مروری بر دلایل انزوای سياسی آيت‌الله ميلانی

آیت‌الله سید محمد هادی میلانی، از جمله مراجع تقلید و از روحانیون مبارز دوران رژیم پهلوی بود که خود در برهه‌ای نقش رهبری نهضت در خراسان را عهده‌دار بود. سال‌های آغازین دهه 1340 را باید اوج فعالیت‌های سیاسی معظم‌له در زمینه مخالفت با رژیم پهلوی و مصوباتش قلمداد کرد. اعتراض علیه لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی، اعتراض علیه فاجعه فیضیه، مهاجرت به تهران در پی دستگیری امام و ... از حمله اقدامات وی محسوب می‌شود، با وجود این فعالیت‌ها، آیت‌الله میلانی در دهه پایانی عمر خود در یک انزوای سیاسی قرار گرفت و جز در موارد خاصی از اظهار نظر خودداری می‌کرد.
يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۴:۵۷

پایگاه مرکزاسناد انقلاب اسلامی؛ آیت‌الله العظمی سید محمد هادی میلانی، از جمله مراجع تقلیدی بود که ضمن حمایت و پشتیبانی صریح و محکم از امام خمینی (ره) و مبارزات ایشان، خود نقش رهبری نهضت در خراسان را برعهده داشت. مردم مشهد و آیت‌الله میلانی، در تمامی لحظات حساس سال‌های نهضت، از جمله اعتراض علیه لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی، اعتراض علیه فاجعه فیضیه، مهاجرت به تهران در پی دستگیری امام (ره) و واقعه 15 خرداد 42، اعتراض علیه کاپیتولاسیون، تبعید امام خمینی(ره)، اعدام انقلابی منصور و حتی کودتای سپهبد قرنی علیه شاه، یکی از پایه‌های اصلی مبارزات بودند. با این حال در سال‌های ‌پایانی عمر معظم‌له مجموعه اتفاقاتی باعث انزوای سیاسی ایشان گردید که در ادامه به آن‌ها اشاره خواهد شد.


1- فعالیت‌های روشنفکران

آیت‌الله میلانی به علت رویكرد روشنفكرانه در دهه‌های سی و چهل موردتوجه بسیاری از احزاب‌، گروه‌ها و عناصر مستقل و روشنفكر قرارگرفت.‌ به طوریكه ایشان ازمنظر دانشگاهیان و روشنفكران از جمله مراجع منحصربه فرد محسوب می‌شد.‌ ازقِبَل همین رویكرد نیز جایگاهی رفیع درمیان احزاب، اپوزیسیون و نیروهای مستقل بهدست آورد.‌ صدور ده‌ها اعلامیه درحمایتاز نهضت آزادی درجریان محاكمه‌ سران آن، حاكی از عمق و گسترش این تعامل است.‌ درهمین راستا ارتباط گسترده‌ ایشان با جریان‌های روشنفكری و تشكل‌ها و عناصر نوگرای مشهد نیز قابل توجه است.‌

اما این تعامل به‌تدریج در اواخر دهه‌ چهل رو به افول گرایید و دراوایل دهه‌ پنجاه، نه تنها تقریباً قطع شد، بلكه آیت‌الله در این سال‌ها به جمع منتقدان دكتر شریعتی پیوست. شریعتی دودهه از ارادتمندان و مبلغان فكری آیت‌الله محسوب می‌شد و ایشان را یكی از امیدها و منشأ تحول در حوزه‌ها می‌دانست.‌ چنان‌كه نامه‌ای كه درهمین سال‌ها خطاب به آیت‌الله نوشته، گویای تأثیرپذیری وی از آیت‌الله می‌باشد.

چنین به نظر می‌رسد كه موضع‌گیری‌های تند دكتر شریعتی علیه روحانیان سنتی و نام بردن از آنها به‌عنوان «ملایان» و همدستان خانان و حكام، و طرح موضوع تشیع صفوی و نظریه‌ «زروزوروتزویر» به‌تدریج ذهنیت آیت‌الله را نسبت به ایشان نگران ساخت.‌

اینجا بود كه دو اندیشه درتقابل باهم قرارگرفتند.‌ این دغدغه‌ خاطر به سرعت میان سنت‌گرایان و بازاریان راه‌یافت.‌ آنان برای تحریك توده‌های مؤمنان مذهبی به مراجع رویآوردند و باطرح سؤال یا سؤالاتی، نظریات و فتاوای آنها را اخذ و تبلیغ و منتشر كردند، به‌گونه‌ای كه با نگارش چندین كتاب توسط وعاظ تهران و صدور ده‌ها اعلامیه و فتوا، هجمه‌ای سنگین علیه شریعتی بهراهافتاد.‌ ازجمله مراجعی كه علیه او موضع گرفتند، می‌توان به آیات عظام حسن قمی، صادق روحانی، شریعتمداری، سیدعبدالله شیرازی، ابوالقاسم خویی و مرعشینجفی اشاره كرد.‌

دراین میان آیت‌الله میلانی دوبار به سؤالاتی دراین خصوص پاسخ داد.‌ درجواب به سؤالی راجع به «رفتن به حسینیه‌ ارشاد و مطالعات نشریات آن» به تاریخ دهم شهریور 1351 نوشته است: «لازم است از رفتن به آن محل و خواندن كتاب‌های مزبور، خودداری نمایید».‌ درپاسخ دوم به سؤالی دیگر نظرهای اهل منبر و وعاظ علیه شریعتی را تأیید كرده است.‌

حجت‌الاسلام سیدحسن ابطحی درباره‌ بازتاب این فعالیت‌ها علیه شریعتی درمشهد نقل می‌كند: ‌ازآنجاكه انقلابیون و مبارزان علیه نظام درمشهد طرفدار شریعتی بودند، اقدامات میلانی باعث شد آنان از میلانی فاصله بگیرند و همین امر در انزوای سیاسی ایشان تأثیر بسزایی داشت؛ به‌خصوص اینكه با اشاره‌ آیت‌الله، پسرش سیدفاضل میلانی نیز به نگارش جزوه‌ای به نام «دكتر چه می‌گوید» پرداخت و براین اختلاف‌ها در مشهد دام نزد.»


2- اختلاف فکری با آیت‌الله شیخ مجتبی قزوینی

مشرب فلسفی میلانی و نحله‌ فكری ضدفلسفی قزوینی عامل این اختلاف بود.‌ آقای میلانی از شاگردان آیت‌الله شیخ محمد‌حسین كمپانی بود و در فلسفه‌ ملاصدرا تبحر داشت.‌ لذا او را به فیلسوف بودن و داشتن اندیشه‌های غیراسلامی ‌و الحادی متهم كردند.‌

حجت‌الاسلام سیداحمد علم‌الهدی در خاطراتش ازسابقه‌ این اختلاف درمشهد درزمان مشعل‌داران دوجریان متفاوت فكری یعنی مرحوم آقابزرگ حكیم و شاگردان فیلسوفش با مرحوم آقامیرزامهدی اصفهانی كه یک جریان ضد‌فلسفی درمشهد به راه انداخت یاد می‌كند، كه بعدها حاجشیخمجتبی قزوینی به جمع وابستگان فكری میرزامهدی پیوست.‌ قزوینی با گرایش‌های عرفانی‌ای كه داشت، بعلاوه تواضع فوق‌العاده‌اش، نفوذ زیادی درمیان طلاب كسب كرد، به‌گونه‌ای كه نفوذ او همه‌ اساتید و مدرسان حوزه و حتی آیت‌الله میلانی را تحت‌الشعاع قرارداده بود.‌ اگر كسی می‌خواست درحوزه‌ مشهد به‌عنوان مدرس تدریس كند، باید موردتأیید حاج شیخ قرارمی‌گرفت. آیت‌الله میلانی نیز باحمایت و تأیید ایشان درمشهد مستقر شد و حوزه‌ درسش نیز به تأیید او دایر گردید.‌

اما چندصباحی نگذشت كه به دلیل نوع نگرش در مبانی فلسفی میان آندو اختلاف افتاد.‌ قضیه از این قرار بود كه یک روز آیت‌الله میلانی دردرس خارج اصول خود، بحث وحدتوجود را مطرح كرد، حال آنكه این بحث برخلاف نظر حاج شیخ و شاگردانش بود.‌ از همین‌جا اختلاف آن دو آشكار گردید و تا آخر حیات آندو هم باقی‌ماند و هرگز آنها با هم مرتبط نشدند. دامنه‌ی این اختلاف‌ها، بعدها به حوزه‌ مسائل سیاسی نیز كشیده شد.‌ به‌طوریكه برخی كناره‌گیری آیت‌الله میلانی را از عرصه‌ مبارزه به اختلاف مذكور ربط دادند.‌


3- مسئله شیخ رضا نوغانی

شیخ رضا نوغانی واعظ ساواكی و سخنور مشهد نیز از عوامل انزوای آیت‌الله میلانی محسوب می‌شد.‌ نوغانی به‌تدریج با تسلط به فن سخنوری توانست در مجالس و محافل مذهبی جایگاهی بیابد.‌ اما درپی یک واقعه سیاسی به مشهد منتقل شد و در آنجا موردتوجه طلاب و هیئت‌های مذهبی قرارگرفت.‌ تااینكه درخلال نهضت روحانیت، درسال1342، وی دستگیر و در زندان قزل‌قلعه‌ تهران بازداشت گردید.‌ چنین به نظر می‌رسد كه درهمین یكی دوماهه بازداشت، ازطرف ساواک موردتهدید و تطمیع قرارگرفته و به‌عنوان مأمور نفوذی درمحافل مذهبی و حتی بیوت مراجع ازجمله آیت‌الله میلانی ایفای نقش كرد.‌

در اسناد ساواك تمام گزارش‌هایی كه باشماره‌ی رمز195 درمقابل منبع خبر و اسم مستعار «خرات» آمده است، گزارش اوست. البته گفتنی است كه نوغانی با تدبیر و فراستی كه به كار می‌برد و بهخصوص ایراد سخنرانی‌های قابل توجه در محافل مذهبی، مجالس دولتی و حتی بیوت مراجع، هرگونه شكوتردیدی درباره‌ی ساواكیبودنش را خنثی می‌كرد، تا اینكه چندسالبعد، طی كاهش فضای مبارزاتی درمشهد، به‌تدریج ارتباطش با دستگاه گسترش یافت و به خصوص باایراد سخنرانی درمراسم استقبال ازشاه و دادن القاب متعدد بها و، چهره‌ خود را نمایان ساخت.‌ ولی شگفت اینكه همچنان در بیت آقای میلانی فعالیت کرد.‌ حضور نوغانی در كاهش، بلكه قطع رفت وآمد انقلابیون به بیت آقای میلانی نقش مؤثری داشت و البته درانزوای سیاسی ایشان نیز دخیل بود.‌


4- ماجرای پذیرش قرآن پهلوی

در سال 1344 ازطریق رسانه‌ها اعلام شد كه كارگزاران فرهنگی نظام حاكم درصدد چاپ و انتشار قرآنی به‌نام «قرآن پهلوی» هستند.‌ طبق برنامه‌ی تعیین شده، تعدادی ازاین قرآن‌ها، به علما و روحانیان سرتاسر كشور اهدا می‌شد و برای اجرای این مقصود، تمامی‌سازمان‌های فرهنگی و تبلیغی بهخدمت گرفته شد.‌ به طور ضمنی اولیای امور درصدد بودند درپی تبعید امام، اینك از خاتمه‌ جنبش روحانیت و ایجاد شرایط و فضای جدیدی ازصلح و صفای میان نظام و علما سخن بگویند و بااستفاده از ترفند تحمیل پذیرش قرآن ازسوی روحانیان، تبلیغات گسترده‌ای به راه انداختند.‌

اما علمای مبارز ایران ازهمان آغاز این برنامه، درمقابل آن موضع گرفتند.‌ جمعی با خروج از شهر، برخی با عدم حضور درمراسم استقبال ازقرآن، علی‌رغم دعوت‌های مكرر و.‌.‌.‌ مخالفت خود را اعلام كردند.‌ ساواك علمای برجسته‌ی هر شهر را نشانه گرفتهبود.‌ در مشهد آیات میلانی و قمی‌ از اهداف اصلی این برنامه بودند.‌

بنابرگزارش ساواک: «روز پنجشنبه‌ی جاری، [2/4/1345] یك جلد كلام‌الله مجید وسیله‌ی سرلشكر بازنشسته ارفع و چندنفراز اعضای آستانه به آیت‌الله میلانی درمنزلش داده شد.‌ سیدمحمد‌علی میلانی و خود میلانی بسیار ناراحت و از مأمور شماره‌ی 195 [شیخرضا نوغانی] خواسته‌اند كه اقدامی ‌نماید موضوع درجراید و در شهر منتشر نگردد.‌ ضمناً میلانی اظهار نموده قرآن را به كتابخانه‌ی مسجدگوهرشاد هدیه خواهد نمود.‌ بلافاصله وسیله‌ی ساواك غیرمحسوس اقدام شد كه جریان درجراید منعكس گردد و از اقدام شاهانه تجلیل شود كه وسیله‌ی جراید عمل شد.» پرواضح است كه پذیرش قرآن پهلوی نمی‌توانست ازدید و نگاه انقلابیون، خالی از شائبه باشد، ازاینرو باردیگر هجمه‌ای ازسوی آنان ازجمله شیخعلی تهرانی علیه میلانی شروع شد.‌

بعدها خود آقای میلانی به حجت‌الاسلام جعفری اصفهانی از فعالان و مبارزان انقلابی گفته بود: «قرآن را استاندار با تشریفات خاصی برای من آورد. بعد از چند روز که از موضوع مطلع شدم، آن را کناری گذاشتم. بعد از اتمام ملاقات، مقداری پول و تعدادی اعلامیه به من داد و خداحافظی کردیم.»


5- بیماری آیت‌الله میلانی و تأثیر آن بر انزوای سیاسی ایشان

یكیاز نكات قابل تأمل در انزوای سیاسی آیت‌الله میلانی، ضعف و بیماری جسمی ‌ایشان در سال‌های پایانی حیاتش بود.‌ بعداز یك سكته‌ ناقص به سرعت در برنامه‌های جاری ایشان اعماز مدیریت امور حوزه و مدارس علمیه و دیدارهای روزانه با مردم و علما خلل ایجاد شد.‌ درچنین شرایطی اطرافیان و اعضای بیت امور را به دست گرفتند.‌ آنان در سال‌های متأخر نسبت به جریان مبارزه و نهضت تمایل و اهتمام اولیه را نداشتند، گرایش‌های ملی سیدمرتضی جزایری ازجمله نزدیكان و دست‌اندركاران فكری بیت دراین رویكرد نقش داشت و آنان از عرصه‌ی نهضت روحانیت فاصله گرفتند.‌

به هرحال روزبهروز بیماری لاعلاج سرطان نه تنها جسم، بلكه روح و فكر آیت‌الله را به تحلیل برد و ایشان را عملاً از رسیدگی به امور جاری بازداشت.‌ درجریان همین بیماری و تلاش‌های پزشكان برای معالجه‌ی ایشان بود كه شاه به مشهد آمد و اولیای امور خراسان درصدد زمینه‌سازی و تدارك دیدار او با آیت‌الله را فراه مكردند.‌ ظاهر قضیه، ملاقات شاه با یك مرجع بیمار و دربستر بود.‌ به طوری كه همین شاه نیز درسال‌های چندی پیش ازآن یكیدوبار بهدیدار آیت‌الله بروجردی دربستر بیماری شتافته و حتی برای معالجه‌ی ایشان پزشكانی اعزام كرده بود.‌

براین اساس ظاهراً بدون توجه بهمیل و خواسته‌ی آیت‌الله‌زاده محمد‌علی میلانی و سایر دست‌اندركاران بیت، ترتیب دیدار فراهم شد.‌ تمام هماهنگی‌ها برای طبیعی جلوه دادن این دیدار بهكار گرفتهشد.‌ آیت‌الله‌زاده را طوری تحتفشار قراردادهبودند كه چاره‌ای جزاین نداشت.‌ نقل است كه او را تهدید كردهبودند اگر از انجام این برنامه خودداری ورزد، شرایط بدتری برای او در انتظار است.‌ هدف رژیم بهره‌برداری سیاسی و تبلیغی ازاین مسئله بود.‌ پیامد آتی این دیدار، دوری و فاصله‌گرفتن بیش ازپیش مبارزان و بسیاری از افراد مستقل از آیت‌الله و بیت ایشان بود.‌

برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به: آیت‌الله سیدمحمدهادی میلانی به روایت اسناد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات