روایتی از تظاهرات ده ساعته گرگانیها / کشتار مردم گرگان توسط عمال رژیم پهلوی
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ حمله عوامل رژیم پهلوی به حرم مطهر امام رضا به
غیر از ناخشنودی مردم و علمای مشهد، واکنش سایر مردم و علما را در شهرهای مختلف
برانگیخت. در پی اعتراض به این حرکت مردم شهرهای گرگان و گنبد در حرکتی خودجوش دست
به تظاهرات زدند که موجب درگیری با عمال رژیم پهلوی و دستگیری و شهادت تنی چند از
آنان شد. در این زمینه در کتاب «انقلاب اسلامی در گرگان و دشت» که توسط مرکز اسناد انقلاب
اسلامی منتشر شده آمده است:
در پی حمله مأموران حكومتی در
29 آبان به مردمی كه در حرم امام رضا(ع) در مشهد حضور داشتند، چند نفر كشته و زخمی
شدند كه از جمله آنها محمد مقصودلو اهل گرگان و دانشجوی دانشگاه فردوسی بود كه پس
از چند ماه تحمل عمل جراحی درگذشت. او در وصيتنامه خود تأكيد كرده بود: «... اگر
به خواست خدا به درجه شهادت نايل شدم جسد مرا در دياری دفن كنيد كه باعث آگاهی و
رشد بيشتر مردم آن ديار گردد». در پی حادثه حرم، امامخمينی و تعدادی از مراجع
تقليد روز يكشنبه 5 آذر 1357 را عزای عمومی اعلام كردند.
در فاصله 29 آبان تا 5 آذر اوضاع گرگان و دشت ناآرام بود.
روحانيون گرگان با روحانيون ساری، شاهی، بابل، بهشهر و نكا؛ تماس گرفته و در منزل
سيد حبيبالله طاهری تشكيل جلسه داده و درباره تعطيلی روز 1357/9/5 و اعتصابات
آينده گرگان و شهرهای ديگر مازندران تبادلنظر كردند. آنان تصميم گرفتند تا
ترتيبی دهند كه اعتصابات و تظاهرات در سراسر استان مازندران هماهنگ باشد. آقای
نورمفيدی در همين زمان از شيخ محمدباقر داوودی دعوت كرد تا در مسجد ميدان عباسعلی
به منبر برود و در صحبتهای خود از تبعيد امام و حكومت اسلامی صحبت نمايد.
بنا به گزارش ساواك، محمدحسين كبير نمايشگاه عكس در داخل
مسجد جامع گرگان ترتيب داده و تعداد زيادی عكس و كاريكاتور كه بيشتر آن از خاندان سلطنت و به صورت زننده
كشيده شده بود، به ديوار نصب کرد و شخصاً درباره آنها توضيح میداد. او كه از
فارغالتحصيلان دانشسرای راهنمايی تربيت معلم گرگان بود، روز دوم آذر نيز به
دبيرستان هدايتِ بندرشاه رفت و سخنرانی كرد و دبيران را عليه حکومت تحريك نمود. بهنظر
ساواك گرگان او از محركين اصلی تظاهرات و تحريكات گرگان بود.
سازمان اطلاعات گنبد نيز اطلاع داد كه در اول آذر طبق دعوت
و اطلاعيه منتشره از طرف جامعه معلمان راميان، حدود پنج هزار نفر معلمين و دانشآموزان
و كسبه و اصناف شاهپسند و راميان و علیآباد در مسجد جامع شاهپسند اجتماع كرده و
پس از سخنرانی چند واعظ دست به تظاهرات زدند. چند روز بعد در 4 آذر، دانشآموزان
دبيرستان گنبدكاووس به تظاهرات پرداختند. «جوانان مبارز مسلمان مينودشت» در
اعلاميهای ضمن محكوم كردن حوادث مشهد تأکيد كردند: «...به پيروی از مراجع تقليد
بهمنظور اعتراض به اين جنايت بزرگ روز يکشنبه 1357/9/5 تعطيل اعلام شده از عموم
طبقات اعم از بازاری و اداری انتظار داريم روز يادشده دست از کار کشيده... و در
ساعت 8 صبح روز يکشنبه جهت استماع سخنرانی در مسجد جامع مينودشت حضور بههم
رسانيد».
در شب چهارم آذر، سرهنگ شيرازی فرمانده پادگان گرگان با روحانيون
شهر از جمله آيتالله طاهری، تماس تلفنی گرفته و تأكيد كرد كه تظاهرات 5 آذر
برگزار نشود چون مأموران دستور تيراندازی داشتند. با وجود اين، به گزارش سرپاسبان
لشكری از ساعت 8 صبح 5 آذر «... از طبقات مختلف مردم، روحانيون، معلمين، محصلين،
دانشجويان و كارمندان، فرهنگيان دستهدسته در امامزاده عبدالله جمع و تعدادی با
داشتن پلاكاردهايی در دايره فلكه دور زده...» و شعار میدادند.
سيد محمد رئيسی در خاطرات خود چگونگی ماجرا را اينگونه شرح
میدهد: «... ما نيز بنا گذاشتيم كه آن روز در امامزاده عبدالله گرگان تظاهرات كنيم
و به حمله مأموران به حرم امام رضا (ع) اعتراض نماييم... ما در شبستان امامزاده
عبدالله جمع شده بوديم. پدرم، آقای ميبدی، آقای طاهری، آقای شيخ رسول رضايی و آقای
صادق رياضی نيز بودند ولی آقای نورمفيدی در آن روز در تهران يا قم بود... ناگهان
يكی از علما وارد شد و گفت سرهنگ شيرازی... تماس گرفته و گفته مأموران شهربانی
تصميم دارند جلوی اين تظاهرات را بگيرند... چون دستور برخورد شديد از بالا آمده است...
بالاخره با علما مشورت كرديم و قرار بر اين شد كه... مراسم را با سخنرانی و شعار
دادن در همان محل فيصله دهيم. من اين موضوع را با بلندگو اعلام كردم ولی همان موقع
مردم مخصوصاً عدهای از روستاييان و شهر علیآباد ]مخالفت كردند[... آنان دور آقای شيخ صادق رياضی را گرفته بودند كه او نيز در مقابل فشار
آنان تسليم شده... بالاخره مرحوم آقای سيد اسماعيل حسينی كه از طلبههای پرشور و
جوان علیآباد كتول بود، فرياد زد مردم! بيرون میرويم و تظاهرات میكنيم».
اظهارات رئيسی تا حد زيادی با گزارش ساواك در اين زمينه
مطابقت دارد. در گزارش ساواك آمده است كه در نخستين ساعات روز 5 آذر فرماندار و
رئيس شهربانی دستور مقامات داير بر جلوگيری از تظاهرات را «... به اطلاع روحانيون
طراز اول و برگزاركننده تظاهرات میرسانند...» آنان نيز تلاش كردند از راهپيمايی
و تظاهرات مردم جلوگيری كنند. «... ولی تعداد زياد جمعيت كه در رأس آنان جوانان
متعصب و روحانيون افراطی قرار داشتند، به توجه و تذكر پليس اهميت نداده و تعدادی
از روحانيون هم كه درصدد بودند با جمعيت صحبت و آنان را به داخل امامزاده عبدالله
هدايت كنند، موفق... نشده و در همين ضمن يكی از روحانيون به نام شيخ صادق رياضی
با وجود مسدود بودن مسير توسط پليس، آنها را بهطرف پليس هدايت و تحريك به مقابله
با پليس مینمايد كه موجبات درگيری را فراهم مینمايد». در همين گزارش علاوه بر
سيد صادق رياضی، شيخ رسول رضايی و سيد حبيبالله طاهری از مسببين اصلی واقعه معرفی
شدند.
درنهايت، تظاهرات اين روز به خشونت كشيده شد و نه نفر از تظاهركنندگان كشته و 64 نفر مجروح شدند. با وقوع اين حادثه، گروهی از تظاهركنندگان «... به موتورپول شهربانی حمله و ديوار آن را خراب و وارد موتورپول شدند، سربازان تفنگ را بالای سرشان گرفته و هيچگونه مقاومتی نكردند و اظهار داشتند برابر دستور فرمانده مسئول، ما با شما كاری نداريم. مهاجمين كه اسلحه سربازان را گرفتهبودند، بهوسيله شيخ طاهری مجدد اسلحه را به سربازان برگردانيدند ولی به سربازان دستور داده شد هر چه فشنگ داريد، هوايی تيراندازی كنيد... مهاجمين بدون اينكه سربازان مقاومتی كنند موتورپول شهربانی را به آتش كشيدند». پس از آن عدهای به سازمان آتشنشانی حمله كردند و آن محل را با كليه امكانات و ماشينآلاتش به آتش كشيدند. عدهای نيز به كوی افسران حمله كردند و نگهبانان آنجا را سنگباران كردند. همزمان عدهای مجروحان و كشتهشدگان را به بيمارستانهای پهلوی (كه پس از اين حادثه به بيمارستان 5 آذر تغيير نام يافت) و بيمارستان فلسفی بردند. گروه كثيری نيز برای اهدای خون به بيمارستانها هجوم بردند. در همين بين مأموران به سمت بيمارستان پهلوی تيراندازی كردند. رئيس پزشك قانونی وقت گرگان در اينباره میگويد: «... در حال معاينه از يكی از تيرخوردگان بهنام آقای تقوی بودم ناگهان صدای شليك تيرهايی را در داخل بيمارستان بهصورت رگبار شنيدم... از در بخش خارج شدم و با جسد مرحوم شهيد نبوی.... روبهرو شدم. اين تير درست به جلوی پيشانیاش اصابت كرده بود و كاسه جمجمهاش را به نقطهای پرت كرده بود».
ستوان دوم حمزه تبريزی فرمانده دسته ضربت ژاندارمری گرگان
در صورت مجلس 5 آذر اظهار میدارد: «... با پرسنل جمعی دسته ضربت و دو دستگاه
خودرو گاز 66... در مورخه 1357/9/5 تحت امر شهربانی گرگان قرار گرفته و با اكيپهای
شهربانی جهت جلوگيری از تظاهرات به داخل شهر و در خيابان پهلویدژ و از مدخل درب
كنار امامزاده عبدالله متوقف...» شدند. در اين تظاهرات كه از 8:30 صبح تا 18
بعدازظهر ادامه داشت «... مأمورين دسته ضربت تعداد يك هزار و دويست و شصت تير
فشنگ ژـ 3 و چهل و يك تير فشنگ امـ ژـ
3 و تعداد يكصد و چهل و شش تير فشنگ يوزی و تعداد يازده تير فشنگ كلت كاليبر 38 و
يك عدد گاز اشكآور تپانچهای تيراندازی نمودند».
با بررسی بازجويیهای پاسبانان و مأموران شهربانی روشن میشود
كه فرمانده عمليات سرگرد جهانشاه و سرگرد سليمیزاده بودند و اولين تيرها از طرف
آنها بهسوی مردم شليك شد. از جمله افرادی كه به اتهام اقدامات تخريبی در روز 5
آذر دستگير شدند «...سيد باقر حسينی، كارگر 25 ساله ، عابدين سلمانی ايلواری، شاگرد
شوفر 20 ساله، حسن مهری ديپلم بيكار 20 ساله ، سيد محمد مدنی دانشآموز شبانه
هنرستان صنعتی گرگان 19 ساله...» بودند كه به كميته مشترك ضدخرابكاری اعزام شدند.
دو روز بعد از اين حادثه، نه نفر از علمای گرگان در نامهای
به آيتالله سيد عبدالله شيرازی از مراجع تقليد مقيم مشهد شرح ماجرا را به اطلاع
رساندند و تأكيد كردند «... روحانيون گرگان هم به پيروی از مراجع عظام و بهجهت
ابراز انزجار از كشتارهای بیرحمانه در آن حريم مقدس و ساير شهرستانهای ايران،
مخصوصاً ساری و بهشهر...» از مردم دعوت به اجتماع در امامزاده عبدالله و تظاهرات
كردند ولی هنوز راهپيمايی شروع نشده بود كه روحانيون تصميم به منع آن گرفتند. اما
درنهايت درگيری رخ داد. مأمورين «... حتی در داخل آمبولانس و يا داخل محيط امن
بيمارستان را كه در آن مردم برای اهدای خون به مجروحين جمع شده بودند، تيراندازی
كرده و عدهای را مجروح و مقتول ساختند. كه از باب نمونه فرزند مرحوم حجتالاسلام
سيد حسين نبوی را داخل بيمارستان كشتند». در ادامه اين نامه درباره تعداد كشتهشدگان
و مجروحان آمدهاست: «... آنچه تاكنون با مشخصات كامل به دست آمده تعداد پانزده
نفر كشته و هفتاد نفر مجروح است كه حال بعضی از مجروحان وخيم است».
در روزهای بعد از حادثه، كليه مغازهها و بازار گرگان و همچنين
مراكز آموزشی گرگان و بخشهای تابعه تعطيل بود و خفقان عجيبی در شهر گرگان حكمفرما
شد و كمتر كسی جرأت داشت در اجتماعات شركت كند و تا برگزاری مراسم ترحيم همين وضع
ادامه داشت. همزمان با گرگان در روز 5 آذر در ديگر بخشهای گرگان و دشت نيز ناآرامی
بهوجود آمد. در گنبدكاووس يك مجلس سخنرانی مذهبی با شركت حدود 1500 نفر از طبقات
مختلف مردم در مسجد قائميه تشكيل شد و شيخ حسين عمادی و علیاکبر ابراهيمی به منبر
رفتند «... و ضمن اشاره به حادثه اخير حرم مطهر حضرت رضا (ع) از دولت نظامی ارتشبد
ازهاری بهشدت انتقاد...» و به شخص شاه حمله كردند. پس از پايان سخنرانی، مردم به
قصد تظاهرات از مسجد خارج شدند كه با دخالت مأموران متفرق شدند. 80 درصد مغازههای
گنبد در اين روز تعطيل بود و تلاش مأموران برای دستگيری شيخ حسين عمادی در آن روز
به نتيجه نرسيد.
با توجه به اينكه مطبوعات كشور در آذر ماه در اعتصاب سراسری
بهسر میبردند، اين ماجرا بهطور دقيق در مطبوعات انعكاس نيافت. تنها پس از پايان
اعتصابات در روزنامه اطلاعات كيهان و آيندگان گزارشی مختصر از اين ماجرا آمده است.
جامعه معلمان گرگان و كميته همبستگی شهرستان گرگان در اعلاميههای جداگانه اين
حادثه را محكوم كردند. چند روز بعد از حادثه برای برپايی مجلس ترحيم اكثر مغازههای
شهر تعطيل شد و مردم در مسجد جامع تجمع میكردند.
سيد محمد رئيسی در ارزيابی نهايی خود در مورد حادثه 5 آذر
خاطرنشان میسازد:
«حادثه 5 آذر
بسيار رقتبار بود و هيچ ضرورتی نبود كه مأمورين چنين جنايتی را مرتكب شوند. زيرا
هنوز كاری از سوی مردم انجام نشده بود كه مأمورين شهربانی با ايجاد رعب و وحشت و
تيراندازی به طرف جمعيت آنها را به خاك و خون كشيدند. بههمين خاطر پنجم آذر از
سياهترين حوادث در گرگان در دوره رژيم خونريز پهلوی است...».