مروری بر سه دهه رقابت و کشمکش احزاب در جمهوری اسلامی
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی_دکتر رشید جعفرپور؛ در پی تغییر ماهیت ساخت قدرت
در ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با اینکه کشمکشهای سیاسی همچنان با ویژگیهای
جدیدی ادامه یافتند؛ مشارکت غیرنهادینه، موجب کشمکشهای سیاسی و رقابتهای
غیرسازنده حزبی میان شبهگروههای سیاسی میگردید. از این نظر مهمترین ویژگی این
دوران فقدان رقابت سیاسی مسالمتجویانه گروهها و نیروهای اجتماعی در حیات سیاسی
بود. برای اولین بار طی چندین دهه، تمام
نیروهای سیاسی که تا پیش از این مجالی برای عرضه اندیشههای خود نداشتند، یکباره
فرصتی برای طرح اندیشههای خود یافتند.
ایدئولوژیهای لیبرالیستی، مارکسیستی و اسلامی
در تقابل با هم درگیریها و تضادهای فکری و سیاسی به وجود آوردند. البته این
ایدئولوژیها گاه در درون خود نیز اختلافاتی داشتند که گروهها و احزاب مارکسیستی
از جمله مهمترین این گروهها بودند. نیروهای لیبرال نیز که بیشتر در جبهه ملی و
نهضت آزادی خلاصه میشدند، با هم اختلافاتی درونی داشتند. در این میان، فقط گروهها
و احزاب اسلامگرای انقلابی و ارزشی و پیرو خط امام، حداقل تا پیش از نخستوزیری
موسوی، دچار کمترین اختلاف و کشمکش بودند.
از
آنجا که موضوع اختلافات در میان گروهها و احزاب سیاسی، تا اواسط سال ۱۳۶۰، به عقاید و باورها و
ایدئولوژی آنها مربوط میشد، اختلافات، خشونتآمیز بود و بیشتر، کشمکشهای سیاسی
بر رقابتها غلبه داشت؛ به گونهای که در این سالها هر سه عرصه اصلی کشمکش، یعنی
کشمکش میان دولت و گروههای سیاسی رقیب و مخالف، میان جناحهای مختلف حاکم و
نهادهای دولتی و همچنین میان خود گروههای سیاسی مخالف، جلوههای گسترده داشت. با
توجه به اینکه از سال ۶۰
به بعد، موضوع اختلافات سیاسی میان گروههای خط امام، بیشتر بر سر سیاست های
اقتصادی بود، اختلاف نظرها نیز خود را بیشتر به شکل گسستها، نه کشمکشها نشان میداد.
پس
از آغاز جنگ و دوران نخستوزیری موسوی، به دلیل در حاشیه رفتن عقاید لیبرالی و مارکسیستی،
ایدئولوژی اسلامی به ایدئولوژی غالب تبدیل شد. در نتیجه از این زمان به بعد، موضوع
اختلافات، به مسائلی غیر از عقاید و باورهای سیاسی و بیشتر دیدگاههای اقتصادی
معطوف میشد. با این حال، اختلافات در سطح عقاید و باورها نیز با محوریت موضوع فقه
پويا و فقه سنتی، وجود داشت که دارای انعکاس فراوانی در دولت، مجلس، شورای نگهبان
و در بین گروههای سیاسی بود. البته این معدود کشمکشها و تعارضها که در نهایت با
موضوعیت اختیارات ولایت فقیه مرتبط بود، بیشتر با تدابیر امام به تعارضات خشونتآمیز
نمیانجامید و در حد جدالهای لفظی محدود میماند.
با
اینکه این اختلافات، باعث کشمکشهای سیاسی مهمی شد عامل اساسی شکلگیری گسستها و
انشعابهای متعدد میان گروههای سیاسی در مقاطع مختلف گردید. برای مثال، یکی از
عوامل اصلی بروز اختلافات درونی و گسست در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، حزب
جمهوری اسلامی و سپس جامعه روحانیت مبارز را باید در همین موضوعات جستجو کرد.
البته گروههای اسلامگرا همیشه مانع می شدند که این اختلاف نظرها به مرور، به
اختلافات خشونتآمیز منتهی شود و با به رسمیت شناختن انشعابها، از گسترش اختلافات
در سطوح مسائل بنیادیتر جلوگیری میکردند. در مجموع، در تحلیلی جامعهشناسانه، از
سالهای ۶۰ تا ۶۷ به دلیل غلبه روابط تعهدآمیز
و غیر رقابتی بر روابط نخبگان سیاسی، خصوصیت کلی رفتار آنها را میتوان همکاری غیر
رقابتی دانست. البته این نوع از همکاری با برخی تفاوتها و تغییرها تا مقاطعی از
دهه دوم نیز ادامه یافت.
دهه
دوم جمهوری اسلامی، مرحله سوم سیر تاریخ فعالیت احزاب و گروه بندیهای فکری جدید
در ایران به شمار میرود. در حقیقت، پایان جنگ آغاز دورهای جدید برای فعالیت جامعه
سیاسی ایران بود. در این دوره، همگونی و یکپارچگی ناشی از حضور عامل خارجی، جای
خود را به تعارضهای گسترده فکری داد؛ به گونهای که بستر مناسبی برای توسعه
نهادهای اجتماعی و سیاسی مستقل پدیدار شد. بدین ترتیب، انبوهی از خواستههای سیاسی
و اجتماعی که در پوشش ضرورت اتحاد ملی، حضوری نامحسوس داشتند، به عینیترین مسائل
جامه بدل شدند.
پس از پایان جنگ، رحلت امام و تغییر در رهبری سیاسی کشور، شرایط جدیدی بر جامعه حاکم شد و در همین راستا دولت جدید و بخشی از گروههای سیاسی، از جمله جناح راست ستی که منتقد سیاستهای اقتصادی دولت پیشین نیز به شمار میرفت، خواستار بازنگری جدی در این سیاستها شدند به همین دلیل، جناح چپ سنتی که تا آن زمان جناح اکثریت شناخته میشد و از سیاستهای دولت مهندس موسوی حمایت میکرد و در مجلس سوم نیز اکثریت کرسیها را در اختیار داشت، پس از برگزاری انتخابات مجلس چهارم، به طور موقت از صحنه سیاسی کنار رفت.
پس از به حاشیه رفتن جناح چپ سنتی، در جناح راست ستی که
اکثریت مجلس چهارم را در اختیار داشت، در سیاست تعدیل ساختاری دولت که در جهت
تضعیف نسبی سرمایهداری تجاری و تقویت سرمایهداری صنعتی بوده اختلافهای جدیدی
شکل گرفت. از سوی دیگر، به ویژه در دولت اول هاشمی رفسنجانی همزمان، سیاستهای
جدید وزارت ارشاد در عرصه انتشار کتاب و مطبوعات و مجلات، موجب گسترش دیدگاههای
فکری و سیاسی مختلف و بازتاب آن در مجلات و روزنامهها شد. به همین دلیل، فضای
بازتری به لحاظ فکری در دولت اول هاشمی شکل گرفت که بستری مناسب برای شکلگیری طیف
جدیدی از نیروهای فکری و سیاسی فراهم ساخت.
با
وجود این، حداقل در دو دولت هاشمی، این جریانهای فکری و سیاسی، برخلاف نخستین ماههای
پس از پیروزی انقلاب، نه در میان خود و نه در روابط خود با دولت، به جز پارهای
مواقع، رویارویی و اختلاف عمدهای پیدا نکردند؛ به همین دلیل، ویژگی رقابتهای
سیاسی در این دوران تا ماههای قبل از انتخابات مجلس پنجم را باید از نوع همکاری
غیررقابتی دانست؛ زیرا به جز جامعه روحانیت مبارز که در این سالها انتقاداتی به
دولت داشت، هیچ گروه سیاسی دیگری، قدرت و توانایی رقابت با دولت را نداشت. البته
با ادامه و تشدید انتقادهای جامعه روحانیت، پس از دولت دوم هاشمی گروه موسوم به
جمعی از کارگزاران سازندگی در آستانه رقابتهای انتخابات مجلس پنجم تشکیل شد.
با گسترش حضور گروههای سیاسی مختلف پس از
انتخابات مجلس پنجم، به تدریج روابط میان گروههای سیاسی از همکاری غیر رقابتی به
سمت همکاری رقابتی و نه تفرقهانگیز پیش رفت؛ به گونهای که پس از این انتخابات،
گروه بندیهای موجود در بیرون مجلس، از جمله جامعه روحانیت مبارز، کارگزاران
سازندگی، گروههای موسوم به پیرو خط امام در غیاب مجمع روحانیون مبارز و جمعیت
دفاع از ارزشهای انقلاب اسلامی، هریک به گونهای در قالب فراکسیونهای مختلف هویت
پیدا کردند و گاه با ایجاد ائتلافهایی در داخل مجلس بر طرح ها و لايحهها تأثیر
می گذاشتند. در این سالها، سیاست دولت نیز جلوگیری و پرهیز از هرگونه تنش و تفرقه
میان گروههای سیاسی، با هدف ایجاد ثبات سیاسی در کشور به منظور محقق کردن برنامههای
توسعه اقتصادی بود.
با اینکه از مجلس پنجم، روابط
گروههای سیاسی از همکاری غیررقابتی به سوی همکاری رقابتی تمایل پیدا میکرد، سطح
همکاریها همچنان از رقابتها بیشتر بود. در عین حال، نمیتوان کشمکشهای وسیع
میان جناحها و طیف بندیهای سیاسی متصور شد، بلکه در مجموع، فضایی از اعتماد به
همراه رقابت در حالتی متوازن وجود داشت. در تحلیل وضعیت رقابت سیاسی میان گروهها
و احزاب در دو دهه ابتدایی جمهوری اسلامی، باید گفت ویژگی کلی رقابتها، حرکت از
روابط تفرقهانگیز در ماههای ابتدایی انقلاب تا نخستوزیری میرحسین موسوی، به
همکاری غیررقابتی تا پیش از انتخابات مجلس پنجم و حرکت به سمت همکاری رقابتی از
انتخابات مجلس پنجم، حداقل تا پایان دولت اول محمد خاتمی بود.
به دنبال پیروزی سیدمحمد خاتمی در انتخابات دوم خرداد ۷۶، شاهد حضور گسترده احزاب و گروههای سیاسی با خطوط فکری و سیاسی مختلف بودیم، البته در ابتدای این دهه بیشتر پیروزیهای انتخاباتی از آن جریان باید از انتخابات مجلس پنجم دانست که در انتخابات دوره هفتم ریاستجمهوری در دوم خرداد به اوج خود رسید. این پیروزیها همچنان در اولین انتخابات شوراهای شهر و روستا، انتخابات مجلس ششم و هفتمین دوره انتخابات ریاستجمهوری نیز ادامه داشت.
اما از دومین دوره انتخابات
شورای شهر، این روند به سود جریان اصولگرا تغییر جهت داد که در انتخابات مجلس هفتم
و نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نیز ادامه یافت. البته رقابت سیاسی در
انتخاباتهای برگزار شده در این دهه در بالاترین سطح قرار داشت؛ چراکه به جز یکی
دو انتخابات، بقیه انتخاباتها با حضور گسترده گروههای سیاسی مختلف در قالب دو
جریان اصول گرا و اصلاح طلب، برگزار شدند و فضای رقابتی مطلوبی را رقم زدند.
به همین دلیل در دهه سوم
جمهوری اسلامی، سطح حضور و رقابت سیاسی میان گروهبندیهای سیاسی کشور به بالاترین حد خود
رسید. بیشترین حضور در انتخابات نهمین دوره ریاستجمهوری بود که با حضور حداکثری
گروهها و احزاب سیاسی شناختهشده برگزار شد و امکان رقابت برای همه آنها مهیا
شد.
در مجموع در این دهه نوع روابط میان نخبگان و گروههای
سیاسی، از همکاری غیررقابتی تا اواسط دهه دوم، به همکاری رقابتی در دهه سوم
انجامید؛ با این تفاوت که در سالهای پایانی دهه دوم، همکاری رقابتی با اولویت
همکاری نسبت به رقابت بود، درحالی که در دهه سوم، سطح رقابتها از همکاریها بیشتر
بود، تا جایی که به کشمکش میان گروههای مختلف منتهی شد.