خرمشاد: پژوهشهای مرکز اسناد انقلاب اسلامی منبعی برای کارهای تحقیقاتی دیگر هستند
به گزارش روابط عمومی مرکز اسناد انقلاب اسلامی، نشست "بازپژوهی انقلاب اسلامی براساس منابع دست اول" روز یکشنبه 17 بهمن به همت مرکز اسناد انقلاب اسلامی و با حضور موسی حقانی رئیس موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، اکبر اشرفی معاون پژوهشی مرکز اسناد انقلاب اسلامی، محمدباقر خرمشاد رئیس انجمن علمیجامعهشناسی ایران و غلامرضا خواجه سروی عضو هئیت علمیه دانشگاه علامه طباطبایی در این مرکز برگزار شد که مشروح آن را در زیر میخوانید.
محمدباقر خرمشاد: بسمالله الرحمن الرحیم. به عنوان مقدمه عرضم این است که در مورد انقلابها شاید بشود سه گزاره عمومیو عام را صادر کرد. طبیعتا درمورد انقلاب اسلامیایران هم این سه گزاره میتواند صادق باشد: اولین گزاره این است که انقلابها تصادفی نیستند. در سالهای اخیر برخی از افراد بدلیل اینکه یا دوست نداشتند در ایران انقلاب رخ بدهد یا دوست داشتند اگر انقلاب به وقوع میپیوندد اسلامینباشد، درباره گزارههایی صحبت میکنند مبنی براینکه انقلابها تصادفی هستند. اما واقعیت این است که انقلابها تصادفی نیستند. نمیشود بگوییم که ما در همه پدیدههای اجتماعی-سیاسی به دنبال علتیابی آن هستیم ولی درمورد انقلابها معتقد به تصادف باشیم.
در مورد انقلابها نمیتوانیم منکر شویم که آدمها به طور تصادفی کنار هم قرار گرفتهاند و تصادفا یک شعار را دادهاند و تصادفا خواستند یکی برود و دیگری بیاید. در واقع این نشدنی است. واقعیت آن است که مجموعهای از علل و عوامل دستبه دست هم میدهند و انقلابها را پدید میآورند و در انقلابها هم باید سراغ علت یا علل و عوامل رفت تا بشود آن را کشف و تبیین کرد. البته شاید بدلیل پیچیدگی پدیده انقلابها هیچگاه یک تفسیر جامع که بتواند همه ابعاد انقلابها را در بر بگیرد پیدا نشود اما این نمیتواند دلیل آن باشد که دنبال علتیابی یا جستجوی علل و عوامل درمورد انقلابها نباشیم.
گزاره دوم درمورد انقلابها این است که انقلابها نادر هستند. یعنی این طور نسیت که ملتها هر هفته دست به یک انقلاب بزنند. انقلابها در تاریخ ملتها ممکن است یک یا دوبار اتفاق بیفتد یا درمورد بعضی از ملتها اصلا انقلاب رخ ندهد. یا در تاریخ بعضی از ملتها انقلابهای مکرر رخ بدهد. از بیش از 200 کشور دنیا شاید بعضی از آنها اصلا انقلاب به خودشان ندیده باشند و بعضی از کشورها انقلابهای متعددی به خودشان دیده باشند. مثلا ایرانیان انقلابهای متعددی را تجربه کردهاند. کشور دیگری که در "انقلاب" به اندازه ما شهرت داشته باشد کشور فرانسه است که آنها هم انقلابهای مکرر و زنجیرهای در طول تاریخ از سال 1789 تجربه کردهاند. درعین حال بعضی از ملتها شاید چند بار تجربه "انقلاب" داشته باشند ولی انقلابها در تاریخ کشورها پدیدههای نادری هستند.
گزاره سوم درمورد انقلابها و جوامعی که در آنها انقلاب رخ میدهد
این است که دههها قبل و دههها بعد از آن واقعه را نمیتوان مورد فهم قرار داد مگر
با انقلاب. لذا کسانی که در انقلابها تخصص پیدا میکنند، درباره ابعاد مختلف
جامعهای که در آن انقلاب اتفاق افتاده است هم تخصص پیدا میکنند چرا که برای فهم
فرایند انقلاب، ماقبل انقلاب را عمیقا و گسترده مورد بررسی و فهم قرار دادهاند.
این افراد در واقع در
زمره نادر افرادی قرار میگیرند که میتوانند چرایی پدیدههای بعد از انقلاب را
تحلیل و احیانا اتفاقهایی که بعدا رخ میدهد را پیشبینی کنند. لذا بدون در نظر
گرفتن سالهای منتهی به انقلاب فهمیدن آن انقلاب امکانپذیر نخواهد بود.
با توجه به این سه گزاره میتوانیم بگوییم که انقلاب اسلامیایران تصادفی نیست و یک پدیده نادر است چراکه اولین انقلاب اسلامیدر سلسله انقلابهای جهان است و در نتیجه این نادر بودنش را مضاعف میکند. همچنین جامعه ایران را بدون انقلاب اسلامی نمیشود مورد فهم قرار داد. البته به این دلیل نیست که چون این انقلاب در کشور ایران اتفاق افتاده باید مورد فهم قرار بگیرد بلکه انقلاب در هر کشور دیگری رخ داد برای فهم آن جامعه باید انقلاب را مورد مطالعه دقیق قرار داد. البته الان گاهی این هر سه گزاره در بعضی از مناقشات کمتر علمیو بیشتر سودار و جهتدار مورد بحث قرار میگیرد.
علاوه بر انقلاب یک
پدیده دیگر نیز در تاریخ برخی ملتها وجود دارد که به اندازه انقلاب اثرگذار و مهم
است و بدون فهم آن نمیتوان آن جامعه را فهمید و آن پدیده، "جنگ"است و پیچیدگی
جامعه ایران که گاهی خود ما را هم مبهوت میکند و
باعث میشود گاهی در تحلیل پدیدههای بعد از انقلاب کم بیاوریم بخاطر این
است که در ایران سال 1357 تا سال 1360 این دو پدیده هم زمان رخ داده است.
در رابطه با ایران دلیل اینکه بعضا نمیتوانیم بعضی پدیدهها را مورد فهم قرار بدهیم این است که ما میخواهیم جامعه ایران را بدون انقلاب و بدون جنگ تحلیل و بررسی کنیم. بسیاری از همکاران و همردیفان ما بدلیل این که شاید نمیخواستند در ایران انقلابی رخ دهد یا اگر انقلاب را دوست داشتند اسلامیبودنش را دوست نداشتند، انقلاب اسلامی ایران را نادیده میگیرند. لذا تحلیلهای آنها بیش از اینکه علمی و مبتنی بر واقعیات باشد غیرعلمیمیشود. شاید یکی از دلایل اینکه برخی افراد همیشه در انتظار مرگ انقلاب اسلامیایران بوده و دائما وعده سقوط انقلاب اسلامی را میدهند این است که دوست نداشتند در ایران انقلاب رخ بدهند و حالا که این اتفاق رخ داده بدون در نظر گرفتن واقعیت و ریشههای آن، وعده سقوط انقلاب را سرمیدهند.
ما در علوم اجتماعی جدید به لحاظ متدولوژیک و روشی یاد میگیریم که علمیبودن عبارت است از پرداختن به "هستها". درواقع اگر ما هستهای هر پدیده را آنگونه که هست مورد واکاوی و بازشناسی قرار دهیم، علمی عمل کردهایم و در غیر این صورت رهیافت ما علمی نخواهد بود و چون علمینبود دیگر قدرت تحلیل ادامه روندها را نخواهیم داشت.
این قاعده در مورد
انقلاب اسلامیایران هم صادق است. یعنی اگر در مورد انقلاب اسلامیایران این قاعده
را بخواهیم بپذیریم آن تحلیلی علمیخواهد بود که مطابق با هستهای جامعه ایران در
آستانه انقلاب باشد. هر تحلیل دیگری که واقعیتها و عینیتها را نادیده بگیرد درواقع
به بیراهه میرود و از مسیر علمیبودن و در نتیجه قابل اتکا بودن خارج میشود.
من در سال 1376 توفیق خدمت در "مرکز اسناد انقلاب اسلامی" را بعنوان معاونت پژوهشی داشتم و طبیعتا مرکز اسناد انقلاب اسلامی چند سال قبل از آن در دور دوم فعالیتهای خود تصمیم گرفت این چنین فعالیتهای تحقیقاتی را درباره انقلاب اسلامیایران به صورت جمعی انجام دهد. بنابراین در آن دور اول موضوع یابیها در رشتههای مختلف انجام شد و هستهای انقلاب اسلامیایران مورد واکاوی قرار گرفت. آن زمان موضوعاتی که برای تحقیق تعیین شد به دو دسته تقسیم شدند: یک دسته از آنها علوم اجتماعی جدید بود مثل: سیاست و حکومت، اقتصاد سیاسی، علوم سیاسی، هنر و ادبیات سیاسی، جامعهشناسی سیاسی و ... که محقق از همان ابتدا با قرار گرفتن در چارچوبی از چارچوبهای تحلیلی و نظری که از این علوم میگرفت سراغ موضوعاتی در درون انقلاب اسلامیایران میفت و آنها را مورد تحلیل قرار میداد. این یک نوع از تحقیقات بود که بخش قابل توجهی از تحقیات را به خودش اختصاص داد.
دسته دیگری از کارها نیز بود که زمانی که این کارها تولید شدند منبعی برای کارهای تحقیقاتی دیگر شدند. مثل خاطرات، اسناد، تاریخ شفاهی و تاریخ منطقهای انقلاب اسلامیایران.
درتاریخ منطقهای خیلی سخت میشد افرادی را پیدا کرد که مثلا انقلاب اسلامیدر کرج یا بجنورد یا مشهد یا کاشان یا همدان را بشناسند و به رخدادهای انقلاب اسلامی در آن مکانها تسلط داشته باشند. نکته قابل توجه این بود که ما یک مدل ایجاد نکردیم که آن مدل را به همه بدهیم که درآن قالب کار بکنند بلکه محقق را آزاد گذاشتیم تا متناسب با انقلاب اسلامیدر هر شهر یک الگو و مدل ارائه دهد. البته آن الگو و مدل در معاونت پژوهشی بررسی میشد و مبنای عمل او قرار میگرفت. خوبی این کار این بود اگر تاریخ انقلاب اسلامی در 40 شهر نوشته شد شاید 40 متودولوژی، رویکرد، نگاه و پژوهش با خود به همراه داشت و اکنون 40 منبع تولید شده است که این منابع میتواند منبع پژوهش دوباره قرار بگیرند. درواقع همین عنوان بازپژوهی تاریخ انقلاب اسلامیاست که به عنوان موضوع جلسه امروز ما مطرح شده است.
دسته دوم تاریخ شفاهی بود که از شخصیتهای مهم استانها خاطرات شفاهی تهیه شد. این هم منبع دست اول است. یادم است وقتی که کتاب خاطرات مرحوم فلسفی منتشر شد آن سوی مرزها هم پژواک بسیار بالایی داشت که درباه این کتاب نقد و تحلیلهایی نوشته شد. دسته سوم کتابهایی بودند کار بر روی اسناد بود که این کتابها هم کتابهای بکر و منابع دسته اولی هستند. واقعا تاریخهای منطقهای ما را در شرایطی قرار داده است که بتوانیم بعنوان کتابهای مرجع از آنها استفاده کنیم و تاریخ انقلاب اسلامیرا مورد بازپژوهی قرار دهیم. بحثهای مختلفی در این زمینه میشود که دانشجوها بتوانند مورد تحلیل و بررسی قرار دهند. مثلا اشتراکات تاریخ انقلاب اسلامیدر پنج نقطه از کشور را بررسی کنند.
الان براساس تولیدات بزرگی که صورت گرفته است شاید زمان آن رسیده است که توسط یک تیم موضوعات مختلف انقلاب اسلامیاستخراج شود و بعد با مراجعه به این تولیدات گسترده موج دوم تولیدات شکل بگیرد.
موسی حقانی: بسمالله الرحمن الرحیم. من فکر میکنم ما خیلی جدی وارد پژوهش نشدیم که بخواهیم باز پژوهی کنیم. البته کار زیاد شده و کارهای خوب پژوهشی هم زیاد داریم. به نظر من بهتر است به جای بازپژوهی بگوییم پژوهش در رابطه با انقلاب اسلامی.
باید توجه کرد که کار پژوهشی نیروی خبره و ماهر میخواهد. بالاخره همانطور که در مرحله اول خاطرات و اسناد گردآوری شد ما یک قدم جلو رفتیم. از جهت تربیت نیروی انسانی هم بعضی از مراکز خوشبختانه کارهای خوبی انجام دادهاند. الان این شرایط را داریم که به سمت پژوهش جدی در حوزه تاریخ معاصر ایران حرکت کنیم.
ما اسناد زیادی منتشر کردهایم. خاطرات را هم تا حدودی منتشر کردهایم. همین طور خاطره تولید میشود. از داخل وخارج، انقلابی و ضدانقلابی و سلطنت طلب و... همه دارند خاطره میگویند و الان لازم است به صورت جدی وارد عرصه پژوهش شویم.
آقای دکتر خرمشاد به خوبی اشاره کردند که ما باید وارد کار پژوهشی بشویم چون به اندازه کافی خاطرات و اسناد منتشر شده و ما نباید از آن کارهایی که جدید تولید میشود غافل بشویم.
در مرحله تاسیس نظام هم باید کار جدی انجام بدهیم و در مرحله تثبیت ابعاد داخلی و خارجی ومنطقهای انقلاب واقعا ما کار پژوهشی انجام ندادهایم و این خیلی مهم است که انقلاب را در درون ایران و مرزهای ایران محدود نکنیم. چرا که انقلاب خودش محدود نشده است. در واقع ما در حوزه تاثیرات بزرگ انقلاب اسلامی در منطقه باید کارهای جدی انجام دهیم. ماهنوز کار پژوهشی جدی انجام ندادهایم. میتوان از تلفیق اسناد و خاطرات و تجربیات افراد کار جدی انجام داد که بتوانیم در پژوهشها عمق انقلاب اسلامیو نسبتس با مردم را نشان بدهیم.
در خاطراتی که راجع به مرحوم ربانی شیرازی منتشر شده، آمده است که آقای ربانی نامه داده به یکی از نزدیکان حضرت امام(ره) که ایشان در آن نامه میگویند کتابهای آقای سید قطب را بدهید آقا بخوانند که در بحث حکومت اسلامی مورد استفاده قرار بدهند، که همه کتابهای اخوانیها است. نظر امام(ره) نسبت به اخوانیها بشدت منفی است ولی آقای ربانی هم که میگویند بدهید آقا بخوانند بحث اینجاست که آقای ربانی به خط اخوانی باور داشتند یا اینکه از باب اینکه در جهان اسلام اخوانیها درباره حکومت اسلامی صحبت کردهاند تجربه و دیدگاه آنها را ما بررسی کنیم. راجع به آقای ربانی فکر میکنم به این صورت باشد.
راجع به باند سید مهدیهاشمی و دیگران پیگیری کنید که به یک مسائل جدی میرسیم که امروز مطرح میشود که ما وارد این مسائل نشدهایم. مجموعه مصاحبه خشت خامی که آقای دهباشی انجام داده دقیقا دارد دست میگذارد روی مسائلی که ما نمیخواستیم وارد بشویم یا اینکه غفلت کردیم یا اینکه این مسئله مهم نیست. بخشی از آن به دوره قبل و بخشی به دوره تثبیت انقلاب بر میگردد. بالاخره ما باید درباره این جریانات کار پژوهشی انجام بدهیم. به این معنی نیست که هیچ کاری انجام نشده ولی عرصه خیلی وسیع و گسترده است باید بحثهای جدیتری انجام بشود.
همچنین درباره چرایی و چگونگی انقلاب اسلامی که الان در این زمینه هم بحث است. مثل این موضوع که انقلاب اسلامی انقلاب بود ولی اسلامی نبود. این بحثها مطرح است که پژوهشهای جدی در این زمینه میطلبد. وقتی میگوییم انقلاب اسلامی، روایت از اسلام خیلی مهم است و اینکه خود حضرت امام(ره) نسبت به انقلاب چه نگاهی داشتند؟
نسبت انقلاب با مدرنیته این بحثی است که باید جدی بررسی شود
خیلی از اتفاقاتی که وجود دارد بخاطر همین بحث است. نسبت انقلاب با سنت و فقه و
فقاهت باید روشن شود. و اینکه نشان بدهیم انقلاب با چه رویکردی در ایران اتفاق
افتاد؟ مجموعه این خاطرات و اسناد باید به خدمت این حرکت پژوهشی در بیاید که
درباره انقلاب اسلامیصورت بگیرد.
در خشت خام آقای دهباشی با آقای تاجزاده صحبت میکرد
و از بحث رویکرد اصلاحطلبان نسبت به مقاممعظمرهبری و ولایت فقیه رفت به بحث علی
امینی و متهم کردن ملیمذهبیها که چرا طرح علی امینی را نپذیرفتند؟ اینها دارند درباره اصل ضررورت انقلاب بحث میکنند
که طرح رفورم علی امینی که کاملا یک طرح آمریکایی بود آن را میپذیرفتیم
گرفتار بحث انقلاب اسلامی نمیشدیم.
شاید ما باید فضای زعامت مرحوم آیتالله بروجردی را خوب واکاوی کنیم. این هم صورت نگرفته است. شاید برای خروج از آن نگاه طرفداری مشروطه سلطنتی، بیشتر فضای فکری مرحوم بروجردی زنده کردن سیره مطالعاتی علمی و پژوهشی گذاشتن فقه مقارن بود که یک کار نو انجام دادند. ما تا مدتها قبل در حوزههای خودمان با احادیث اهل سنت کاری نداشتیم. شاید مطالعه تطبیقی انجام نمیدادیم.
این را آیت الله بروجردی دوباره باب کردند. باب شدنش تبعات خوبی بود ولی تاثیر و عواقبش روی افراد خوب واکاوی نشد، مثلا اینکه چه تاثیری روی آقای هاشمی و منتظری گذاشتند؟ اینها کسانی هستند که در انقلاب نقش داشتند و نمیشود نقش آنها را انکار کرد. بعضی از تفسیرها که نهایتا در جاهایی به یک نوع دیگراندیشی هم منجر شود به همین فضا برمیگردد و این ایراد به آیتالله بروجردی نیست این کار، کار خوبی بود. افراد وقتی آمدند با آن حجم گسترده اخبار در اهل سنت مواجه شدند بعد این وقفههایی که در انتقال اخبار ایجاد شد آزارشان میداد آرام آرام یک گرایشهایی پیدا کردند که آن در صالحی نجفآبادی متبلور میشود و جریان منتظری رشد میکنند و وقتی با انقلاب اسلامی مواجه میشوند بعد از منافقین و جریان چپ جزء اولین کسانی هستند که با انقلاب زاویه پیدا میکنند.
این مسائل را ما خوب روشن نکردیم. به نظر من باید برویم سراغ این مسائل که افرادی بیان میکنند و اذهان عمومی را مخدوش میکنند و اینها را نسبت به انقلاب بدبین میکنند و اگر بحث مدرنیته و انقلاب اسلامی مشخص شود تکلیف انقلاب با خیلی از گروهها و جریانات روشن میشود و زاویه این افراد با انقلاب اسلامی مشخص میشود.
یک سری موارد هم هست که تا الان ما در آن ورود نمیکردیم و شاید یک تحفظهایی داشتیم که حداقل از طرف بعضی افراد نادیده گرفته شده است. به نظر من دیگر در این ماجراها خط قرمزی وجود ندارد که ما بخواهیم تأمل کنیم و وارد نشویم. در بحث تأسیس سپاه و اتفاقاتی که اوایل انقلاب رخ داد. انفجار ریاست جمهوری و انفجار حزب و ... باید بحثهای جدی صورت بگیرد یا همان اعدامهای اولیه. ما حتی در این زمینه تا الان کار اسنادی انجام ندادیم. بخاطر اینکه اسنادش در دسترس نیست.
دهه 60 از بحث جنگ تا اعدامهای سال 67 و ... موضاعاتی است که جدی و مطالبهگرانه وارد شدند. به نظرم واقعاً بیاییم پرونده این جریان چپ را در کشور بازخوانی کنیم و خیلی از جنایات را همین جریان چپ انجام میداد که الان مدعی شده است و همه را گردن امام و انقلاب میاندازند و بعد هم ادعای آزادیخواهی و دموکراسی دارند. اینها مواردی است که هرچه زودتر باید وارد مرحله دوم پژوهش شویم و کارهای جدی انجام دهیم.
غلامرضا خواجه سروی: بسم الله الرحمن الرحیم. در ابتدا ایام الله دهه فجر
را تبریک عرض میکنم و از جناب آقای دکتر اشرفی معاونت محترم پژوهشی مرکز اسناد
انقلاب اسلامی و مدیریت مرکز حجتالاسلام والمسلمین حسینیان تشکر میکنم که فرصت
این جلسه بسیار خوب در ایام الله فجر و گرامیداشت سالروز پیروزی انقلاب اسلامی را
فراهم آوردند.
در مرکز اسناد انقلاب اسلامیاز زمانی که شروع به کار کرد، در دوره 1374 به بعد چند کار اساسی دنبال میشد. عمدهترین دغدغهای که وجود داشت و هنوز هم وجود دارد که من میخواستم پیرو این بحث بازپژوهی عرض کنم این است که در همه کارهایی که ما انجام میدهیم باید به این مسئله مهم توجه داشته باشیم که نسل در حال نو شدن است. نفرات جدید که وارد جامعه میشوند و مخصوصاً حوزه آموزش عالی، قاطبه آنها از این مسائل خیلی اطلاع دقیقی ندارند. کلیاتی از تلویزیون، رادیو و سایتها و شبکههای به اصطلاح اجتماعی در ذهنشان است، ولی تخصصاً خیلی این مسائل را نمیشناسند. بنابراین بنظرم میرسد تا اینجایی که ما جلو آمدیم و این هزار عنوان اثری که در مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده، بنظرم میرسد که باید نهضت مجددی فراهم شود که روی آثار یک باز تولیدی صورت گیرد، البته این هیچ منافاتی با فرمایشات دکتر حقانی ندارد؛ به هر حال از یک طرف میشود تولید کرد و آن تولید را ادامه داد و از این طرف کارهایی که شده، کاری کرد که مجدد و به زبانهای مختلف و طرق مختلف وارد عرصه تفکر شود، وارد عرصه دانایی و آگاهی در جامعه شود و بتواند که ذهنیت نسلهای جدید را شکل بدهد.
بالاخره خیلی از شخصیتهایی که در انقلاب اسلامی نسل اول بودند، حالا با هر گرایشی، اینها دیگر الان در قید حیات نیستند و از دنیا رفتهاند و نسل جدید که دارد میآید از این مسائل بی اطلاع است.
آقای دکتر اشرفی من چند پیشنهاد دارم، ضمن اینکه در خصوص بازپژوهی پیشنهادم این است
که همان سبک مرکز اسناد انقلاب اسلامی که همین جریان با وسعت بیشتر و با سرعت
بیشتری باید دنبال شود، با آن نگاهی که از اول بود که ما برای این بازتولید و باز
پژوهی از فارغالتحصیلان رشتههای مرتبط در سطح کارشناسیارشد و دکترا استفاده
کنیم. حالا شاید این بازپژوهی در حد کتاب باشد یا نباشد، ولی بیشتر مهم این است که
یک نهضتی را در حوزه تولید مقاله راه انداخت؛ بخاطر اینکه آنچه که در مجامع تخصصی
داخل و خارج کشور خوانده میشود و استناد میشود بیش از اینکه کتاب باشد، مقالات
است. به هر حال جایی هم که میخواهند اعضای هیئت علمی یا دانشگاه میخواهند جذب
شوند، اولین چیزی که از آنها میپرسند میگویند مقالهات کجاست؟ بعد این مقالات
استنادش به کجاهاست؟ اینها یک ظرفیتی است و راهی است که میشود از آن استفاده
کرد. به نظر من از این ظرفیت عظیم میشود استفاده کرد. در خصوص بازپژوهی باید از
این ظرفیت استفاده کرد، ظرفیتی که معطل مانده و به نظر من هم زیاد و هم آماده به
کار است.
نکته بعدی این است که خیلی سال است ما پیگیری کردیم که چرا
مرکز اسناد انقلاب اسلامی فصلنامه علمیترویجی ندارد؟ چون یکی از کارهای مرکز
اسناد انقلاب اسلامی بحث ترویج تفکر انقلابی و به هر حال تاریخ انقلاب اسلامیاست،
هم هستهایش و هم آینده پژوهی در آن است. به نظر من جایش خیلی خالی است. من خاطرم
هست زمانی کتابهایی که تولید میشد، بازخوردی که از جامعه گرفته میشد میگفتند
که این کتابهای دانستنیهای انقلاب اسلامی برای جوانان و نوجوانان، هم فروش
زیادی دارد و هم اینکه هر کسی میآید از پدر و مادرهای جوانان و نوجوانان میگویند
ما اینها را خواندهایم. به هر حال کار
خیلی خوبی میشود کرد. خیلی از این مسائل را با توجه به اینکه ما بشناسیم جامعه به
دنبال چه مسیری است و کجا هست این مسیر را یک بخشش را اختصاصاً برای این کار
بگذاریم ؛ یعنی این بازخوانی به روانشناسی جامعه یا روانشناسی اجتماعی جهت پیدا
کند که ببینیم جامعه مخاطب ما الان چه نیازی دارد و آن نیاز را در اولویت قرار
دهیم. ممکن است خیلی از کارها را اینجا انجام بدهیم ولی اینها بازار نداشته باشد
یا جامعه مخاطب اصلا دنبال آن نرود.
زمانی که کتاب معمای هویدا یا کتاب شعبان بیمخ منتشر شد، آقای دکتر کوشکی خیلی جوش و خروش میزد که خلع سلاح شده حرفهایی که زده است، ولی بعد از آن که سه تا کتاب کوچک فساد دوره پهلوی در حوزههای اخلاقی، سیاسی و اقتصادی یعنی همان کتاب دربار به روایت دربار توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شد و در طیف وسیعی پخش شد، تقریبا کار آنها را تمام کرد. شاید هم علتش این بوده که این آثار بر اساس منابع خود سلطنتطلب نوشته شده است. هیچ کلمهای از هیچ فرد انقلابی استفاده نشده است.
میخواهم بگویم که اتفاقا برخلاف خیلی از این تبلیغات
و فضاسازیها، حقایق انقلاب اسلامی و حتی
جزئیاتش اگر در کل جامعه طبقهبندی کنیم و بتوانیم خوراک لازم بدهیم هنوز بازار
خودش را دارد و بشدت شیفته و علاقهمند زیاد دارد، منتهی در تولید پیشنهاد من این
است که ما از آن طیف وسیع محصولات دانشگاههای جمهوری اسلامی بهره گیریم.
به هر حال الان کار خیلی بزرگی شده است و میتوان همان روش
را رفت و دنبال کرد ولی یک چیزهایی را باید اضافه کرد. مانند فصلنامه یا سایت تخصصی
در این زمینه. من باز یک نکتهای اشاره کنم جناب آقای دکتر خرمشاد خودشان تشریف
داشتند آن زمانی که معاونت پژوهشی بودند، دو نفر از دانشگاه واشنگتن دیسی آمدند
و با آنها جلسه داشتیم، جالب است آنها اینکه ما چگونه در اینجا اسناد را
سازماندهی میکنیم، کلا رصد کرده بودند. کارهای خودشان را هم آورده بودند و حرفشان
این بود که شما در کجا یاد گرفتید که چنین کارهایی را انجام دهید؟ منظورم این است
که این کار رصد میشد و همچنان هم در حال رصد شدن است. بنابراین هم باید از آن
نفرات استفاده کرد و هم از ابزارهای جدید که واقعا آنچه که تولید شده کلاسهای درس
بشود، ذهنیت اساتید و حتی معلمان شکل داده شود. به همین خاطر من پیشنهادم این است
مانند این مکانهایی که یک نمایشگاه دائمی میگذارند که بازدید راحت باشد، مرکز
اسناد باید یک چنین چیزی داشته باشد. من خودم هر ترم که این درس را دارم سعی میکنم
دانشجوها را به مرکز اسناد بیاورم.
اما نمایشگاه همانطور که میدانید یک سری آدم متخصص میخواهد که آنچه را که لازم است در ذهن اینها جا بدهد که اینها موضوعات تز فوق لیسانس، دکترا را راه بیاندازند. و به این ترتیب اهداف انقلاب را دنبال کنیم که این هم شدنی است. به هر حال مرکز اسناد یک فضای نمایشگاهی هم نیاز دارد. مثل این کاری که در کرمان برای دفاع مقدس انجام دادند و بعد در مجموعه عباسآباد راه انداختند که تاریخ دفاع مقدس را به شکل تصویری نمایش دهند، یک کار اینچنینی میتوان انجام داد. همچنین میتوان ارتباطات را با دانشگاهها و جامعه روشنفکری و حتی آموزش پرورش بیشتر کرد که به هر حال آنچه که اینجا زحمت کشیده میشود و آن چیزهایی که در بازپژوهی مد نظر قرار میگیرد، بتواند ذهنیت مخاطب را شکل بدهد.
موسی حقانی: در ابتدا ما یک مشکل در نیروی کیفی و کارآمد داریم. پس باید همّ خودمان را روی تربیت نیرو بگذاریم و ترجیحا خودمان نیرو تربیت کنیم. ما باید با جریانات آدمها نسبت انقلاب اسلامی را مشخص کنیم الان نسبت انقلاب اسلامی با سید جمالالدین اسدآبادی چیست؟ در ذهن خیلی از ماها اینطور شکل گرفته که ما میتوانیم از سید جمالالدین اسدآبادی شروع کنیم در حالی که من میگویم این طور نیست و باید از یک جای دیگری شروع کنیم و اگر از سید جمال شروع کنیم کاملا به بیراهه میرویم. اینکه هر روحانی اسلحه به دست گیرد و با پادشاهان بجنگد باید یک نسبتی با انقلاب اسلامیداشته باشد در حالی که خیلی از اینها هیچ ربطی به انقلاب اسلامی ندارد.
باید یک نگاه مستند در منابع و دیدگاهها شود. در تربیت نیروها باید تحول و قالبشکنی را به آنها یاد بدهیم، آزاداندیشی در تحقیق، رفتن به سمت تولیدات متنوع و خروج از موضع انفعالی را به محقق یاد بدهیم و همین که ما در موضع دفاع قرار میگیریم موضع ما انفعالی میشود.
ما قبل از انقلاب موضع دفاعی نداشتیم. بعد از انقلاب یک سری مدعی پیدا شدند که ما باید به آنها جواب بدهیم و این کار را باید بکنیم و از این موضع انفعالی خارج شویم.
از همان اول انقلاب هر کس آمد از داخل درباره انقلاب بنویسد گفتند دولتی است، حکومتی است و اینها دروغ میگویند و واقعیتها را نمیگویند. یک جاهایی شاید آن خط قرمزهایی که الان به نظر من نباید خط قرمز تلقی شود این باعث شد حرف آنها به ما برتری داشته باشد.در حالیکه واقعا نه کسی برای موسسات تحقیقاتی دستورالعملی نوشته و ما در "یادآور" نشان دادیم که میتوانیم از اینها عبور کنیم و کسی هم جلوی ما را نگرفت که چرا در یادآور رفتید با ابراهیم یزدی مصاحبه کردید، با عزتالله سحابی مصاحبه کردید.