برشی از خاطرات مرتضی محمودی

واکنش جالب مردم هنگام سخنرانی بازرگان در سال 56 / چرا سخنرانی بازرگان ممنوع نمی‌شد؟

مرتضی محمودی می‌گوید: «ماه رمضان 1356 مهندس مهدی بازرگان به مدت ده شب در مسجد قبا سخنرانی و جمعیت زیادی در سخنرانی‌های وی شرکت می‌کرد. ایشان تقریباً تا حدودی انقلابی حرف می‌زد، همین که اسم امام را می‌آورد، کل جمعیت سه بار صلوات محکم می‌فرستادند. این صدا در بیرون و داخل مسجد همه جا کشیده می‌شد. وی چند بار به این سه صلوات اعتراض کرد و گفت: چرا برای اسم امام سه صلوات می‌فرستید؟ شما برای پیغمبر یک صلوات می‌فرستید، اما برای امام سه صلوات؟»
چهارشنبه ۲۹ دی ۱۴۰۰ - ۱۶:۲۲

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ رهبری امام خمینی در نهضت اسلامی بر کسی پوشیده نبود و مردم مسلمان و مبارز نیز همواره به طرق مختلف بر این امر صحه می‌گذاشتند. یکی از این موارد واکنش مردم به بردن نام امام خمینی در منابر و خطابه‌های سیاسی بود که در نوع خود جالب توجه بود. 

در همین زمینه مرتضی محمودی از فعالان انقلابی و مبارزان سیاسی در کتاب خاطرات خود با عنوان "عبور از شب" روایت جالبی دارد. محمودی می‌گوید: ماه رمضان 1356 مهندس مهدی بازرگان به مدت ده شب در مسجد قبا سخنرانی و جمعیت زیادی در سخنرانی‌های وی شرکت می‌کرد. ایشان تقریباً تا حدودی انقلابی حرف می‌زد، همین که اسم امام را می‌آورد، کل جمعیت سه بار صلوات محکم می‌فرستادند. این صدا در بیرون و داخل مسجد همه جا کشیده می‌شد. وی چند بار به این سه صلوات اعتراض کرد و گفت: چرا برای اسم امام سه صلوات می‌فرستید؟ شما برای پیغمبر یک صلوات می‌فرستید، اما برای امام سه صلوات؟

مردم از این حرف بازرگان ناراحت شدند و محکم‌تر و بلندتر سه صلوات دیگر فرستادند. این واکنش مردم خیلی جالب بود. بعد بازرگان واکنش نشان نداد و گفت شما صلواتها را هی بکشید ولی من قبول ندارم، شما نباید برای امام صلوات بفرستید. یعنی واقعاً این قدر متوجه نبود. در حالی که خوب سخنرانی می‌کرد، بصیرت و فهم و مردم را نداشت. بنابراین این صلوات‌ها باعث شده بود که رژیم سفاک شاه و ساواکی‌ها نتوانند کاری بکنند. با آوردن اسم امام تقریبا ترس مردم ریخته بود و دیگر احتیاط نمی‌کردند و شعارها به نفع رهبری امام داده می‌شد و از جمله‌ این شعارها این بود: «حزب فقط حزب‌الله، رهبر فقط روح الله».

در بسیاری جاها این شعار داده می‌شد تا به تدریج شعار «مرگ بر شاه» هم شروع شد. این شعار هم در تظاهرات و سخنرانی‌های روحانیون و علما بیان شد و در مساجد و مراکز اجتماعات به صورت گسترده داده می‌شد. رژیم دیگر قادر به مقابله در سطح وسیع نبود و با سخنرانی علمای بزرگ مخالفت می کرد، اما به طور کامل نمی توانست سخنرانی روحانیون و طلاب را کنترل نماید و بیشتر با سخنرانان مشهور و معروف و اثرگذار مخالفت و سخنرانی‌های آنان را تعطیل یا از آن جلوگیری می‌کرد؛ چون در این سخنرانی‌ها هم جمعیت بیشتری جمع می‌شدند و آنان با حرف‌های عمیق و دقیق‌تر مردم را نسبت به بلایایی که به سرشان آمده و همچنین نسبت به رهبری امام و مسائل اسلام آگاه می‌کردند. 

آن موقع برایم سؤال بود چرا سخنرانی کسی مثل مهندس بازرگان ممنوع نمی‌شد، یا سخنرانی آقای دکتر پیمان که در همان جا سخنرانی می‌کرد ممنوع نمی‌شود، ولی سخنرانی استاد مطهری و شهید بهشتی ممنوع می‌شود. در حالی که فضا تا حدودی باز شده و فعالیت انقلابی گسترش پیدا کرده بود و کنترل اوضاع از دست رژیم خارج شده بود، ولی این گونه موانع برای علما و روحانیون بزرگ وجود داشت و مانع سخنرانی آنان می‌شدند. واقعا تعجب می‌کردم، دو سه بار هم به ذهنم آمد که از استاد مفتح در این باره سؤال کنم، خودش هم سخنرانی نمی‌کرد. اما افرادی مانند دکتر پیمان، مهندس بازرگان و افراد به اصطلاح روشنفکری را که بعضا گرایش‌هایی به بعضی ایسم‌ها داشتند برای سخنرانی دعوت می‌کردند و آن‌ها از دین، ایمان و انقلاب حرف می‌زدند. البته بعدا متوجه شدم دکتر مفتح کار درستی کرده است، همین گونه افراد را وارد جریان انقلاب با رهبری امام می‌کردند و هم برنامه‌های مسجد قبا ادامه پیدا می‌کرد و تعطیل نمی‌شد. چون هر کدام از علما از جمله خودشان سخنرانی می‌کردند احتمال بستن مسجد وجود داشت.

این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات