نگاهی به زمینهها، اهداف و پیامدهای «کودتای نقاب»
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ در تیرماه 1359، و تحت شرایطی که کمتر از 18 ماه از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران میگذشت، یک حرکت نظامی – سیاسی، با مقدمهچینی بسیار پیچیده که هدفش تغییر نظام جديد حکومتی جدید بود، در قالب یک کودتای نظامی به نام «کودتای نقاب»، به ملت و کشور ایران تحمیل گردید. کودتایی که قبل از اجرا، خنثی میشود.
در پس پرده این واقعه ـ که کودتا نامیده شده است ـ سه هدف مهم شهادت امام خمینی، براندازی نظام جمهوری اسلامی و تضعیف یگانهای عمده ارتش در نظر گرفته شده بود. از آنجایی که محقق شدن این اهداف به صورت هم زمان میسور نبوده و نتایج حاصل از آنها مرحله به مرحله دنبال میشد؛ به این معنا که نتیجه ندادن هدف نخست، هدف دوم را مورد توجه قرار میداد و براساس وضعيت ناشی از اجرايی شدن هدف اخير، شرایط برای اجرايی نمودن مرحله سوم نیز مهیا میگردید. این اهداف آنچنان زیرکانه انتخاب شده بودند که محقق شدن هر یک از آنها میتوانست تأمینكننده بخش اعظمی از خواستههای طراحان و آمران این ماجرا در ارتباط با دولت انقلابی ایران محسوب شود. اما اين نکته حايز اهمیت است که عدم دستيابي به نتیجه ـ در ارتباط با هر یک از این اهداف ـ نیز به معنای شکست کامل پروژه نبوده باز هم منافع زیادی را نصب آنها میساخت.
دقت در اهداف و برنامههای مجریان این توطئه، توجه خاص به شخصیت افرادی که برای اجراي آن انتخاب شده بودند، تلاش زیرکانهای که برای آلودهسازی اقوام به عمل آمده بود، هدف قراردادن ارتش که به مثابة نقطه قوت نظام جدید در حال تثبیت جایگاهش در ميان انقلابیون بود، مخدوش نشان دادن جایگاه رهبری انقلاب با توجه به حمایتی که از ارتش داشت و رفتار و عملکرد ارتشیان در این ارتباط، و دیگر مباحث و موضوعات طرح شده در این حوزه، تماماُ مؤیّد این واقعیت است که یک قوّه عاقله با بهره جستن از مجموع تواناییهای اطلاعاتی و داشتههايش که در سایر حوزهها تلاش نموده تا یک بازی برد – برد را برای تأمین منافع خودشان تدارک دیده آن را اجرايی نماید. چرا که طراحان کودتا برنامهای را در دست اجراء داشتند که نتایج آن هیچگاه منفی نبود؛ و به عبارتی دیگر، ميتوان اینچنین مفروض داشت که توطئهای را داخل یک «قدر مطلق»[1] قرارداده در انتظار نتایج حاصل از آن مينشستند. بدیهی است که براساس مفروضات و اصول موضوعة رياضيات نظري، هیچگاه حاصل جبری این گزاره منفی نبود. بازخوانی و بررسی تمامی اسناد و سوابق كشف و منتشرشده از این واقعه، اثبات کننده این واقعیت غیرقابل تردید خواهد بود.
طرحریزی و اقدام برای «کودتای نقاب» - فارغ از اینکه اجرا شده و یا به مرحله اجرا در نیاید و حتی بدون توجه به نتایج احتمالی که میتوانست برای کودتاچیان به دنبال داشته باشد - در بالاترین حدّ ممکن میتوانست تأمین کننده منافع دولتمردان امریکایی باشد؛ چرا که اگر فقط قسمت اول طرح که شامل بمباران منزل امام(ره) بود، انجام میپذیرفت و مابقی طرح کودتا نیز با شکست رو به رو میشد، بخش اصلی و اعظم خواستههای آنها مبتنی بر حذف یک زعیم بزرگ و تأثیرگذار از صحنه سیاست ایران و جهان محقّق گردیده بود.
بنابر این وقایعی که در تیرماه 1359، در کشور ایران و تحت نام «کودتای نقاب» رخ داد، در حقیقت توطئهای بود از سوی امریکاییان در راستای محقّق شدن اهداف آن در قالب هراس از «تئوری دومینو»[2] که در ارتباط با جمهوری اسلامی ایران به مرحله اجرا در میآمد. اولین اقدام در راستای اجرایی کردن این تئوری، «حملة نظامیان امریکایی به صحرای طبس» بود که در اردیبهشت همان سال انجام شده لیکن به نتیجه مورد نظر نرسید. عدم حصول موفقیت در این خصوص باعث شد تا مرحله دوم این تئوری که از قبل طرحریزی شده بود، در دستور کار اجراء قرار گیرد.
حضور امریکاییان در پشت صحنه این توطئه، تنها و مهمترین نقطه وصل تمامی مشترکات این کودتا محسوب میگردد که تاکنون مورد بحث قرارگرفته است. امریکاییان شناختی جامع نسبت به افراد مورد نظر داشتند و از این رو در انتخاب افراد، هیچ تردیدی باقی نمیماند. امریکاییان از نظامیان شاه دوست میخواستند تا از بختیار حمایت کنند و این اقدام اجرایی گردید. اطاعت ژنرالها و نظامیان ارشد ارتش از یک سرهنگ دوم ژاندارمری نیز بر اساس همین قضیه، قابلیت توجیه دارد. انتخاب یگانها و دیگر موارد مشابه که از ابهامات این توطئه محسوب میگردید نیز تماماً در این حوزه میتواند قابل تعریف و تفسیر شود
دولتمردان امریکا باور داشتند که موفقیت کودتا و حصول تمام اهدافی که از آن طریق دنبال میشد، میتوانست باعث نابودی یا انحراف نظام اسلامی گردد و از سوی دیگر، عدم حصول اهداف و نتیجه مورد نظر کودتاچیان نیز میتوانست شرایطی ایجاد نماید که سوءظن رهبر انقلاب، مسئولین جمهوری اسلامی و تمامی آحاد جامعة ایران را نسبت به ارتش به دنبال داشته باشد؛ این موضوع نیز میتوانست فرصتی برای اضمحلال یا نابودی ارتش محسوب گردد. گفتنی است که تاریخ معاصر ثابت نمود این مهم نیز از اصلیترین اهداف امریکاییان در خصوص انقلاب ایران محسوب میشد که برای اجرایی نمودن مراحل بعدی تئوری دومینو که «جنگ نیابتی» را شامل میگردید، بهطور حتم مفید فایده قرار میگرفت.
ورود هم زمان و سازنده نیروهای ارتش و سپاه در صحنه خنثی نمودن این ماجرا، به شدت باورهای فکری کودتاچیان و معادلاتی که مطرح نموده بودند را با چالشهای غیر قابل حل، رو به رو ساخت. خاصه آنکه، تعداد قابل توجهی از نیروهایی که در سنگرهای مختلف خنثیسازی این کودتا شرکت داشتند، ابوابجمعی نیروی هوایی ارتش بودند. اقدام بسیار عالمانه حاکمیت در اینخصوص، افشای کودتا توسط فرماندهی وقت نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، سرهنگ(سرلشکر شهید) جواد فکوری بود. این اقدام، از جمله رفتارهای بسیار تأثیرگزار و بهیاد ماندنی واقع شده در سالهای اولیه بعد از پیروزی انقلاب بود.
امام خمینی و هیأت حاکمه جمهوری اسلامی با اتخاذ این تصمیم بسیار مهم، پیشگیرانه با موضوع برخورد نموده و با این رفتار، اقدام به اعلام موضع صریح در ارتباط با ارتش و نیروی هوایی نمودند که بسیار مؤثر واقع گردید. امام، در برابر این آزمون بسیار سختی که به واسطه جهالت تعدادی از کارکنان ارتش به وجود آمده بود و از طریق آن، تمامی موجودیت ارتش به شدت زیر سؤال رفته بود، صبر پیشه کرده، حساب کسان و یاران انقلاب در ارتش را از معدود ناکسان جدا نموده و بار دیگر، باور و اطمینان خودشان نسبت به ارتش و نیروی هوایی را در عمل، اثبات نمودند. سرانجام، اطلاع رسانی پیرامون وضعیت تعدادی از عوامل کودتا و حتی دستگیری چندین نفر از سران کودتا همانند ناصر رکنی و محمدمهدی حیدری، توسط مردم، حرکتی بود که میتوان آن را به دادن حرکت کیش، از سوی مردم به ضدانقلاب تشبیه نمود که خیلی زود، باعث مات شدن کودتاچیان در این ماجرا گردید.
در واقع استدلال امريكائيان بر اين محور قرار داشت كه اگر جمهوري اسلامي ايران با بحرانهای امنيت ملي روبهرو نشود، ميزان فراگيرتري از نا امني و تهديد را براي ايالات متحده امريكا در كلّ منطقه فراهم مينمايد. بروز يكکسری حركتها و رفتارها از بدو پيروزي انقلاب اسلامي تاكنون - كه جنگ هشت سالة تحميلي از سوي رژيم بعث عراق ميتوان به عنوان بارزترين مصداق آن نام برد - تمامأ در همين راستا تلقي ميگردد. به اين ترتيب و با بيان اين توضيحات، مشخص ميشود كه اولاً امریکاییها که باور و تصوّرشان مبتنی بر این تفکّر شکل گرفته بود که ارتش وابسته است و در اختیار آنها قرار دارد و بنا به اراده مسئولان امریکایی هر اقدامی را انجام خواهد داد، خیلی زود و حتی قبل از پیروزی انقلاب متوجه اشتباه خویش شده، درک نمودند که به جز تعدادی معدود از سران درباری ارتش، قاطبة کارکنان دستگاه نظامی و ارتشیان در خدمت انقلاب و مردم قرار گرفته، فرماندهی امام خمینی(ره) را پذیرفتهاند.
در ثانی، استراتژی امام خميني(ره) در خصوص حفظ ارتش که نشئت گرفته از روح بزرگ و درک عمیق ایشان بود، كمک بزرگي به ایران، در آن دوران انجام داده است. حال ديگر هيچ ترديدي وجود ندارد که سردهندگان شعار انحلال ارتش میخواستند توان نظامی كشور را با دست خود ملت منهدم نمايند؛ و زماني كه امريكا نتوانست در مقابل قيام مردم عليه رژيم وابسته پهلوي، جلوگیری از پيروزي انقلاب اسلامی و سرنگونی رژيم وابسته بهخود تدارک ببیند، تلاش نمود تا ارتش را در راستای منافع خود بهکار گیرد.
آنان – ضمناً - چنین باور داشتند که حتی در صورت عدم موفقیت کودتاچیان نیز وضعیت ارتش دگرگون خواهد گشت و اعتماد حکومت جدید از ارتشیان سلب خواهد شد رفتار امام خمینی(ره) با کودتاچیان و اعضای خانواده آنها و همچنین متمایز نمودن رفتار این عده از سایر ارتشیان و سرانجام حسن ظن و اعتمادی که در عمل نسبت به ارتش نشان دادند، باعث گردید تا این قسمت از توطئه نیز خنثی شود.
منبع: کتاب «قدر مطلق یک کودتا؛ کودتای نقاب به روایت اسناد» (با تلخیص)
پینوشتها؛
.