کد خبر: ۶۴۴۳
ستیز در سایه‌ی سرنیزه

گذری بر شیوه‌های مبارزاتی آیت‌الله خامنه‌ای در زندان‌های رژیم پهلوی

امام حسن عسکری با وجود محدودیت شدید نظامی و در زیر سایه‌ی سرنیزه‌ی خلفای عباسی، با مقاومتی بی‌مانند، تشکیلات منظمی برای مبارزه با ظلم، پایه‌ریزی کردند و این درست همان قاعده‌ای است که در دوران نهضت اسلامی از سوی پیشگامان انقلاب اجرا شد؛ آنان نیز با تأسی از پیشوایان خویش، حتی در زندان‌‌های رژیم پهلوی دست از مبارزه نکشیدند.
شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ - ۰۹:۲۳

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ نام مبارک امام حسن بن علی بن محمد با واژه‌ی «عسکر» عجین شده است. لغت‌‌شناسان این واژه را «پادگان»، «لشکر» و «اردوگاه نظامی» معنا کرده‌اند. امام حسن عسکری علیه‌السلام در دوران حکمرانی سه خلیفه‌ی عباسی- معتز، مهتدی و معتمد- همواره در محیط نظامی تحت‌نظر بوده‌اند. 

در دوره‌ی امامت ایشان، فشار بر شیعه به اندازه‌ای بود که مهتدی سوگند ياد كرد؛‌ نسل شيعيان‌ را از روی زمين‌ براندازد. با وجود این خفقان، امام یازدهم در طول شش سال امامت بر شیعیان، از اندک ابزار موجود برای هدایت و راهبری جامعه بهره می‌بردند. تاریخ می‌گوید: «به‌ علت‌ مشكل‌ بودن‌ ارتباط، امام عسکری با وكلای‌ خود به‌ مكاتبه‌ می‌پرداختند و گاهی اين‌ مكاتبات‌ در نهايت‌ مخفی‌كاری بوده‌ است‌». 

امام عسکری در حالی ‌که تحت شدیدترین مراقبت‌ها قرار داشتند، موفق شدند امر مبارزه را سامان دهند. به تعبیر رهبر انقلاب اسلامی: «در همان شهر سامرا که در واقع مثل یک پادگان بود، توانسته بودند این همه ارتباطات را با سرتاسر دنیای اسلام تنظیم کنند». این مجاهدت‌ها موجب رونق مبارزات شد، به‌طوری‌ که «در هیچ زمانی، ارتباط شیعه و گسترش تشکیلاتی شیعه در سرتاسر دنیای اسلام، مثل زمان حضرت هادی و حضرت عسکری نبوده است. وجود وکلا و نواب، نشان‌دهنده‌ی این معناست؛ یعنی علی‌رغم محکوم بودن این دو امام بزرگوار در سامرا و قبل از آن‌ها هم حضرت جواد به نحوی و حضرت رضا به نحوی، ارتباطات با مردم همین‌طور گسترش پیدا کرد». امام حسن عسکری با وجود محدودیت شدید نظامی و در زیر سایه‌ی سرنیزه‌ی خلفای عباسی، با مقاومتی بی‌مانند، تشکیلات منظمی برای مبارزه با ظلم، پایه‌ریزی کردند و این درست همان قاعده‌ای است که در دوران نهضت اسلامی از سوی پیشگامان انقلاب اجرا شد؛ آنان نیز با تأسی از پیشوایان خویش، حتی در زندان‌‌های رژیم پهلوی دست از مبارزه نکشیدند.


گذری بر شیوه‌ی مبارزاتی آیت‌الله خامنه‌ای در زندان‌های رژیم پهلوی

آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای از جمله انقلابیونی است که در دوره‌ی مبارزه با رژیم شاه، سابقه‌ی شش مرتبه بازداشت، یک دوره زندان و یک‌ تبعید را در کارنامه‌ی مبارزاتی خود دارد که به فرموده‌ی ایشان، مجموع «این دوران‌ها نزدیک به سه سال طول کشیده است». واضح است که «این زمان را چندین برابر باید حساب کرد؛ زیرا در اغلب این موارد، من در سلول بودم و هیچگاه در بندهای عمومی نبودم. سلول انفرادی در مقایسه با بند عمومی، مثل زندان در مقایسه با بیرون زندان است. انسان در سلول، روزشماری می‌کند تا بل‌که به بند عمومی منتقل شود. گویی دارد به سمت آزادی از زندان می‌رود». 

به تعبیر آیت‌الله خامنه‌ای: «زندان‌های شاه یا برای انتقام‌جویی بود و یا برای این هدف بود که شخص در توقیف بماند تا نتواند کاری انجام دهد. این واقعیت را من شخصا در تمام دوران رنج و زجری که در زندان‌های طاغوت کشیدم، لمس کردم». با این وجود، روحانی مبارز خراسانی، در طول مدت زندان، هرگز از مبارزه بازنایستاد. مهم‌ترین خصوصیت سیدعلی در طول دوران بازجویی، بازداشت و زندان شجاعت بود. او در نخستین تجربه‌ی بازداشت در خرداد 1342 (هم‌زمان با روز تاسوعا) در بیرجند چنان محکم و استوار با بازجو سخن گفت که افسر بازجو بهت‌زده شد. ایشان به یاد می‌آورند: «مرا به پاسگاه پلیس بردند و این نخستین تجربه‌ی من از دستگاه تحقیقات پلیسی بود. تا پیش از آن روز، من درون پاسگاه پلیس را ندیده بودم. مرا نزد افسر جوانی با درجه‌ی پاسبانی بردند. 

او با لحنی تند و با رگ‌های گردن برآمده، به سرزنش و توبیخ من پرداخت. با آرامش به او پاسخ دادم: تو کاری بیش از اعدام من نمی‌توانی انجام دهی. صلاحیت اعدام مرا هم نداری. آن‌چه در قدرت و اختیارات تو است، کمتر از اعدام کردن است؛ پس هر کاری می‌خواهی بکن! من آماده‌ام؛ زیرا وقتی از خانه بیرون آمدم، خود را برای مرگ آماده کردم. لذا خودت را خسته نکن! آن افسر که ‌انتظار چنین پاسخی را نداشت، متعجب و بهت‌زده شد. خشم و خروشش که فرونشست، لحن خود را تغییر داد و چند بار تکرار کرد: من به شما چه بگویم؟ بعد مدتی خاموش شد و سپس گفت: شما پدر و مادر و همسر دارید؟ گفتم: پدر و مادر دارم، اما متأهل نیستم. با تحیر حرفش را تکرار کرد: من با شما چه بکنم؟ به او گفتم: من مأمورم و شما هم مأمورید؛ بنابراین شما وظیفه‌‌ی خودت را انجام بده و من هم به وظیفه‌ی‌ خود عمل می‌کنم».

- روحیه‌ی مستحکم

آیت‌الله خامنه‌ای در دوره‌ی زندان، روحیه‌ای مستحکم داشت. در همان نخستین تجربه‌ی بازداشت، وقتی محاسن ایشان را تراشیدند: «یک افسر جوان که به گستاخی و وقاحت معروف بود» با لحنی تمسخرآمیز خطاب به سیدعلی گفت: «آشیخ! ریشت را تراشیدند؟» که با این پاسخ کوبنده‌ی آیت‌الله خامنه‌ای مواجه شد: «بله! سال‌ها بود چانه‌ی خودم را ندیده بودم و حالا الحمدلله می‌بینم!» ایشان در دومین تجربه‌ی بازداشت نیز در مواجهه با تهدیدهای رئیس پلیس زاهدان، با لحنی محکم در برابر او ظاهر شد و آن افسر را «حیرت‌زده و فروریخته» کرد. سید خستگی‌ناپذیر، همین شیوه را در برابر تمسخرها، توهین‌ها و تهدیدهای مأمورین ساواک زاهدان پیش گرفت.

- عطوفت با مأموران پایین‌رتبه‌

البته آیت‌الله خامنه‌ای در مواجهه با برخی مأموران، شیوه‌ی منعطف‌تری اتخاذ می‌کرد تا آن‌ها را تحت‌تأثیر قرار دهد. مثلا به گاه انتقال از زاهدان به تهران با دو مأمور هم‌سفر شد و در میانه‌ی راه بر روی یکی از صفحات مجله‌ای، غزلی تحریر کرد و زیر آن نوشت: «این ابیات را در هواپیمایی که مرا به همراهی دو مأمور خوش‌اخلاق از زاهدان به جای نامعلومی می‌برد، نوشتم». این عبارت، اثر مثبتی بر آن دو مأمور گذاشت. به روایت آیت‌الله خامنه‌ای: «هواپیما شبانه به آسمان تهران رسید. منظره‌ی درخشــش چراغ‌های شهر دل‌انگیز بود. دیدم مأموران همراه من خیلی به دیدن چشم‌انداز تهران علاقه‌مندند و از اینکه به پایتخت رسیده‌اند، احساس خوشحالی می‌کنند؛ به‌ویژه یکی از آن دو، خیلی ابراز خوشحالی می‌کرد. به او گفتم: قدر مرا بدان! چون بــه خاطر من با هواپیما به تهران آمدی. اگر بازداشتی کس دیگری جز من بود، تو را با اتومبیل به خاش می‌فرستادند و می‌بایستی شب تا صبح، بیابان‌های برهوت را طی می‌کردی؛ ولی خب، حالا شب خوشی را در تهران خواهی گذراند! خنده‌ای از ته دل کرد که برخاسته از احساس کامل خوشبختی و رضایت بود».

- ترجمه‌ی کتاب در زندان

یکی دیگر از اقدامات سید خراسانی در سلول، ترجمه‌ی کتاب بود: «ما برخی از کتاب‌های جبران خلیل جبران را می‌خواندیم. در آن زمان، من کتاب «اشک و لبخند» جبران را ترجمه کردم و هنوز آن ترجمه را که نخستین کار من در زمینه‌ی ترجمه از عربی به فارسی است، دارم. پس از آن، نوشته‌هایی از محمد قطب و سید قطب را ترجمه کردم که بیشتر آن ترجمه‌ها در داخل سلول‌های زندان صورت گرفت». هم‌چنین ایشان ترجمه‌ی کتاب «الاسلام و مشکلات الحضاره» سید قطب را نیز در سومین دوره‌ی زندان خویش آغاز و آن را در چهارمین دوره‌ی زندان به اتمام رساندند؛ بدین ترتیب، به تعبیر ملیح ایشان: «کار کتاب در یک زندان آغاز شد و در زندانی دیگر به پایان رسید». این قبیل فعالیت‌های فرهنگی، ضمن آن‌که آثار فوق‌العاده‌ای در روحیه‌ی زندانی داشت، شرایط سخت و خشن زندان را نیز تحمل‌پذیرتر می‌کرد. از دیگر فعالیت‌های مبارزاتی آیت‌الله خامنه‌ای در زندان شاه، برپایی مجالس وعظ و دعا بود. معمولا جلسه با حضور تعداد اندکی از زندانیان شروع می‌شد و پس از سخنرانی آیت‌الله خامنه‌ای، یکی از زندانیان به ذکر مصیبت می‌پرداخت: «صحبت‌های من به صورت غیرصریح، متضمن محکوم‌سازی رژیم حاکم بود.» بدین ترتیب، سید خوش‌سیما که به خاطر آن شرایط، از حضور در منبر محروم بود، سلول زندان را به پایگاهی برای آگاهی‌بخشی به زندانیان تبدیل کرد.

- امام‌جماعت زندانیان

برپایی نماز جماعت، بهانه‌ی خوبی برای فعالیت‌های فرهنگی، ارشادی و سیاسی در زندان بود. آیت‌الله خامنه‌ای با کمک چند تن از زندانیان موفق به خلق صحنه‌ای بدیع و بی‌مانند در آن محیط خشک و خشن شد. این روایت از قول ایشان شنیدنی است: «در همان نخستین روزهای زندان، ماه محرم 1387 قمری فرارسید. قاسمی [یکی از زندانیان] با من برای برپایی شعائر اسلامی در زندان همکاری می‌کرد و زندانیان را به برپایی نماز جماعت ترغیب می‌کرد. من امام‌جماعت نظامیان زندانی بودم و پس از نماز، برای‌شان سخنرانی و وعظ می‌کردم. قاسمی هم بعد از من روضه می‌خواند. چند شبی وضع به همین منوال ادامه یافت. یک شب افسر مسئول زندان وارد شد و دید نظامیان زندانی، پشت‌سر یک زندانی سیاسی نماز می‌خوانند! انتظار داشت وقتی وارد زندان می‌شود، سربازان به حال آماده‌باش بایستند و به او سلام نظامی بدهند؛ اما همه روی‌شان به سوی قبله بود و هیچکس به او اعتنایی نکرد. مشاهده‌ی این صحنه بر او گران آمد و خشمگین از زندان بیرون رفت». آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای، روحانی خستگی‌ناپذیر و مبارز مقاوم، نه‌تنها در زندان، بل‌که در دوران تبعید نیز دست از مبارزه‌ی بی‌امان برنداشت. ایشان از اندک فرصتی برای پیش‌روی در مسیر مبارزه بهره می‌برد و با روحیه‌ای ستودنی، ضمن الگو گرفتن از یازدهمین امام خویش، زندان و تبعیدگاه را به پایگاهی برای مبارزه با رژیم طاغوت بدل کرد.

پی‌نوشت: منبع اصلی این نوشتار، خاطرات حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای است که از سوی انتشارات «انقلاب اسلامی» با عنوان «خون دلی که لعل شد» منتشر شده است.

منبع: روزنامه‌دیواری «حق»


این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات