بازخوانی جایگاه آیتالله مصطفی خمینی در نهضت اسلامی
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آیتالله مصطفی خمینی که از آغاز نهضت همواره از حامیان آن بود، به دنبال تبعید امام خمینی، مبارزهای را كه بر ضد رژیم شاه آغاز شده بود، تداوم میبخشید. در این دوران وی برای رهبری نهضت چون مشاوری امین و معاونی پرتلاش بود و دامنهی مبارزات را تا در سرتاسر جهان پرتو میگسترد.
یكی از منابع ساواك جایگاه او را در مبارزات سیاسی امام خمینی چنین تشریح میكند: «خمینی كه درحال حاضر طرفدارانش تشكیلاتی مانند تشكیلات احزاب بهوجود آوردهاند كه این تشكیلات قسمتهای مختلف من جمله قسمت اطلاعاتی، تبلیغاتی، مالی و غیره دارد و كلیه فعالیتها و نقشههای اساسی ویژه بدون استثناء تحت نظر و سرپرستی شخص خمینی بوده و طرحها نیز وسیله وی تهیه و پیاده میشود و در این راه صرفاً مصطفی پسر بزرگ وی مسئول اجرای كارهای وی بوده...».
حاج آقا مصطفی «با كانونهای مبارزه در ایران و دیگر جاها مرتبط بود، آنها هم بهواسطه ایشان با امام ارتباط داشتند. تمام گروهها، اعم از اسلامی یا غیراسلامی كه در مبارزه با شاه خود را همراه و همگام امام میدانستند، هرگونه ارتباطی كه میخواستند با امام داشته باشند محور ارتباطشان [آقا مصطفی] بود. آنها مطالبشان را به ایشان منتقل میكردند ایشان هم به امام منتقل مینمودند».
گرچه بیت حضرت امام به عنوان یك مرجع تقلید هیچ گاه نمیتوانسته بسان یك حزب دارای تشكیلات باشد، امّا نظم و سنت در بیت امام با هم جمع شده بود تا جایی كه گزارشگر ساواك در گزارشی دیگر میگوید: «مصطفی خمینی كه سرپرستی قسمت اجرایی تشكیلات خمینی را به عهده دارد. در ضمن مسئولیت ارتباطات خارج از عراق نیز به عهده وی بوده و با سفرهایی كه انجام میدهد به فعالیت خارج نظارت مینماید».
یكی از این كانونهای مبارزان ایرانی لبنان بود. هاشمی رفسنجانی در این باره میگوید: «انقلاب محصور و تحت فشار بود و حمایت از مبارزان وظیفهای جدّی. امّا شرایطی پیش آمده بود كه در لبنان به طور كافی، حمایت نمیشدند. شاید مشكلاتی هم برایشان ایجاد میشد. به نظر ما كلید حل این مشكل در ایجاد تفاهم با آقای صدر بود. راهحل آن هم در نجف قرار داشت. در صحبتهایی كه با حاج آقا مصطفی انجام شد این راه را انتخاب كردیم بر این اساس به لبنان برگشتم و تفاهمی (هرچند سطحی) بین نیروهای مبارز خودمان و مجلس اعلی به وجود آوردیم». آیتالله سیدمصطفی خمینی برای تحكیم این وحدت در سال 56 به بیروت مسافرت كرد و مورد استقبال گرم و صمیمانهی سیدموسی صدر قرار گرفت.»
آیتالله سیدمصطفی دوبار به حج مشرف شد. از آنجایی كه ساواك ایشان را فرد خطرناكی برای رژیم میدانست به محض اینكه از تصمیم تشرف به حج ایشان باخبر شدند، ساواك به نیروهای خود در عربستان اعلام كرد كه: «با توجه به اینكه امكان دارد در كشور مزبور مبادرت به فعالیتهایی علیه مصالح كشور شاهنشاهی بنماید... اعمال و رفتار شخص مورد بحث و همراهان وی را به نحو مقتضی تحت نظر قرار داده...».
آیتالله سیدمصطفی در مكه با روحانیون مبارز مذاكرات لازم را به عمل میآوردند و تصمیماتی را برای ایام محرم میگیرند. منابع ساواك بلافاصله گزارش كردند كه «... بعضی از ایرانیانی كه طرفدار خمینی هستند درصددند در مراسم حج از فرصت استفاده كرده با وی ملاقات نمایند.»
از جمله روحانیونی كه با وی تماس میگیرند آقا مجدالدین محلاتی آقازاده، آیتالله شیخ بهاءالدین محلاتی و آیتالله مشكینی و حجتالاسلام شیخ علیاصغر مروارید میباشند كه ساواك دستور دستگیری آنها را به محض ورود صادر مینماید.
از خارج عراق، از لندن، پاریس یا از جاهای دیگر هم كه مخالفان یا موافقان برای دیدار و صحبت با حضرت امام میآمدند. معمولاً فقط با حاج آقا مصطفی صحبت میكردند... مدار امور سیاسی حاج آقا مصطفی بود. هرگاه اختلاف نظر موجب سستی مبارزین میشد، بهدور وجود او جمع میشدند و آنها را به وحدت فرامیخواند و میفرمود: «هدف شما یكی است همه ما یك راه را انتخاب كردهایم امّا در جزئیات اختلاف نظر وجود دارد و این به اصل هدف ضرری نمیرساند. ما باید این اختلافها را در بین خودمان حل كنیم تا این جزئیات موجب نشود كه اختلاف اصولی با هم پیدا نماییم».
قطبزاده یكی از مبارزین خارج از كشور بود كه با حاج آقا مصطفی مراوده داشت، امّا هنگامی كه آقا مصطفی دریافت كه او به نماز كماهمیت است با او قطع رابطه كردند. آقای محتشمی علت دیگری هم برای قطع رابطه ذكر میكند: «هزینهكردن بیرویه بیتالمال و اموالی كه برای مبارزه، مردم به خارج میفرستادند، آقای قطبزاده با این پولها... دائماً به این طرف و آن طرف میرفت و بهترین هتلهای بغداد، بیروت و سوریه و اروپا را اجاره میكرد».
آقای سیدموسی اصفهانی نوه مرحوم آیتالله حاج سیدابوالحسن اصفهانی یكی از افرادی بود كه به ظاهر با رژیم شاه مبارزه میكرد. لذا حاج آقا مصطفی كمكهایی به وی میكرد امّا همین كه معلوم شد وی قصد دیگری از مبارزه دارد و بیشتر دنبال بهرهبرداری شخصی است او را طرد كرد.
تیمور بختیار رئیس ساواك به دلیل جاهطلبی متواری شد و در عراق پایگاهی نظامی به وجود آورد تا رژیم ایران را سرنگون كند. وی تلاش كرد تا با حاج آقا مصطفی ارتباط برقرار كند و از نفوذ مردمی امام برای خود سود ببرد، امّا وی هیچگاه حاضر به پذیرش بختیار نشد.
وی در مورد مبارزین منحرف معتقد بود كه «اینها آدمهای فاسدی هستند، اینها از مسلمین نیستند، اینها خودشان برای اسلام از كافر بیدین بدتر هستند؛ چون اینها به نام اسلام میخواهند اسلام را از بین ببرند.»
او با روحانینمایان نیز برخوردی نامهربانانه داشت. آقای نوغانی یكی از روحانیون وابسته به رژیم شاه بود و در منبر به رژیم دعا میكرد. او همراه با یكی از آیتاللهزادهها كه شهرت خوبی نداشت برای دیدار حضرت امام وارد بیت او میشوند حاج آقا مصطفی به مسئول ملاقاتها با صدای بلند میگوید:
«آقای رضوانی! مبادا اینها را بفرستی داخل، حیا نمیكنند چرا آمدهاند اینجا؟»
وی در مورد كمك به طلبهها معتقد بود طلبههای انقلابی اولویت دارند در این باره میفرمود: معیار ما فقط طلبگی و خواندن فقه و اصول نیست، بلكه معیار ما هدفی است كه آن طلبه باید لااقل آن هدف را تأیید كند.
حاج آقا مصطفی علاوه بر اینكه همواره در تلاش بود تا اندیشههای سیاسی امام را به اجرا درآورد، خود نیز اندیشمندی بود كه دارای نظریات برجسته سیاسیـ اسلامی بود.
او معتقد بود كه: «باید مرجعیت از حالت انفرادی به شورایی تبدیل شود و برای حل و فصل مسائل دینی یك شورای فتوایی تشكیل گردد. امّا در مورد رهبری معتقد بود كه رهبری سیاسی باید به عهده یك فرد قاطع باشد كه پس از مشاوره چون فرماندهی نظامی فرمان صادر كنند و همگان اطاعت كنند».
او معتقد بود برای رسیدن به هدف باید «با تحزب، تشكل و ایجاد كتابخانهها و انجمنهای ریز و درشت و محفلهای بزرگ و كوچك ممكن است یك شبكهی سرتاسری ساخت و یك جوش و خروش سروساماندار به راه انداخت». او تنها راه را برای رسیدن به هدف، ایجاد یك «حكومت عادلانه» میدانست و معتقد بود كه تشكیل چنین حكومتی «به خواست خداوند بسیار نزدیك» است. امّا رسیدن به چنین حكومتی «هیچ ملتی با سستی و خوشگذرانی و تنپروری به آیندهی نوین نرسیده و نمیبایست انتظار آن را داشت».
لذا در اولین گامهای خود برای تحقق انقلاب «با راهنمایی ایشان روحانیون مبارز خارج از كشور تشكل پیدا كردند.»
جایگاه سیاسی آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی برای رژیم شاه مشخص بود لذا بعد از دستگیری دوم حضرت امام، اولین شخصی را كه دستگیر كردند وی بود و سپس برای همیشه او را به تبعید فرستادند و در طول تبعید برای تخریب وی از هیچ تهمت و شایعهای كوتاهی نكردند. سرانجام رژیم با این ترفندها نتوانست جلو محبوبیت حاج آقا مصطفی را بگیرد و خبر رحلت او شرارهای در جان مؤمنان افكند كه در سرتاسر ایران آتشی به پا شد كه رژیم 2500 ساله را در كام خود محو كرد.
منبع:روحالله حسینیان، ستاره صبح انقلاب (آیتالله سیدمصطفی خمینی)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379.