نیروی نفوذی اطلاعاتی امام خمینی(ره) در دستگاه پهلوی
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آیتالله مسعودی خمینی در کتاب خاطرات خود که توسط "مرکز اسناد انقلاب اسلامی" منتشر شده است درباره اعتراف داداستان وقت رژیم پهلوی به جایگاه ویژه امام خمینی(ره) میگوید: شهربانی قم برای شکستن قداست حضرت امام دست به تشکیل جلسهای میزند که در آن دادستان وقت که در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی هم مدت کوتاهی از طرف امام به عنوان دادستان کل انقلاب انتخاب شد حضور داشت. در آنجا تصمیم میگیرند که احضاریهای برای امام بفرستند ولی دادستان یاد شده با این امر مخالفت میکند و میگوید: "ایشان در مرتبهای است که نمیتوان او را به شهربانی احضار کرد." در عین حال در جلسه تصویب میکنند که این کار انجام بشود که دادستان از امضا کردن ورقه خودداری میکند. ظاهرا به همین خاطر او را عزل کرده یا به جای دیگر انتقال داده بودند.
احضاریه را به دست پاسبانی میدهند که به منزل امام ببرد. وقتی پاسبان میخواهد ماموریت را انجام دهد برخی افراد که در منزل امام حاضر بودند و تا حدودی از مفاد احضاریه مطلع میشوند، پاسبان مزبور را با لحن ملایم مورد مذمت قرار میدهند و ظاهرا از طرف خود شهربانی هم خبر میدهند که منصرف شدهاند. یک بار مرحوم آقای اشراقی به بنده میگفت که پرونده ها و اسناد مربوط به آن جلسه شهربانی که مصمم میشوند احضاریهای برای امام بفرستند موجود است.
از قرار معلوم یکبار شهربانی اقدام به صدور احضاریه ای برای حضرت امام میکند که جزئیات این مورد در خاطر من نیست. اما آنچه که مسلم است این است که حضرت امام هرگز از اینگونه احضارها و اخطارها و مخاطرهها واهمه نداشتند.
*** نیروی نفوذی اطلاعاتی امام خمینی(ره) در دستگاه پهلوی ***
آیتالله مسعودی خمینی درباره نیروهای نفوذی
اطلاعاتی امام خمینی(ره) در دستگاه پهلوی میگوید: یک بار در منزل ایشان بودیم که
ناگهان در زدند. بنده وقتی در را باز کردم، دیدم که پاسبانی است و مایل است با حضرت
امام(ره) دیدار کند. من قدری دچار وحشت شدم و در عین حال مراتب را خدمت امام عرض کردم.
امام فرمودند: "بگو بیاید بالا!" پاسبان
در اتاقی که کسی نبود منتظر امام نشست و من با امام همراه شدم که ایشان تنها نباشند.
امام خواستند مانع ورود من شوند و من ابراز کردم که اجازه بدهید که بنده هم باشم.
واقعا میترسیدم که با امام درگیر شود.امام و پاسبان چند دقیقه با هم صحبت کردند و
بعد او خداحافظی کرد و رفت.
من خدمت ایشان عرض کردم که ورود پاسبان مرا ترساند. امام فرمودند: "از نیروهای خود ماست و آمده بود اطلاعاتی از درون دستگاه به ما بدهد." فهمیدم که از عوامل نفوذی امام در شهربانی است و برایم عجیب بود که با همان لباس نظامی آمده بود. البته امام قبل از خروج پاسبان از در به بنده فرمودند به او بگو که دیگر با این لباس به اینجا نیاید.
من خیال میکنم که حتی حضرت امام(ره) درون منزل شاه هم عوامل نفوذی داشت که گهگاه مسائل را به اطلاع ایشان میرساندند و آنچه موجب شیفتگی بود این بود که افراد به صورت خودجوش و از باب احساس وظیفه این کار را میکردند. در واقع خود مردم از باب نارضایتی از شاه و عمال او و نیز محبت قلبی نسبت به امام(ره) دوست داشتند به اختیار خود این کارها را که گاه خطرناک هم بود انجام دهند.