال فراهم شد. آيتالله
مدنی؛ توسط مبارزان و در ميان استقبال شديد مردم وارد همدان شد. روزنامه «ندای ميهن» در اين باره مینويسد:
« شهر همدان شاهد يكی از بزرگترين استقبالهايی بود كه طی
ساليان اخير در همدان ديده شده بود. از يك هفته قبل، مردم شهر منتظر ورود حضرت آيتالله
مدنی بودند و حتی روز جمعه گذشته، را بهعنوان روز تشريف فرمايی او در شهر شايع
كرده بودند و عدهای در آن روز قصد استقبال داشتند. سرانجام اين انتظار پايان يافت
و روز سهشنبه، از صبح زود، مردم خود را برای استقبال آماده میكردند و جميعت
يكپارچه، به طرف ملاير ـ اراك ـ قم سرازير میشدند. سرانجام در ساعت 2:30 بعدازظهر، حضرت آيتالله مدنی در ميان انبوه استقبال کنندگان، وارد شهر شد و به محل سكونت سابق
خود واقع در كوچه مدرسه آخوند وارد شدند».
آماده شدن مردم
همدان جهت استقبال از آيتالله مدنی، يكی از موضوعاتی بود كه انعكاس گستردهای در
اسناد و گزارشهای ساواك داشت. ساواك همدان در گزارشی ارسالی به تهران قيد كرده
بود: «از ساعت 1 روز 1357/10/1 به منظور استقبال از اسدالله مدنی كه به جای مرحوم آخوند
ملاعلی معصومی انتخاب شده است، حدود 30 هزار نفر از طبقات مختلف مردم مقابل مسجد
جامع، اجتماع و سپس به طرف دروازه ملاير حركت نموده و منتظر رسيدن ياد شده از قم
میباشند و تا اين ساعت هيچ گونه برخوردی نبوده است».
آيتالله مدنی در ميان استقبال گرم و با شكوه مردم در حالی
كه به نفع امامخمينی و عليه رژيم شعار میدادند، وارد همدان شد و مردم، وی را تا
منزلش مشايعت كردند. آقای حسن مشتاق در اينباره میگويد: «برای استقبال از آيتالله
مدنی دو سه روز جلوتر تدارك ديده شد و كسانی كه بايد برنامهريز اين جريان باشند
را معلوم كردند. يك جلسه مشورتی در منزل آقای حسينی تشكيل شد و افراد مسئول و
وظايف آنان معين گردید و قرار شد كه دو روز بعد (هنگام ورود وی) مردم به استقبال او
بروند. در جاده ملاير از وی استقبال بسيار گستردهای شد و مردم، او را سردست بلند
كردند».
آيتالله مدنی در بدو ورود به همدان، هدايت مبارزات مردمی را به عهده گرفت و با قشرهای گوناگون جامعه ارتباط برقرار كرد؛ به طوری كه گزارش لحظه به لحظه اين هدايتها و مبارزات تا زمان از هم پاشيدن و انحلال رژيم در اسناد ساواك موجود است. پس از ورود آيتالله مدنی، مردم همدان در يك تظاهرات بيست هزار نفری كه تمام اقشار جامعه در آن شركت داشتند، حمله رژيم به بيمارستان شاهرضا در مشهد را محكوم كردند. روزنامه «ندای ميهن» در اين باره نوشت: «خبر تكان دهنده كشتارهای بیرحمانه بيمارستان شاهرضای مشهد يك بار ديگر مردم متدين همدان را تبديل به يكپارچه عصيان كرد و شهر همدان را دچار ناآرامی شديد و صحنه تظاهرات وسيع و راهپيمايی متوالی نمود. بازاريان، دانش آموزان و طبقات مختلف در فرصتهای مناسب دست به تظاهرات دامنهدار در نقاط مختلف شهر زدند و با تعطيلی بازار و خيابانها و سخنرانیهايی در مساجد، مراتب همدردی خود را با مشهد اعلام و اعتراض خود را نسبت به عاملين اين فجايع ابراز داشتند».
مردم همدان پس از اين تظاهرات، در مسجد جامع همدان گرد
آمدند و به مناسبت شهادت استاد كامران نجاتاللهی يكی از اساتيد دانشگاه پلیتكنيك
كه در تحصن اساتيد به شهادت رسيد، مجلس ترحيمی را برگزار كردند و آنها پس از پايان
يافتن مجلس، با تظاهرات و سردادن شعار عليه رژيم، مراتب تنفر خود را نسبت به اعمال
غيرانسانی آن اعلام داشتند. آيتالله مدنی همواره سعی میكرد كه مردم
همدان را به برگزاری آرام تظاهرات هدايت كند و مانع از حمله آنان به اماكن عمومی
و ادارهها شود. همچنين از آنان خواست كه با اقليتهای مذهبی با دوستی و مهربانی
رفتار شود.
شیوه مبارزاتی نرم و بدون درگیری
او با اين اقدامات قصد داشت كه نخست نظاميان و مأموران را
به سوی انقلاب و مردم جذب نمايد و از سوی ديگر مانع هرگونه ايجاد اختلاف قومی و
مذهبی ميان مردم شود تا آنان با اتحاد و وحدت بتوانند به مبارزه ادامه دهند و
بهانه واهی به دست رژيم داده نشود. در این راستا در یکی از گزارشات ساواک میخوانیم:
«برابر اطلاع واصله، عدهای از افراد اخلالگر اخيراً، نزد واعظی به نام آقای مدنی
مراجعه و اظهار داشتند چنانچه اجازه بدهيد، به خانه افراد بهايی ساكن در همدان
برويم، ضمن ترسانيدن افراد بهايی، خانههای آنها را آتش بكشيم. نامبرده ضمن سرزنش
آنان گفته اين عمل در دين مبين اسلام كاملاً منع گرديده و از شأن افراد شيعه نمیباشد».
آيتالله مدنی معتقد بود كه بايد از راه تبليغ و ارشاد
مردم، آنان را به اسلام دعوت كرد و مانع از گسترش بهايیگری شد. بر همين اساس، وی
با سخنرانی و روشنگری خود موجب شد كه اهالی «امزاجرد» كه همگی بهايی بودند، اسلام
بياورند: «در حضور آيتالله مدنی، اكثريت اهالی يك روستا به اسلام گرويدند. طی
مراسمی كه توسط خود اهالی امزاجرد ـ از توابع همدان ـ برگزار شده بود، اكثريت قريب
به اتفاق جمعيت روستا، پس از سخنرانی و ارشاد آيتالله مدنی و دانستن حقانيت
اسلام، به دين مبين اسلام مشرف شدند و در نماز جماعت شركت كردند . آنگاه طی همين
مراسم، مركز تجمع اين فرقه تبديل به مهديه شد و كار خود را آغاز نمود».
آيتالله مدنی در يك سخنرانی در مسجد جامع همدان، اعلام
كردند: «كسانی كه معتقد به دين مبين اسلام هستند، نمیتوانند به هيچ وجه به جان و
مال ديگران، منجمله افراد مسيحی، كليمی، بهايی، آسيب برسانند. كليه تأسيسات،
اماكن عمومی، بانكها، باجههای تلفن و غيره، از آن عموم است. احتياج به تخريب و
از بين بردن آنها نيست. پليس، ارتش و ژاندارمری، برادران ما هستند و در هر فرصت به
وجود آنان احتياج داريم...».
همگام کردن عوامل رژیم
با نهضت اسلامی
بدين ترتيب، آيتالله مدنی ضمن ابلاغ پيام و بيانات امامخمينی
به مردم سعی میکرد با روشهای مسالمت آميز، مأموران شهربانی و انتظامی را به
همكاری و همراهی با انقلاب و مردم وادار كند. رئيس سازمان اطلاعات و امنيت همدان
به رئيس شهربانی اين شهر در اين باره چنين هشدار داد: «باتوجه به اينكه ياد شده ] آيتالله مدنی[ از بدو ورود،
ظاهراً اهالی را دعوت به آرامش نموده و حتی از ايذا و آزار مأموران انتظامی توسط
اهالی جلوگيری به عمل آورده است و از اين رو، وجههای بين رؤسای ادارات و
فرماندهان و مأموران كسب نموده كه امكان دارد اين عمل به منظور گمراه كردن نيروی انتظامی
منطقه باشد تا در فرصت مناسب ضربه غيرقابل جبرانی به مأموران وارد آورد».
جايگاه و مقبوليت آيتالله مدنی در ميان دولتمردان وقت به
حدی رسيده بود كه وقتی بعضی از آنها كه تهديد میشدند؛ به محضر آيتالله مدنی میرسيدند
و از وی امان نامه میخواستند. حسين همدانی ـ از مبارزان و ياران آيتالله مدنی ـ در
اين زمينه میگويد: «يك پليسی بود كه خيلی بد عمل میكرد. شب، «گروه حديد» يك نامهای، انداخته بود در منزلش از زير در؛ به محض اينكه ديده بود گروه حديد وی را
تهديد كرده، آمده بود مسجد جامع... نماز اول آيتالله مدنی در مسجد جامع كه تمام
شد. آيتالله مدنی داشت صحبت میكرد. آن پليس پای منبر نشسته بود و دائم میگفت با
حاج آقا كار دارم. حالا اينجا آقا داشت صحبت میكرد. آقای مدنی گفت: «چه میگويی...
» بعد آن وقت، بيخ گوشش صحبت كرد و يك نامهای هم به او داد. آقای مدنی بالای
منبر نامه را خواند و ديد كه میگويد كه من را تهديد كردهاند بكشند من زن دارم،
بچه دارم، من آقا اصلاً ديگر كار ندارم؛ اگر هم به من مأموريت بدهند انجام نمیدهم.
شما هم امان نامه به من بده. آقای مدنی بالاي منبر گفت: «آقا ايشان توبه كرده، كسی با او كاری نداشته باشد».
وی، نمونهای ديگر از اين امتثال دستور و امر آيتالله مدنی
توسط عوامل رژيم پهلوی نقل میكند و میگويد: «من خاطرم هست كه سرگردی كه ما را به
كلانتری خواست و توهين زيادی هم كرد، هم به امام توهين كرد هم به خود ما، بعدها يك
خرده مردمی شد. در تظاهرات كه يواش يواش جلو آمد، ديگر میآمد دفتر آيتالله مدنی،
حاج آقا اميری، دستوری، فلانی؛ يعنی ارتش میآمد آنجا حتی استانداری میآمد. مثلاً
ارتباط داشتند ديگر با دفتر آيتالله مدنی و میآمدند خدمت او...». اين روش باعث
شده بود تا رؤسای ادارهها و ارگانهای رژيم پهلوی نيز احترام ويژهای به آيتالله
مدنی بگذارند.
اين اقدام، ساواك همدان را وادار كرد تا با ارسال گزارش،
ضمن برشمردن نمونههايی از اين ادای احترام مقامات دولتی به آيتالله مدنی ،خطرات
اين اقدامات را گوشزد كند، در اين گزارش آمده بود: «شيخ اسدالله مدنی، فعلاً كليه
امور شهر، زير نظر وی انجام میشود و شهربانی تحت نظر او است و رابط بين آنها
سروان نيكو سخن میباشد كه كليه گزارشات توسط وی به شيخ مدنی داده میشود.
اخيراً، رئيس شهربانی به تهران احضار [شد] كه مدنی به رابط شهربانی اظهار میدارد
چرا رئيس شهربانی نهاوند به تهران اعزام شده بايستی به ما تحويل [داده] تا او را
مجازات و عقدههای مردم خالی میشد. حال با رفتن رئيس شهربانی مردم چگونه عقدههای
خود را خالی كنند كه در پاسخ سروان نيكو سخن مرتباً، بله قربان گفته و اظهار میدارد
من بعد همين كار را خواهم كرد جناب مدنی...
همچنین فرمانده پادگان هم
تلفناً، همبستگی خود را اعلام و اظهار
بندگی نمود كه مراتب، قبلاً به عرض رسيده است فرماندار و تمام مديران کل ادارات به
منزل مدنی رفته، ضمن اعلام همبستگی روش کار خود را از وی سؤال نمودهاند بازاريان
و ساير طبقات مختلف مردم هم به همين منوال. ضمناً، شيخ مدنی در مدت كوتاهی كه به
همدان وارد شده، در تمام سخنرانیهای خود مردم را به آرامش دعوت و از تهمت زدن و
كشتن و آتش زدن منع نموده است...
شيخ محمدتقی عالمی، عامل اصلی درگيریهای تظاهرات ضدميهنی،
علناً، با كمونيستها همكاری دارد كه دكتر رادمنش ـ استاد دانشگاه بوعلی ـ يكی از
آن اشخاص میباشد. وی هرگونه عمل خلافی چه از لحاظ دزدی، آدمكشی و آتش زدن را كه
از وی سؤال میكنند میگويد كار ساواكیهاست و گفتارش همه تحريك آميز و دروغ [است]
و حقايق را وارونه جلوه داده و اشخاص را گمراه مینمايد. تصميمی كه در مركز گرفته
شده در اين وضع كنونی به مصلحت نمیباشد؛ زيرا پس از انجام اين كار اين آرامش نسبی
هم كه به وجود آمده، از بين خواهد رفت. چون شهربانی قدرت ندارد، فوراً عمليات را
به مأموران ساواك نسبت داده و در نتيجه، منازل بدون دفاع كارمندان آسيب پذير، به
آتش كشيده میشود».
با توجه به گزارش مذكور مشخص میشود كه آيتالله مدنی بر
تمام ادارهها و سازمانها و شهربانی كنترل كامل داشت و در واقع با آمدن وی راه
پيروزی انقلاب اسلامی در همدان به طور كامل هموار شد به طوری كه ديگر از ساواك هم،
كاری بر نمیآمد.
خدمات اجتماعی و امور عامالمنفعه
آیتالله مدنی علاوه بر كنترل و تسلط بر ادارهها و شهربانی سعی كرد كه
مسائل مادی و رفاهی مردم شهر همدان را نيز به گونهای نظم دهد و مانع از هرگونه
اجحاف و فشار بر مردم شود. يكی از مشكلات مردم همدان در آن زمان، كمبود مواد سوختی
بود. با توجه به اعتصاب كارگران شركت نفت و سرمای شديد اين شهر، رفع اين معضل از
اهميت خاصی برخوردار بود. در همين زمينه حجت الاسلام غلامحسن بهرامی ـ سخنگوی
جامعه روحانيت همدان ـ اعلام كرد: «جامعه روحانيت همدان، كنترل مواد سوختی اين
شهر را در دست گرفته است».
برای توزيع مواد سوختی ميان خانوادههای همدانی كميتهای زير نظر آيتالله مدنی و عالمی دامغانی تشكيل شد. اين كميته به هر خانواد 10 كوپن 20 ليتری نفت میداد كه با ارائه آن، نفت دريافت میكردند. كوپنها برای مصرف يك ماه هر خانواده بود كه هزينه تهيه آن را كميته مذكور پرداخت میكرد؛ ولی پول نفت را مردم به فروشنده میدادند. درباره قيمت گوشت و نان نيز تدابيری اتخاذ شد و كمكهای دارويی و مالی نيز در اختيار نيازمندان قرار گرفت. حتی به شهرهای ديگر نيز كمكهايی شد. روزنامه «آيندگان» در اين باره نوشت: «قيمت گوشت در همدان از كيلويی 380 ريال به 250 ريال كاهش يافت و برای پايين آوردن قيمت گوشت گاو نيز بررسيهايی صورت گرفت. كاهش قيمت گوشت در همدان به دنبال نشستی كه قصابان و سهامداران اين شهر با آيتالله مدنی داشتند اعلام شد. همچنين با تشويق جامعه روحانيت همدان مبنی بر اينكه فروشندگان به سود كمتر قانع باشند، نرخ نان خانگی كه از سوی روستائيان در شهر عرضه میشود از 45 ريال به 30 ريال كاهش يافت و ميزان پخت آن نيز افزايش داده شد. از سوی جامعه روحانيت همدان همچنين كمكهای دارويی، پزشكی، كه درباره نياز درمان و آمبولانس و آذوقه و نيز كمكهای نقدی برای مردم نهاوند ارسال و همچنين كمكهای دارويی و مالی نيز به قزوين اهدا گرديد».
از سوی مردم، كمك نقدی و غيرنقدی زيادی در اختيار آيتالله
مدنی قرار میگرفت تا به نيازمندان رسانده شود؛ چنانچه محمدحسين واعظ ـ ساكن
روستای علی آباد ـ يك وانت نان و مبلغ 1600 تومان پول كه جمع آوری شده بود را در
اختيار آيتالله مدنی قرار داد. از سوی ديگر، آيتالله مدنی برای جلوگيری از هر
گونه اختلاس و اخاذی اعلام نمود كه مردم مواظب باشند و فقط به افراد تعيين شده از
سوی جامعه روحانيت همدان، اعانه و كمك پرداخت نمايند. او همچنين از صاحبخانهها
خواست كه با مستأجران همكاری كرده، از نظر مالی آنان را تحت فشار قرار ندهند؛ چرا
كه بازار در حال تعطيلی بود و كارمندان نيز در اعتصاب به سر میبردند و آنان
درآمدی نداشتند. بدين ترتيب، كنترل شهر در اختيار آيتالله مدنی و انقلابيون قرار
گرفت و مردم نيز در اين زمينه نهايت همكاری را داشتند.