فرایند خلع سید کاظم شریعتمداری از مرجعیت

به اعتراف آیت محققی ـ از عوامل اصلی کودتای نوژه ـ سران «نقاب» آیت‌الله شریعتمداری را به عنوان جایگزین امام خمینی بعد از اجرای عملیات برگزیده بودند؛ «... آقای شریعتمداری را می‌خواستند بیاورند در تهران و در یک خانه امنی ایشان را قایم کنند، به طوری که روزی که این جریان عملیات آغاز می‌شود، بلافاصله آقای شریعتمداری از رادیو صحبت کنند.»

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آیت‌الله سید کاظم شریعتمداری از جمله شخصیت‌هایی است که حیات پر فراز و فرودی را تجربه کرده است. در دوران نهضت اسلامی شواهدی مبنی بر ارتباط وی با دربار پهلوی منجر به انتقادهایی از او شد. بعد از پیروزی انقلاب نیز مواضع و عملکرد وی نهایتا او را به کنج انزوا کشاند.

آیت‌الله شریعتمداری چندی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و از همان اسفند 1357 با تائید و حمایت از «حزب جمهوری خلق مسلمان» به‌طور مشخص کوشید تا خود را به عنوان قطبی در برابر رهبری امام خمینی مطرح کند. به روایت حجت‌الاسلام حسن روحانی، «نغمه‌های ناساز آقاي‌ شريعتمداري» از همان اسفند 57 شروع شد؛ او‌ «هرازگاهي‌ با خبرنگاران‌ مطبوعات‌ داخل‌ و خارج‌ مصاحبه‌ و مطالبي‌ مشکل‌آفرین بيان‌ می‌کرد.»[1]

وی با هدایت حزب خلق مسلمان، نظام تازه تاسیس جمهوری اسلامی را با چالشی خطرناک مواجه ساخت. حجت‌الاسلام محمدی ری‌شهری ـ از مسئولین قضایی آن دوره ـ به نقل از علی‌محمد بشارتی ـ مسئول وقت اطلاعات سپاه پاسداران ـ می‌گوید: «گزارشی داشتیم که آقای شریعتمداری در مشهد گفته است: من بالاخره علیه آقای خمینی اعلام جنگ می‌کنم.»[2]

در نخستین اقدام علنی علیه نظام، او به عنوان رهبر معنوی حزب خلق مسلمان، عملا اقدام آن حزب را در اشغال رادیو و تلویزیون تبریز در آذرماه 58 تائید کرد. شریعتمداری همچنین مخالفت‌های خود با نظریه ولایت فقیه را نیز علنی ساخت و در آذرماه 1358 جزو افرادی بود که به قانون اساسی جمهوری اسلامی رای نداد و از این تصمیم خود نیز دفاع کرد.[3]

فرایند خلع سید کاظم شریعتمداری از مرجعیت

طبق اسناد لانه جاسوسی، شریعتمداری در آن برهه با سفارت آمریکا نیز ارتباط داشت. ماموران سفارت گزارش می‌دادند که «شریعتمداری آشکارا از دیدن شخصی از جانب دولت آمریکا خوشحال است و موضعش کاملا منطقی و مساعد (برای همکاری) بود.» [4] در گزارشی به تاریخ 3 اردیبهشت 1358 که از سفارت آمریکا در تهران به وزارت امور خارجه این کشور مخابره شده، درباره گرایش شریعتمداری به آمریکا آمده است: «او ابراز امیدواری کرد که آمریکا نباید احساسات ضد آمریکایی گسترده کنونی را به عنوان احساسات تمام مردم ایران تلقی کند و زیرکانه گفت که اظهارات [امام] خمینی تا حد زیادی به این افکار ضدآمریکایی کمک کرده است... او اضافه کرد که آمریکایی‌ها باید از فرصت‌هایی که مـوجب استحکام دوستی آمریکا با ایران می‌شود استفاده کنند و با توطئه ضد آمریکایی مبارزه نمایند.»[5]

براساس خاطرات آیت‌الله محمدرضا مهدوی‌کنی که در آن برهه با اجازه امام، چندبار با آیت‌الله شریعتمداری دیدار کرد، شریعتمداری ‌آذربايجان را خانه‌ی خود می‌دانست و مدعی بود مسئولان ارشد استان اعم از استاندار، امام جمعه، دادستان و فرمانده لشكر همه بايد با نظر و اجازه‌ او منصوب شوند؛ «ايشان فرمودند كه بالاخره من حرفم اين است كه آذربايجان ـ شايد هم گفتند تبريزـ خانه‌ی من است. در خانه‌ی من كارهايي بدون اطلاع و اذن من انجام می‌شود. آنجا شما بدون اجازه‌ من دادستان نصب می‌کنید، شما امام جمعه نصب می‌کنید، بدون اينكه من اطلاع داشته باشم، فرمانده‌ ارتش معين می‌کنید، اينها بايد با اطلاع و رضايت من باشد. مردم آنجا از من تقليد می‌کنند، شما بايد اينها را رعايت كنيد.» [6]

در تیرماه 1359، به هنگام کشف و خنثی‌سازی توطئه‌ای خطرناک علیه نظام تازه تاسیس جمهوری اسلامی موسوم به کودتای نقاب (نوژه)، فاش شد که آیت‌الله شریعتمداری از آن توطئه باخبر بوده و حتی به طور تلویحی کودتاچیان را مورد حمایت قرار داده است.

طبق تحقیقات مارک گازیوروسکی، سروان نعمتی ـ یکی از عوامل اصلی کودتاـ برای اقناع یکی از خلبانان که نسبت به مأموریت محوله دچار تردید شده بود، به او می‌گوید: «خیلی‌ها از جمله شریعتمداری، این کودتا را تأیید کرده‌اند.» همین نویسنده تصریح می‌کند: «رهبران نقاب محتاطانه به سه شخصیت برجسته‌ سیاسی و مذهبی دیگر در رابطه با کودتا نزدیک می‌شوند. ظاهراً آیت‌الله شریعتمداری موافقت کرده از کودتا حمایت کند و حتی متن سخنرانی را در جهت پشتیبانی از این اقدام ضبط کند تا در صورت موفقیت، از طریق رادیو و تلویزیون پخش شود.»[7]

به اعتراف آیت محققی ـ از عوامل اصلی کودتای نوژه ـ سران «نقاب» آیت‌الله شریعتمداری را به عنوان جایگزین امام خمینی بعد از اجرای عملیات برگزیده بودند؛ «... آقای شریعتمداری را می‌خواستند بیاورند در تهران و در یک خانه امنی ایشان را قایم کنند، به طوری که روزی که این جریان عملیات آغاز می‌شود، بلافاصله آقای شریعتمداری از رادیو صحبت کنند.»[8]

فرایند خلع سید کاظم شریعتمداری از مرجعیت

در بهار سال 1361، کودتایی به سرکردگی صادق قطب‌زاده ـ وزیر وقت امورخارجه و عضو شورای انقلاب ـ کشف شد. چندی بعد با اعتراف سران کودتا روشن شد که آیت‌الله کاظم شریعتمداری هم در آن توطئه خطرناک نقش داشته است. بنابر اعترافات شریعتمداری، کودتاچیان در آغاز راه، او را در جریان امر قرار داده بودند: «... [سید مهدی] مهدوی [از هم‌فکران قطب‌زاده و رئوس کودتا] بدون سابقه و اطلاع قبلی [به] قم آمد و چیزهایی را که گروهی نیاز دارند انجام بدهند اظهار کرد و اسم قطب‌زاده را نیاورد...» به گفته محسن رضایی: «عباسی داماد آقای شریعتمداری، گفته است که آقای شریعتمداری نه تنها در جریان امر بوده بلکه مبلغ پانصد هزار تومان نیز به مهدوی پرداخت کرده بود...» خودِ شریعتمداری نیز در گفتگوی خصوصی با حجت‌الاسلام ری‌شهری ـ رئیس وقت دادگاه انقلاب ارتش که بررسی پرونده‌های کودتاهای نقاب و قطب‌زاده را بر عهده داشت ـ ، تلویحا موضوع انتقال پول به کودتاچیان را تائید نموده و از اقدامات خود اظهار پشیمانی کرده بود: «از این که فکر صحیح در این کار نکرده‌ام و گزارش اینها را شنیده‌ام و به مقامات به موقع اطلاع نداده‌ام، خودم را در پیشگاه خداوند مقصر می‌دانم و بسیار پشیمانم.»[9]

فرایند خلع سید کاظم شریعتمداری از مرجعیت

سرانجام در 31 فروردین 1361، سیدکاظم شریعتمداری به دلیل پیشینه سوء، با حکم مدرسین و مجتهدین عالی‌رتبه قم از مرجعیت خلع شد. در بخشی از اعلامیه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم درباره شریعتمداری آمده بود: «از روزهای اول نهضت مقدس اسلامی، از آقای شریعتمداری امور بسیاری صادر می‌شد که دست‌اندرکاران نهضت به ویژه جامعه مدرسین، آنها را شایسته مقام مرجعیت شیعه نمی‌دانستند، ولی برای حفظ وحدت و انسجام صف روحانیت از بازگو کردن آنها سخت دوری می‌جستند؛ تا بحمدالله انقلاب مقدس اسلامی پیروز گشت و مردم یکدل و یک جهت به این انقلاب دل بسته‌اند ولی این شخص برخلاف مصالح اسلام و انقلاب و بر خلاف اعتقاد و نظر فقهی خود که در مجله الهادی و در حضور عده‌ای از مدرسین تصریح کرده بود، با اصل ولایت فقیه مخالفت کرد و دیدید آنچه دیدید و کرد آنچه نباید بکند... [او] همچنان به مخالفت و کارشکنی و براندازی ادامه داد تا شرکت در کودتای نوژه و براندازی اخیر که در مصاحبه تلویزیونی قطب‌زاده خائن ملاحظه فرمودید. کیست که طرح کشتن امام و نابودی مردم جماران و براندازی جمهوری اسلامی را بداند و فریاد نزند؟ اگر بخواهیم امور خلاف عدالت را بشماریم مثنوی 70 من کاغذ می‌شود؛ لذا ضمن تاکید بر اینکه مراجع قضایی منحصرا باید به این امر رسیدگی نمایند، بنا به وظیفه شرعی بر خود لازم دانستیم که سقوط مشارالیه از شایستگی مرجعیت را بالصراحه اعلام نمائیم تا افرادی از مسلمانان که در حالت تردید و دودلی بودند تکلیف خود را بدانند و احیانا با تقلید خود به اسلام و انقلاب ضربه وارد نکرده باشند. گرچه طلاب عزیز و فضلا خود اعلان کردند که از گرفتن شهریه او خودداری خواهند کرد، ما هم تاکید بر خودداری همه آقایان از گرفتن آن را لازم می‌دانیم...»[10]

با افشای نقش آقای شریعتمداری در توطئه‌های خطرناک علیه نظام اسلامی، و نیز بعد از عزل او از مرجعیت، تصمیم بر محدود کردن رفت و آمدها به بیت وی گرفته شد؛ از این رو ملاقت‌ها به دیدار با اقوام درجه یک محدود شد و این محدودیت تا آخر عمر برای او باقی ماند.


1. خاطرات حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر حسن روحانی، جلد اول، ص 563

2. حجت‌الاسلام محمدی ری‌شهری، خاطره‌ها، جلد اول، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ چهارم، 1388، ص 242

3.«مصاحبه آیت‌الله شریعتمداری با خبرنگاران داخلی و خارجی»، روزنامه اطلاعات، شماره 16023، سه شنبه 20 آذر 1358، ص 2

4.اسناد لانه جاسوسی آمریکا، کتاب اول، ص 104

5.همان، صص 74 و 75

6.غلامرضا خواجه سروی، خاطرات آیت‌الله، مهدوی‌کنی، ص 250

7.شاداب عسگری، قدر مطلق یک توطئه (کودتای نقاب به روایت اسناد)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1388، صص 164 و 165

8.حجت‌الاسلام محمدی ری‌شهری، خاطره‌ها، جلد اول، ص 386

9.همان، ص 251 و 259

10.«مدرسین و مجتهدین قم عدم صلاحیت سید کاظم شریعتمداری را برای مرجعیت اعلام کردند»، روزنامه جمهوری اسلامی، سال سوم، شماره 835، چهارشنبه 1 اردیبهشت 1361، ص 9

این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات