بازخوانی طولانیترین اعتصاب تاریخ مطبوعات
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی - سیدروح الله امین آبادی؛ «پایان یک قرن سانسور» تیتر درشت صفحه نخست کیهان 23 مهر 1357، نوید روزهای خوشی برای مطبوعات ایران می داد ولی هرگز این گونه نشد؛ دولت وقت در این روز طی اعلامیه ای تاکید کرده بود: «تضمین می کند هیچگونه اعمال نفوذ و دخالت مستقیم و غیر مستقیم در مطبوعات صورت نگیرد.» کیهان به اتکای این اعلامیه نوشته بود: «مطبوعات آزادی خود را پس گرفت» و به استناد اظهارات نویسندگان، نخست وزیر و وزرا خاطر نشان که «در 70 سال مشروطه 70 روز هم آزادی مطبوعات نداشتیم».
از 23 مهر تا 15 آبان کمتر از یک ماه فرصت بود تا مشخص شود جرایدی که به وعدههای دولت دل خوش کردهاند امیدشان واهی است، 14 آبان ماه سخنرانی معروف شاه از رادیو و تلویزیون پخش شد، سخنانی که با رنگ و روی پریده و سری به زیر و صدایی لرزان بیان شد و به جای تزلزل، ملت را به ادامه راه مصمم کرد، شاه در این سخنرانی گفته بود «من حافظ سلطنت مشروطه که موهبتی است الهی که از طرف ملت به پادشاه تفويض شده است هستم و آنچه را که شما برای به دست آوردنش قربانی داده اید، تضمین میکنم، که حکومت ایران در آینده بر اساس قانون اساسی، عدالت اجتماعی و اراده ملی و بدور از استبداد و ظلم و فساد خواهد بود... متعهد می شوم که پس از برقراری نظم و آرامش در اسرع وقت یک دولت ملی برای آزادی های اساسی و انجام انتخابات آزاد، تعیین شود تا قانون اساسی که خونبهای انقلاب مشروطیت است بصورت کامل به مرحله اجرا در آید، من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم.»
در همان روزی که شاه به ملت تعهد داده بود استبداد گذشته تکرار نشود، شریف امامی از صدارت استعفا داد، همو که به مطبوعات ضمانت نامه داده بود تا «هیچگونه اعمال نفوذ و دخالت مستقیم و غیر مستقیم در مطبوعات صورت نگیرد» رفت و کار به دست دولت نظامی افتاد.
دولت نظامی «غلامرضا ازهاری» از همان لحظات نخست، چنگ و دندان خودش را به مطبوعات کثیرالانتشار کشور نشان داد و بامداد روز دوشنبه 15 آبان ماه هیئت تحریریه سه روزنامه «کیهان»، «اطلاعات» و «آیندگان» در عمل به اشغال نظامیان درآمد. تعدادی از خبرنگاران سرشناس بازداشت شده و حتی نسخههای منتشر شده روزنامه «آیندگان» نیز جمعآوری گردید!
در این شرایط به دو گونه میشد واکنش نشان داد؛ نخست آن که روزنامهنگاران با در نظر گرفتن این که رسالت آنان انتشار رخدادها و آگاهی رسانی به مردم است به فعالیت خود با مناسباتی که دولت نظامی در نظر گرفته بود ادامه دهند و خبر و گزارشی که از زیر ساطور سانسورچیها بیرون درز میکند را نیز یک خبر بدانند و یا نه! با توقف انتشار پیام رساتر و بلندتری به جامعه مخابره کنند و آن این که «شاه برهنه است» و صدای انقلاب ملت ایران هر چند که با یک گوش شنیده شده ولی از گوش دیگر به سان دروازه این صدا خارج شده و مناسبات گذشته همچنان برقرار است! مطبوعات هر چند از سر اضطرار، این راه دوم را انتخاب کرده و از 15 آبان انتشار جراید کثیر الانتشار متوقف شد.
اعتصاب دوم مطبوعات با روی کار آمدن دولت نظامی ازهاری شروع و پس از دو ماه و با سقوط این دولت و روی کار آمدن «شاپور بختیار» خاتمه یافت، 15 دی 1357 آخرین روز اعتصاب مطبوعات بود و از روز شنبه 16 دی طولانی ترین اعتصاب تاریخ مطبوعات خاتمه یافت، ولی نکته مهمی را بایستی در این مجال مورد بررسی و واکاوی قرار داد.
هفت دوره روزنامه نگاری و متملقینی که منتقد می شدند!
مطبوعات ایران از آغاز تا سال 1357 و پایان عمر سلطنت در ایران هفت دوره را سپری کرده بود، از ابتدای چاپ روزنامه تا مشروطه، از صدر مشروطه تا روی کار آمدن رضاخان در سال 1304 ، دوره رضاشاه تا سرنگونی او در شهریور بیست، از شهریور بیست تا پایان سال 1326، از آغاز رشد نهضت ملی ایران در سال 1327 تا کودتای 28 مرداد 1332، از کودتا تا قیام 15 خرداد و دوره هفتم از قیام 15 خرداد 1342 تا اوج گیری نهضت اسلامی در سال 1357 و برچیده شدن سلطنت در ایران.
با کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ که طی آن سیدضیاءالدین طباطبایی به نخستوزیری رسید و رضاخان وزیر جنگ شد، سیدضیاء دستور توقيف مطبوعات را صادر و عده زیادی از روزنامه نگاران را حبس کرد. این درگیریهای بین دولت و روزنامهنگاران به ویژه بعد از آغاز سلطنت رضاشاه، سبب کاهش انتشار مطبوعات و پایین آمدن کیفیت آنها گردید.
وضعیت مطبوعات در دوره رضاخان را، «احمد ملکی» مدیر روزنامه «ستاره» چنین بیان می کند: «... تنها تعارف اظهار مرحمتی که از طرف شاه سابق نسبت به روزنامهها میشد این عبارت بود: اگر یک کلمه بنویسید میدهم ریز ریزتان کنند. بدین ترتیب ... اگر سایر اشخاص را با آمپول هوا و آش مسموم و تزریق مواد سمی مقتول و یا با ناز بالش آهسته آهسته خفه میکردند، در حکومت دیکتاتوری سهم روزنامهها ریزریز شدن بود».
در این دوره سقوط دیکتاتوری رضاخان فضای بی حد و حصر آزادی بیان را برای عامه مردم بخصوص جراید و مطبوعات به وجود آورد که این آزادی در برخی موارد به هرج و مرج کشیده شد، این هرج و مرج در بیان نظرات و دیدگاه ها در دوره های مختلف مطبوعات ایران چه پیش و چه پس از انقلاب به دفعات مشاهده شده است.
نکته ای که ضروری است در این مجال به آن اشاره شود این که روزنامه های متملق دوره رضاشاه پس از سقوط او در شهریور بیست به منتقدین حکومت او بدل شده و هر روز دست به افشاگریهای بینظیر زدند، روزنامهها در دوره پهلوی هر گاه سلطان دارای اقتدار بود تملق او را میگفتند و زمانی که از تخت به زیر می افتاد و یا متزلزل میگردید او را به باد فحش و ناسزا میگرفتند.
پس از شهریور بیست نیز زمانی که پهلوی اقتدار خود را بازیافت مطبوعات به تملق او پرداختند و روزهایی که شاه پس از ناکامی اولیه کودتا در 25 مرداد 1332 متواری شد هر چه خواستند در سه روزه 25 الی 28 مرداد نوشتند و در همین روز کودتا موفق شد و جراید در اولین شمارههای خود از ضرورت محاکمه مصدق سخن گفتند!
همین روزنامه ها سالها بعد زمانی که پهلوی دوباره متزلزل شد دست به تحصن و اعتصاب زدند، چون برای سران این جراید آن چه مهم بود جهت وزش باد بود نه حقیقت آن چه که در صحنه سیاسی کشور رخ می داد.
شکی در آن نیست که تحصن اول و دوم مطبوعات در سال 1357 بهرههایی از همراهی با ملت داشت، و پیام عریان بودن پادشاه را به مردم مخابره کرد ولی سران این روزنامهها خود به خوبی فهمیده بودند که حکومت متزلزل شده و این بار همراهی با ملت است که ضروری مینماید.
مطبوعات در روزهای پس از پایان اعتصاب همزمان با انتشار خبرهای انقلاب، همسو با تمایلات خود دست به رهبر سازی، مطرح کردن برخی افراد برای بعد از پیروزی انقلاب، پمپاژ وحشت در جامعه با زنده کردن گروهها و گروهکهایی مانند «حزب توده»، «چریک های فدایی»، «مجاهدین خلق» و ... زدند ولی همه این تلاشها پس از پیروزی انقلاب اسلامی و حضور مردم در صحنه ناکام ماند.
ضربه نهایی به روزنامههای وابسته که در روزهای طوفانی با ملت همراه شده و پس از فرونشستن بحران تملق دربار را میگفتند با تسخیر سفارت امریکا و انتشار اسناد لانه جاسوسی زده شد، اسناد ساواک نیز چهره واقعی این مطبوعات را بهتر نشان میدهد. مجموعههای متعددی در این زمینه تاکنون منتشر شده که به تک تک جراید دوره پهلوی به استناد اسناد ساواک میپردازد که مطالعه این کتاب و اسناد نیز خالی از لطف نیست و ضروری مینماید.