کد خبر: ۶۹۲۱
کلاس تاریخ
یاریِ بیریا
شاگرد مغازه، مخفیانه حاج اسماعیل را تعقیب کرد و دید او در موقعیت مناسبی خودش را به آن مرد رسانده و مبلغی به عنوان کمک به او میدهد و بعد هم از او خداحافظی میکند.
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ شهید حاج اسماعیل رضایی در رسیدگی به خانوادههای بیسرپرست پرتلاش بود. روزی در دکان یکی از بازاریان نشسته بود که شخصی وارد مغازه شد و به صاحب دکان چیزهایی گفت.
حاج اسماعیل که صحبت آنها را میشنید متوجه شد که آن شخص مشکل مالی دارد. وقتی آن شخص خداحافظی کرد و از دکان خارج شد، یکدفعه حاج اسماعیل گفت: «یادم آمد که کاری دارم...» این را گفت و رفت. صاحب دکان که از خروج ناگهانی حاجی از مغازهاش تعجب کرده بود یکی از شاگردها را دنبال او فرستاد.
شاگرد مغازه، مخفیانه حاج اسماعیل را تعقیب کرد و دید او در موقعیت مناسبی خودش را به آن مرد رسانده و مبلغی به عنوان کمک به او میدهد و بعد هم از او خداحافظی میکند.
منبع: کتاب «حاج اسماعیل، زندگینامه شهید حاج اسماعیل رضایی».