کد خبر: ۶۹۳۵
دکتر محمدصادق کوشکی
بازخوانی مقدمات ورود منافقین به فاز نظامی
در تاریخ سی خرداد 1360 و پیامد وقوع اتفاقات پیدرپی، سازمان منافقین وارد مرحله تازهای با عنوان استراتژی نظامی و مبارزه مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی شد. یک ماه قبل از ورود به فاز نظامی، هواداران سازمان در اعتراض به آنچه «کشتار مجاهدین» مینامیدند، اقدام به برگزاری راهپیمایی بدون مجوز در سطح شهر تهران نمودند. بنابراین خط دهی سازمان به نیروهایش قبل از سی خرداد، برگزاری راهپیمایی پراکنده به نفع بنیصدر و ضدیت با حزب جمهوری و مسئولان آن بود و به تدریج با نزدیک شدن به سی خرداد، سازمان دست به سازماندهی هوادارانش زد و به آنان دستور داد تا حداقل خود را به سلاح سرد مجهز نمایند. در حقیقت، سازمان با صدور اعلامیه شماره 25 وارد فاز مسلحانه شد و در تاریخ سی خرداد رسماً اسلحه خود را به سمت مردم نشانه گرفت.
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی _دکتر محمدصادق کوشکی؛ سازمان مجاهدین خلق (منافقین) از سال 1359 با هدف به بنبست کشیدن نظام طی سه مرحله اقدامات زیر را انجام داد:
الف- وارد کردن افراد نفوذی در دستگاههای اجرایی کشور با هدف کسب اطلاعات و آمادگی برای ترور مسئولان؛
ب- جذب بنیصدر با هدف کودتا از بالا و در دست گرفتن ارتش و نیروهای طرفدار او؛
ج- ورود علنی و رسمی به فاز مسلحانه و اجرای کودتا.[1]
تمام این اقدامات در ابتدای سال 60، شرایط ورود به فاز جدیدی از مبارزه را برای سازمان مجاهدین خلق فراهم نمود. سازمان تا پایان فاز سیاسی (اوایل سال 60) هواداران قابلتوجهی جذب کرده بود، اما رشد آن کمی و به صورت ناموزون بود.[2] همچنین در ابتدای پیروزی انقلاب، حرکت گروههای مسلح و ضد انقلابی نظیر «فرقان» را محکوم نموده، اختلاف سازمان با جمهوری اسلامی را فرعی میدانست و از مقایسهی نظام اسلامی با حکومت پهلوی پرهیز میکرد. به همین منظور، مسعود رجوی در اسفند ماه سال 59 میگوید: «کشوری مانند ایران که هفتاد درصد مردم آن بیسواد هستند و فریب مرتجعین را میخورند، یک نیروی انقلابی با حمایت کدام طبقه میخواهد وارد مبارزهی مسلحانه شود».[3]
این در حالی بود که چند ماه بعد سازمان در ادامه مبارزات، با برگزاری تجمعات، شروع به مظلومنمایی و ایجاد درگیریهای ساختگی نمود تا صبر و تحمل مجاهدین را در برابر وضع موجود به رخ بکشد. دامن زدن به درگیریهای خشونتآمیز از سوی مجاهدین در کنار سیاست مذکور و مصادف شدن آن با مسائل مربوط به بنیصدر- رئیسجمهور- رفتهرفته سازمان را به ورطه مبارزه مسلحانه کشاند و آنها با اعلام صریح حمایت از جان بنیصدر و مقایسه شرایط آن مقطع (اواخر خرداد ماه 1360) با 28 مرداد 1332، و تشبیه موقعیت خود به وضع حزب توده در ارتباط با آن حادثه، اقدام به انجام عمل مسلحانه نمودند.[4]
بدین ترتیب، در تاریخ سی خرداد سال 60 و پیامد وقوع اتفاقات پیدرپی، سازمان وارد مرحله تازهای با عنوان استراتژی نظامی و مبارزه مسلحانه در برابر نظام جمهوری اسلامی شد. با اینکه سازمان (بنا بر ادعای تبلیغاتی خود) قبل از سیام خرداد در تهران از نیرویی معادل دههزار نفر میلیشیا و نیز انبارهای بزرگ اسلحه برخوردار بود، اما با ورود نابهنگام به فاز نظامی، در معرض ورشکستگی قرار گرفت و ضربهها جبرانناپذیری را متحمل شد.[5] یک ماه قبل از ورود به فاز نظامی، هواداران سازمان بهخصوص زنان، در تاریخ هفتم اردیبهشت سال 60 در اعتراض به آنچه «کشتار مجاهدین» مینامیدند، اقدام به برگزاری راهپیمایی بدون مجوز در سطح شهر تهران نمودند که به درگیری با نیروهای کمیته منجر شد.[6]
نامهای در تاریخ بیست و چهارم اردیبهشت در نشریهی مجاهد، خطاب به رئیسجمهور منتشر شد که در آن، ضمن یادآوری حوادث چهارده اسفند و تکرار ادعاهای خود در خصوص عدم امنیت هواداران سازمان و کشته و زخمی شدن آنها به دست نیروهای وفادار به نظام و گلایه از حملات نیروهای انتظامی به دفاتر سازمان، از توطئهای خبر داد که توسط حاکمیت علیه بنیصدر و هوادارانش طراحی شده بود. از نظر سازمان حادثهسازیهای نیروهای انقلاب در مناطق مختلف کشور، بهانهای برای صدور جواز تصفیه مخالفان حزب جمهوری محسوب میشد. در ادامه این نوشته آمده است: «... با صحنهسازی حمله به جماران میخواهند همه مخالفان را قلع و قمع کرده و در نهایت، رئیسجمهور را کنار بزنند؛ لذا سازمان وظیفه خود میداند که رئیسجمهور را از این توطئه مطلع ساخته و تقاضای تحقیقات قضایی در خصوص این توطئه را بنماید».[7]
در ادامه ماجرای خلع سلاح و نامههایی که بین امام و سازمان رد و بدل گردید، در تاریخ بیست و پنجم اردیبهشت بیانیه دیگری از سوی سازمان خطاب به رئیسجمهور منتشر شد. در این بیانیه سازمان با اشاره به ارسال نامه به امام و پاسخ و تأکید ایشان مبنی بر خلع سلاح سازمان، اعلام میکند که قصد قیام مسلحانه نداشته است و از رئیسجمهور میخواهد تا بهعنوان عالیترین مسئول اجرای قانوناساسی، سازمان را در کلیه امور از جمله اسلحه کشیدن بر روی مردم، از طریق مصاحبه تلویزیونی در معرض ارزیابی و قضاوت مستقیم مردم قرار دهد.
همچنین در این نامه، «حزب جمهوری» را مقصر اصلی درگیریها و کشته و مجروح شدن هواداران سازمان دانسته و با استناد به فتاوی امام و برخی دیگر از علما، آیات قرآن و سخنان آیتالله طالقانی، وجود اسلحه نزد افراد سازمان توجیه شده است. علیرغم این موضع و مقدمهچینی، در ادامه بیانیه آمده است که به شرط اینکه بنیصدر بهعنوان عالیترین مقام رسمی و مسئول اجرای قانوناساسی، اجرای تمامعیار و همهجانبه قانون و تسری آن به همه قوای کشور را عملاً تضمین کند و اعلام نماید، آنها حاضر خواهند بود سلاحهای خود را تحویل دهند.
در ادامه متن مذکور تحلیل مجاهدین از وقایع به شکل دیگری رقم میخورد؛ و سازمان با طرح این مسئله که چون سایر اجزای نظام برای آرا و ضمانت رئیسجمهور وقعی ننهاده و اعتباری قائل نیست، تضمین بنیصدر نیز کارایی ندارد و سازمان نمیتواند صرف تکیه بر ضمانت او، به خلع سلاح راضی شود. آنگاه با اشاره به مسلح بودن سازمان مجاهدین انقلاباسلامی، اجرا نشدن قانون درمورد آنان و حزب جمهوری را پیش کشید. در خاتمه از بنیصدر نیز خواسته شد تا گلایهی سازمان را به امام برساند که چرا نظام حزب توده و امثال آن را به صرف مسلح نبودن بر مجاهدین برتری داده است. سازمان در این بیانیه مدعی شد که تمایلی به ناممکن نشان دادن اجرای قانوناساسی و ابراز یأس از آن ندارد، بلکه تا حد توان خواهد کوشید قانوناساسی را اجرا کرده و بهانه به دست مخالفان سازمان ندهد، اما در ادامهی همین دعاوی چنین اضافه شده بود: «سازمان نمیخواهد که هیچ مسئولیتی را در عدم اجرای قانون و عدم تحقق آن و به بنبست رسانیدن راه قانونی به گردن داشته باشد، لذا به قانون گردن مینهد، ولی خود را از اعقاب همان عرب مسلمانی میداند که به حاکم وقت گفته بود اگر از راه دین کج شوی، با شمشیر راستت خواهم کرد».[8]
در این میان، بنیصدر با ادعای تمایل نسبت به حل اختلافات خود و سایر ارکان نظام، پیشنهاد برگزاری رفراندوم و مراجعه به آرای عمومی را مطرح نمود و انجام آن را به امام توصیه کرد.[9] پیرو پیشنهاد رئیسجمهور مبنی بر مراجعه به آرای عمومی، برای قضاوت درباره عملکرد نخستوزیر وقت (شهید رجائی) و اعضای حزب جمهوری اسلامی (از جمله شهید بهشتی) از یک سو و بنیصدر و حامیانش از سوی دیگر، سازمان حمایت خود را از این پیشنهاد اعلام کرد و مدعی شد که «حزب جمهوری» بهعلت نداشتن مقبولیت مردمی زیر بار رفراندوم نخواهد رفت.[10]
رفتهرفته و با ورود به ماه خرداد، به تعداد بیانیههای سازمان در جهت وارد آوردن اتهام به نظام جمهوری اسلامی و حمایت از بنیصدر اضافه میشد. سازمان در پی عدم موفقیت در ماجرای خلع سلاح و فرمان صریح امام مبنی بر تحویل اسلحههای سازمان، دست به مقاومت زد و در تاریخ نوزدهم خرداد، طی بیانیهای جمهوری اسلامی ایران را بهدلیل ادامه جنگ با عراق به همنوایی با اسرائیل و استفاده از تجهیزات اسرائیلی در جنگ متهم کرد.[11] به فاصله دو روز بعد، مجدداً اعلامیهای در حمایت از جان رئیسجمهور منتشر و در آن چنین هشدار داد: «مجاهدین خلق ایران با اخطار قاطع انقلابی علیه هرگونه سوء نیت نسبت به جان رئیسجمهور، از خلق ایران حضور در صحنه و مقاومت را طلب نموده و حمایت از رئیسجمهور و حفاظت از جان او را یک وظیفهی انقلابی میداند... انحصارطلبان باید از ارادهی خروشان و مقاومت متحد و سراسری مردم ایران بترسند و گمان نکنند که نسلی که بار انقلاب را بر دوش کشیده، مغلوب فضای پوشالی رعب و وحشت شده و از وظایف انقلابی خود سر باز خواهد زد».
در ادامه این اخطارها، مجاهدین در روز بیست و سوم خرداد حرکت شبه نظامی خود را در قالب راهپیمایی میلیشیا و به بهانهی حمایت از بنیصدر، از ده نقطه تهران، همراه با شعارهایی علیه حزب جمهوری اسلامی و شهید بهشتی و طرفداری از بنیصدر آغاز کردند. این راهپیمایی به درگیری بین نیروهای سازمان و مأموران انتظامی منجر شد و دهها دستگاه موتور متعلق به مردم توسط هواداران سازمان به آتش کشیده شد و تعداد زیادی از مردم نیز به شدت کتک خوردند و یا با چاقو مضروب شدند. این درگیری در روزهای بعد نیز در شهرهای مشهد، شیراز، کاشان و بیرجند ادامه یافت و زدوخورد و خشونت بین نیروهای مجاهدین، از یکسو و نیروهای انتظامی و مردم، از سوی دیگر، رفتهرفته شدت گرفت.[12]
از نظر سازمان، عزل بنیصدر باعث به خطر افتادن جان او میشد.[13] بنابراین طی اعلامیهای در تاریخ بیست و ششم خرداد 1360، صراحتاً اعلام کرد که جان بنیصدر در خطر است و مردم را به حفظ جان بنیصدر دعوت نمود. همچنین دو روز بعد درمورد تهدید جان زندانیان سازمان، به مسئولان هشدار داد که در صورت بدرفتاری با زندانیان سازمان، همان پاسخی که به طاغوتیان و شکنجهگران داد، به آنها خواهد داد.[14]
سرانجام با انتشار اعلامیهی شمارهی 25، اعلام کرد: «سازمان ... از خلق قهرمان ایران کسب اجازه میکند تا از این پس در قبال حفظ جان اعضای خود، بهویژه اعضای مرکزی سازمان... قاطعترین مقاومت انقلابی را از هر طریق معمول دارد. از این پس، مسئولیت هر آنچه ضمن مقاومت انقلابی واقع شود، تنها به ذمه مرتجعین انحصارطلب است که قصد اتمام نقشهی شاه و ساواک در قلع و قمع مجاهدین را دارند. از این حیث ما برآنیم که نامبردگان هر که باشند و در هر لباس، دقیقاً شایستهی سختترین کیفر و مجازات انقلابی خواهند بود...».[15]
همانطور که مشاهده شد، خط دهی سازمان به نیروهایش قبل از سی خرداد، برگزاری راهپیمایی پراکنده بهنفع بنیصدر و ضدیت با حزب جمهوری و مسئولان آن بود و بهتدریج با نزدیک شدن به سی خرداد، سازمان دست به سازماندهی هوادارانش زد و به آنان دستور داد تا حداقل خود را به سلاح سرد مجهز نمایند.[16] در حقیقت، سازمان با صدور اعلامیهی شمارهی 25، مورخ 28 / 3/ 60، وارد فاز مسلحانه شد و در تاریخ سی خرداد 60 رسماً اسلحه خود را به سمت مردم نشانه گرفت.[17]
پینوشتها:
1- عدالتيان، محمدرضا، نفوذ (به درون فرقهي رجوي)، مؤسسهي نشر نگرش، چاپ اول، تهران 1374، صص 24ـ 25
2- حائري، شمس، بنبست انحراف، انتشارات كيهان، 1373، صص 12 ـ 13
3- تروريسم ضدمردمي، دفتر سياسي سپاه، دي 1361، ص 158
4- قنبري، خسرو، ساخت رواني و جامعهشناسانهي سازمان مجاهدين خلق ايران با نگاه به مباحث تكنيكي، پاياننامهي كارشناسي ارشد، فروردين 1372، صص126ـ 128
5- شمس حائری، بنبست انحراف، صص 12 و 13
6- نشريهي مجاهد، سال دوم، 10 /2/ 60
7- همان، شمارهی 120، 24/ 2/ 60
8- همان، شمارهی 121، 31/ 2/ 60
9- همان، شمارهی 122، 7/ 3/ 60
10- همان، سال دوم، شمارهی 122، 7 /3 / 60
11- همان، شمارهی 125، سال دوم، 27/ 3 /60
12- نشریهی مجاهد، شمارهی 125، سال دوم، 27/ 3 /60
13- همان
14- همان، شمارهی 126، سال دوم، 28/ 3 / 60
15- اعلامیهی شمارهی 25، نشریهی مجاهد، شمارهی 127، سال دوم، 2 / 4/ 60
16- تروریسم ضدمردمی، دفتر سیاسی سیاه، صص 38 ـ39
17-پرویز یعقوبی، جمعبندی دو رساله از انحرافات رهبری سابق سازمان مجاهدین خلق ایران، پاریس 1364، ص 24