مروری بر فعالیتهای انقلابی آیتالله فاضل استرآبادی در بابل
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آیتالله محمد فاضل استرآبادی، موسس حوزه علمیه فیضیه
مازندران و از علمای مبارز و همراه نهضت امام خمینی، پس از ورود به ایران، در شهر
بابل اقامت گزید و به شدت مورد توجه جامعه مذهبی جوانان شهر قرار گرفت، به گونهای
که در جریان انقلاب اسلامی ملت ایران در سال ۱۳۵۷ نقش بسزایی در شهر بابل بر عهده
داشت و مسجد وی، یعنی مسجد کاظمبیک پایگاه انقلابیون پرشور این شهر بود.
پس از پیروزی انقلاب به عنوان مسئول کمیته امنیتی شهر
تلاشهای شبانهروزی او زبانزد خاص و عام بود. سرانجام وی در 6
آذر 1395 دارفانی را وداع گفت. در این زمینه در کتاب «خاطرات حجتالاسلاموالمسلمين
حاج شيخ محمد فاضل استرآبادی» که توسط مرکز اسناد
انقلاب اسلامی منتشر شده آمده است:
*** تشکیل کلاس
های آموزشی برای خواهران ***
پس
از آنكه اوضاع و احوال مقداری سر و سامان گرفت و آرامش حاكم شد، تصميم
گرفتم به فعاليتهای فرهنگی بپردازم. اين كار فرهنگی تشكيل كلاس برای خواهران
بود. در ابتدا كلاسها در منزل برگزار میشد و خيلی مختصر و ساده بود. پس از مدتی
كه از تشكيل كلاسها گذشت، تصميم گرفتيم كلاسها را به صورت منظمتر، برنامهريزی
شدهتر و تشكيلاتی ادامه دهيم. بر اين اساس يك دوره كلاس دو ساله را برای
خواهران ديپلمه تدوين كرديم و درسهای مختلفی مانند ادبيات عربی، اخلاق،
تاريخ، نهجالبلاغه، تفسير، جامعهشناسی و بعضی درسهای ديگر را ارائه
نموديم.
آنها در روز، در سه يا چهار كلاس شركت میكردند. با اعلام اين برنامه خواهران ديپلمه متدين و مذهبی زياد استقبال كردند. ما هم سعی میكرديم از بين خانوادههای متدين و خوشنام افراد را گزينش كنيم. جهت تدريس از فرهنگيان و روحانيون بابل دعوت كرديم و آنها هم استقبال كردند. گرچه ما برای اساتيد حقالزحمه هم در نظر گرفته بوديم، ولی آنها قبول نمیكردند و فعاليتهایشان كاملاً قربة الیالله بود. از روحانيونی كه در آنجا تدريس میكردند، مرحوم حاج شيخ سعدی حيدری بود. از فرهنگيان هم آقای دكتر علی قائمیاميری، با اينكه محل سكونتش تهران بود ولی جهت كمك و همكاری و تدريس به بابل میآمد و در كلاس شركت میكرد. آقای مجيدی كه از دبيران بابل بود و همچنين حاج مهدی كامران و آقای صبوری از كسانی بودند كه در آنجا تدريس میكردند.
اما به هر حال يك مدرسه آموزشی، احتياج به پشتيبانی مالی نيز دارد. براين اساس از چند تن از بازاريان بابل جهت همكاری دعوت كرديم كه آنها انصافاً خوب كمك كردند. حتی افرادی كه ما فكر نمیكرديم كمك كنند، آنها هم كمك كردند. به هر حال با كمك و همكاری بازاريان توانستيم در مدرسه تعميراتی انجام دهيم و از لحاظ ميز و نيمكت و صندلی و دفتر و قلم، آنجا را تجهيز كنيم. حتی با كمك اين آقايان در بين كلاسها پذيرايی مختصری مثل چای و كيك هم انجام میگرفت. همه از مدرسه راضی بودند و مدرسه هم انصافاً از همه دستاندركاران راضی بود. هيچ گلهای از نظر برنامهريزی درسی، متون آموزشی و نظم و انضباط وجود نداشت. همه خواهرانی كه در اين كلاسها شركت كردند، در آموزش و پرورش استخدام و از دبيران خوشنام، متدين و مسئول شدند.
*** تأسيس صندوق قرضالحسنه ولی عصر(ع) ***
يكی
از فعاليتهای بسيار خوبی كه در بابل انجام گرفت، تأسيس صندوق قرضالحسنه
حضرت وليعصر(عج) بود. البته صندوقهای قرضالحسنه در بعضی از شهرهای كشور مثل
اصفهان وجود داشت و اين میتوانست الگويی برای ديگر شهرها باشد. در واقع
منشأ وجود صندوقهای قرض الحسنه پرهيز افراد مذهبی و متدين از سپردن پول
به بانكها بود. چرا كه دريافت و پرداخت بانكهای آن روز آلوده به ريا بود.
لذا آنها تصميم گرفتند پولهای مردم را جمع كنند و به نيازمندان قرض دهند.
در بابل به خصوص مرحوم دكتر سيد علی طبریپور از اين گونه اقدامات زياد
انجام میداد. پس از گذشت چندين سال، اين صندوق دارای دهها شعبه در بابل
و روستاها و شهرهای مازندران و حتی خارج از استان است و سرمايه زيادی نيز
در اختيار دارد.
اين
صندوق تاكنون خدمات شايانی انجام داده است. به عنوان مثال پزشكانی كه به
بابل میآمدند و دارای امكاناتی مانند منزل مسكونی نبودند، صندوق وام قرضالحسنه
در اختيارشان میگذاشت تا صاحب خانه شوند و علاقه پيدا كنند كه در بابل
بمانند و خدمت كنند. همين طور بعضی از اساتيد دانشگاه هم از اين وام استفاده
میكردند. يعنی صندوق سعی میكرد با خدمت به نيروهای علمی و فكری، فضايی
فراهم كند تا مردم بابل از وجود آنان استفاده كنند. لذا هم اكنون در بعضی
از رشتههای علمی مانند پزشكی، شهرستان بابل حرف اول را در منطقه شمال میزند.
علاوه
بر اين در تأسيس دانشگاه و احداث ساختمانهای آن وامهای زيادی دراختيارشان
گذاشتند. هنگام تجديد بنای مدرسه علميه خاتم الانبياء(ص) همخدمات شايانی
كردند و وامهای خوبی در اختيار مرحوم آيتالله روحانی قرار دادند. كمك به
احداث مصلای نماز جمعه بابل نيز از ديگر اقدامات صندوق قرضالحسنه حضرت
ولی عصر است. در توسعه دانشكده فنی مهندسی نيز صندوق كمك بسيار خوبی كرد.
حدود 40 درصد هزينه را دولت پرداخت كرد و مابقی بايد از كمكهای مردمی تهيه
میشد. در تهيه كمكهای مردمی مبلغ زيادی جمع كرد، لذا صندوق قرضالحسنه
داوطلبانه پول را در اختيار آنان گذاشت و به صورت اقساطی دريافت كرد. وقتی
دانشكده توسعه پيدا كند، علم پيشرفت میكند، نيروهای علمی و فعال حضور پيدا
كرده و حتی اوضاع اقتصادی شهر نيز بهبود پيدا میكند. در زمينههای ورزشی نيز
اين صندوق كمكهای زيادی نمود.
*** رسیدگی به امور مردم در مساجد و مدارس علميه بابل ***
با
پيروزی انقلاب و تعطيلی بسياريی از مراكز و ادارات دولتی مثل دادگستری
و شهربانی، پناهگاه مردم برای حل مشكلات، مساجد و مدارس علميهای بود كه روحانيون
بابل در آنجا مستقر شده بودند و به حل و فصل مسائل میپرداختند. در روزهای
اول مدرسه خاتم الانبيا (مدرسه صدر) از هر ادارهای شلوغتر بود. روحانيونی
برای رسيدگی به ادارات و مراكز دولتی برگزيده شدند. به عنوان نمونه آقای
يزدانی برای ژاندارمری و آقای حيدری برای شهربانی و خود بنده برای اداره
راهنمايی انتخاب شديم.
در
اين اداره ما با توجه به امكانات، اسلحه و نيروهايی كه داشتيم، امنيت
شهر را تأمين میكرديم و در هر نقطهای كه نگهبان و محافظ نياز داشتند، مثل
بانكها و همين مدرسه خاتمالانبيا، مأمور اعزام میكرديم. نهادهای ديگر هم
به تدريج شكل گرفت و دادگاههای انقلاب و دادسرها كارشان را آغاز كردند. ما
در مسجد كاظمبيك بدون اينكه حكمی داشته باشيم، به مشكلات مردم در زمينه
رباخواری و گرانفروشی و مسائل خانوادگی
رسيدگی میكرديم و گاهی صيغه طلاق را جاری میكرديم.
همچنان
كه به دليل جرايمی كه انجام شده بود، حكم شلاق میداديم كه در همان جا به
اجرا درمیآمد. خوشبختانه همكاری مردم عالی و ستودنی بود. يعنی بدون اعتراض
و دلخوری احكام را میپذيرفتند. نمونهاش يكی از بستگان ما بود كه به دليل
گرانفروشی، برايش حكم شلاق صادر كرديم و در جلوی مغازهاش به اجرا درآمد. بعداً
كه دادستانی و دادگستری به صورت رسمی فعاليتش را آغاز كرد، همكاری من با
اين نهاد به صورت مشاوره و شناسايی و معرفی افراد مجرم ادامه پيدا كرد.
در
اينجا بیمناسبت نيست عرض كنم كه بعد از پيروزی انقلاب برخلاف بعضی از
شهرهای كشور كه اداراتش غارت شد، در بابل اكثر ادارات و مراكز دولتی مثل
شهربانی و ژاندارمری و غيره دستنخورده باقی ماند و تنها اداره ساواك بود
كه بچههای انقلابی وارد آن شدند و اسباب و اثاثيهاش را برداشتند و آوردند
در مسجد كاظمبيك تحويل ما دادند. از جمله اين وسائل صندلی سياه گردانی
بود كه رئيس ساواك روی آن مینشست. ما اين وسايل را به كميته انقلاب و
نهادهای ديگری كه لازم بود، واگذار كرديم. آن صندلی هم الان به گمانم
در مدرسه فيضيه باشد و من يك بار هم روی آن ننشستم.
از
جمله اقداماتی كه پس از پيروزی انقلاب انجام داديم، آموزش نظامی برادران
و خواهران بود كه در همان مسجد كاظمبيك صورت میگرفت و جوانها هم مشتاقانه
در اين برنامه كه يك هفته تا ده روز طول میكشيد، شركت میكردند. ما در
ابتدا به هر كسی كه میآمد بدون اينكه شناسايی كنيم، آموزش میداديم.
بعداً به ما گفته شد كه افراد را پس از شناسايی و معرفی از سوی مراجع مورد
اعتماد، گزينش نموده و مورد آموزش قرار دهيد. مبادا افرادی از گروههای
ضدانقلاب در ميان شما نفوذ نموده و پس از آموزش ديدن عليه نظام و انقلاب
قد علم كنند. بنابراين برنامه آموزش را با مقررات خاصی ادامه داديم. پس از
مدتی كه نيروهايی در اين مركز آموزش ديدند و تربيت شدند و به عنوان نيروهای
كميته انقلاب اسلامی مشغول فعاليت شدند، برای تشكيل و تأسيس سپاه پاسداران
از ما خواسته شد تعدادی از نيروهای خوب و شايسته را در حد هفت هشت نفر
شناسايی كرده و به آنها معرفی كنيم.
بحمدالله اين كار هم صورت گرفت و سنگ بنای سپاه در بابل گذاشته
شد.
اعزام نيرو برای مقابله با ضدانقلاب در بندر تركمن
بلافاصله
بعد از پيروزی انقلاب، گروههای ضدانقلاب و مزدور اجانب در برخی شهرها و
استانها به ويژه مناطق مرزی خوزستان و كردستان دست به شورش و كشتار مردم
زدند. در خطه شمال هم اين آفت دامن مردم گنبد و بندر تركمن را گرفت كه خبرش
به بابل هم رسيد. بچههای كميته و نيروهای انقلاب طاقت نياوردند و با يك
تانك و مقداری سلاح به طرف گنبد رفتند. دوسه روز گذشت و هيچ خبری از بچهها
نشد و امكان تماس و برقراری ارتباط هم وجود نداشت. من نگران شدم كه نكند
بچهها گرفتار شدهاند يا بلايی سرشان آمده است.
اين بود كه به همراه دو سه نفر عازم گنبد
شدم. درگيری شديدی در شهر جريان داشت، جنازههای زيادی در خيابانها به چشم
میخورد و امكان عبور و مرور برای مردم عادی اعم از تركمن و غير تركمن
نبود. يكی دو روز ديگر هم اين وضعيت و درگيری به شدت ادامه پيدا كرد تا
اينكه برخی از مقامات و مسئولين از تهران و مشهد آمدند و با قول و قرارهايی
كه گذاشتند، درگيریها خاتمه يافت. ما به سراغ بچهها رفتيم و به خاطر همت
و مقاومتشان تبريك گفتيم. بحمدالله در اين درگيریها هيچ يك از اين دوستان
شهيد و مجروح نگرديدند و اصل قضيه هم با دخالت مرحوم آقای خلخالی و اعدام
چند تن از سركردگان آشوبگران فيصله پيدا كرد و امنيت در منطقه برقرار گرديد.