مروری بر مجاهدتهای علمای شیعه در تاریخ
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ روحانیت شیعه در طول تاریخ همواره به عنوان نهادی مستقل ملجا و پناهگاه مردم در مقابل استعمار و استکبار بوده است. آیتالله شیخ لطفالله صافی گلپایگانی در مرقومهای به تاریخ 26 دی ماه 1357 و در بحبوحه مبارزات ملت مسلمان ایران علیه رژیم پهلوی مطالب مهمی پیرامون مجاهدتهای تاریخی علما و فقهای شیعه طرح کرده است که قابل تأمل و توجه است.
این یادداشت تاریخی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کتابی با عنوان "سیر حوزههای علمی شیعه" توسط دفتر انتشارات اسلامی منتشر شده است. در مقدمه این کتاب آمده است: « این نوشتار، در دوران قبل از انقلاب طی نامهای که به محضر معظمله ارسال گردیده، به صورت پرسش و پاسخ درآمده و حاوی نکات تاریخی و بسیار سودمند است.»
بخشی مهم از یادداشت تاریخی آیتالله صافی گلپایگانی در ادامه از نظر میگذرد.
رسالت حوزههای شیعه
در اینجا - که به پایان پاسخ به پرسشها رسیدهایم - به چند نکته که در شناخت رسالت حوزههای علمیه شیعه سودمند است اشاره مینمایم:
١- نقش روحانیت شیعه و حوزههای علمی همگام با فعالیتهای علمی و تحقیقات در رشتههای مختلف و تبلیغ و هدایت و شناساندن اسلام به دنیا و جوامع بشری و تألیف کتابهای سودمند و انتشار مقالات، مجلات، سخنرانیها، مواعظ و تربیت افراد لایق و علمای عامل و صالح در همه اعصار مؤثر و چشمگیر بوده است و به تمام معنی در بالا بردن سطح معارف اسلامی مسلمانان و تبلیغ آن به دیگران در تحرک و بیداری شیعه و پایداری و مقاومت آنها در برابر هجومها و یورشها در مقطعها و فرصتها، عامل مهم بوده و هست.
روحانیت و حوزههای علمی شیعه در طول تاریخ حیات خود گرفتار سختترین فشارها، اختناقها، زندانها، شکنجهها، کشتارها و حملههایی شده است که میتوان گفت اگر به هر قوم و ملتی شده بود آن را نابود و از صفحه روزگار بر میداشت. معذلک با مقاومت و پایداری که از خود نشان داد باقی ماند و تمام آن زورمندان و قدرتهای بزرگ، مردند و منقرض شدند و مانند رضاخان حسرت انقراض تشیع و حوزههای علمی و مکتب اهل بیت را به گور بردند. این روحانیت شیعه بود که در این قرن معاصر استعمار را به زانو در آورد و انقلابهای بزرگ را رهبری کرد.
مرحوم سید شرفالدین عالم بزرگ شیعه و مؤلف کتابهای نفیس: المراجعات، الفصول المهمه، إلى المجمع العلمی العربی و تألیفات دیگر بود که در لبنان و سوریه پرچم مخالفت با استعمار فرانسه را بلند کرد.
مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی بود که از کربلا انقلاب تاریخی عراق را علیه استعمار انگلیس رهبری کرد.
مرحوم آیتالله میرزا محمدحسن شیرازی بود که در واقعه رژی و تنباکو استعمار را کوبید و با مبارزه منفی - که از تعالیم مهم اسلام است _ و تحریم تنباکو ، ملت ایران را به قوه و نیروی خویش آگاه کرد و تاریخ جدید بیداری ملت را پیریزی فرمود.
و این سید محمدسعید حبوبی بود که شخصاً در جهاد علیه انگلیس با دیگر آیات و علمای نجف اشرف شرکت کرد. و کاشف الغطاء شیخ محمدحسین، مؤلف اصلالشیعه و اصولها و کتابهای نفیس دیگر بود که در عراق در تمام عمر علیه استعمار مبارزه داشت و علیه انگلیس فتوا داد.
تاریخ علمای مجاهد شیعه طولانی و مفصل است چه حبس و تبعیدهایی که دیدند و چه زجرها و ناراحتیهایی که کشیدند.
در موقعی که سیاست تزاری روس بر ایران سایه انداخته بود؛ یگانه قوهای که تحت نفوذ آنها قرار نگرفت روحانیت بود. در واقع، گریبایدوف که در زمان فتحعلیشاه واقع شد، حاج میرزا مسیح تهرانی بود که دست شجاعت از آستین صلابت بیرون آورد و ملت ایران را از آن ننگ و عار نجات داد.
در مبارزه با غربگرایی و استعمار انگلیس و فکر دولت منهای دیانت و روحانیت منهای سیاست و مشروطه غربی و فریبخوردگان فرنگیمآب، این حاج شیخ فضلالله نوری شهید بود که همه مفاسدی را که بر جدا کردن نهضت مشروطه از اسلام در دوره اختناق و ارعاب و جنایت رضاخانی جلو آمد، پیشبینی میکرد و با عنوان مشروطه مشروعه با برنامه استعماری نفی حاکمیت اسلام، مبارزه کرد و تا سر حد شهادت و رفتن بالای دار استقامت نمود. تا در نتیجه فداکاری و پایداری و قوت ایمان او ۔ اگر چه به ظاهر، مخالفان مشروعه بودن مشروطه، پیروز شدند؛ آن نظام در افکار مسلمانان محکوم و نامشروع تلقی شد و در درازمدت در حقیقت آن مجتهد مظلوم مصلوب پیروز گردید. و در نیم قرن اخیر در طلیعه کسانی که در ایران با استعمار جنگیدند، حوزههای علمی و علمای شیعه بودند. نهضت مرحوم حاج آقا نورالله اصفهانی در اجتماع علمای قم و قیام حاج آقا جمال اصفهانی در تهران و مخالفت حاج میرزا صادق آقاتبریزی در آذربایجان با نقشههای استعمارگرانه انگلیس مشهور و معروف است.
اولی را - چنانکه معروف است - عمال استعمار محرمانه و به طور مرموز کشتند. و دومی را به اصفهان و سومی را به قم تبعید نمودند.
ملت ایران هرگز مجاهدات عالم شیعه سید حسن مدرس را که به دستور استعمار و رژیم منحوس پهلوی در ماه مبارک رمضان در حال روزه با وضع فجیعی شهید شد، فراموش نخواهد کرد. در قیام مشهد نیز که برای دفاع از اسلام و جلوگیری از نقشههای رژیم استعمارگر برپا شد و منتهی به واقعه فجیع مسجد گوهرشاد گردید، علمای طراز اول مانند مرحوم آقا میرزا محمد کفائی(آقازاده) گرفتار زندان و شکنجه شدند. و مرحوم حاج آقا حسین قمی که برای امر به معروف و نهی از منکر به تهران عزیمت کرده بود محصور و به عتبات عالیات تبعید گردید.
در واقعه ملی شدن نفت نیز علما در صف اول جهاد قرار داشتند و مرحوم حاج سید محمدتقی خوانساری بود که در این جهاد با مقام مرجعیتی که داشت وارد شد و از مرحوم حاج سید ابوالقاسم کاشانی - که نهضت ملی شدن نفت بر اثر زجرها و تبعیدها و آزارهایی که متحمل شد، به اوج خود رسید - تأیید کرد و علمای دیگر در تبریز، مشهد، اصفهان، شیراز و شهرهای دیگر همه آن را همراهی کردند تا به ثمر رسید. و مرحوم آیتالله بروجردی که آگاهی کامل از ضررهای تسلط استعمار و امتیازاتی که کسب کرده بود داشت و شخصاً هم صدماتی از آن دیده بود مبارزه را علیه کمپانی نفت جنوب و انگلیس تأیید میکرد.
بعد از جریان ۲۸ مرداد ایشان یگانه سدی بود که استبداد را از پیشروی مانع شد و در چند مورد به شدت آن را عقب زد، ولی به عللی که در اینجا مجال شرح آن نیست - اوضاع و احوال، یک حرکت کلی را علیه استبداد اجازه نمیداد؛ چون استبداد با وجود ایشان تا حدی محافظهکاری میکرد و متوجه بود که اگر ملت را تحت فشار بیشتر قرار دهد و طرفیت خود را با اسلام ظاهر سازد با وجود رهبری قوی و شجاع و موحدی مثل ایشان یک انفجاری که موجب خطر برای دیکتاتوری میگردد، بوجود خواهد آمد. لذا با محافظهکاری و ریا و حیله رفتار میکرد و آیتالله بروجردی هم که کاملا متوجه به اوضاع و واقف به مقتضیات بود موقف خود را که طبعاً موقف ضد استبداد بود نگهداری مینمود تا اینکه مرحوم آیتالله بروجردی به نحو طبیعی یا چنانکه بعضی احتمال میدهند غیر طبیعی چشم از جهان پوشید.
پس از درگذشت ایشان رژیم که وجود آن مرحوم را یگانه مانع اجرای مقاصد خود و گسترش دادن دیکتاتوری میدانست به گمان خود نفس راحتی کشید و حجاب از چهره برداشت و به یک سلسله اعمال ضد اسلامی دست زد و خودسری خود را علنی کرد، و تا آنجا جسارت را رسانید که رسماً تاریخ اسلامی هجری را الغاء کرد.
علما و مراجع بزرگ حوزه که خطر را احساس کردند علیه رژیم دست بکار شده و بشدت مخالفت خود را اظهار نمودند و هر چه رژیم جلوتر آمد دیکتاتوری و سلب آزادی و بیاعتنایی به حقوق اسلامی و تحقیر ملت را بیشتر نمود و استعلا و استکبارش را شدیدتر کرد و با مردم مانند محجورین رفتار نمود و علما، طلاب، وعاظ و مردمان معترض را دستگیر و گرفتار زندان و شکنجه نمود و بعض از آنها را به شهادت رساند و به مدرسه فیضیه در روز وفات امام صادق - علیه السلام - با آن یورش وحشیانه حمله نمود و آن جنایتهایی را که همه مسلمانها را تکان داد - مرتکب شد. اموال و ثروت مملکت تاراج رفت و جشنهای ارتجاعی و سخنرانیهای مبتذل و چاپلوسی مطبوعات و بعض مردم متملق اوج گرفت. هر چه مملکت ورشکستهتر میشد و کشاورزی و دامداری و صنعت آن راکدتر میگردید، تبلیغات حکومتی از ترقی و پیشرفت آن باز میگفت.
از دانشگاهها سلب آزادی کردند و رؤسای انتصابی قرار دادند و هیأت و استاد معین کردند و در رأس هر یک، یک زن یا مرد بیسواد از وابستگان گذاردند.
زندانها را از علما و طلاب و دانشجویان و روشنفکران پر نمودند و با وضع فجیعی آنان را شکنجه میکردند که بسیاری در زیر شکنجه جان دادند. میلیاردها اموال ملت را تصاحب کرده و به خارج بردند. اسرائیل را که غاصب سرزمینهای اسلامی و دشمن جان بشر است یاری دادند که شرح مظالم این حکومت و خیانتهایی که به اسلام و مسلمانان و ایران کرد محتاج به تألیف یک کتاب بزرگ است.
در این جریانها قوهای که از دین و از شرف و از مصالح و حیثیات مردم دفاع میکرد و زبان و قلمش را تا توانست در مبارزه با دیکتاتوری بکار انداخت و ملت را دعوت به مقاومت کرد، مراجع بزرگ شیعه و روحانیت بود که در این راه هر ناملائم و مصیبتی را متحمل شد و از هر محرومیت و حبس و تبعید و شکنجه استقبال کرده تا سرانجام انقلاب اسلامی فعلی که دنیا را متوجه مكتب متحرک و متعهد، مبارز و آگاه شیعه نموده است بر پا شده، ملت آزاده و مسلمان ایران به پیروی از روحانیت مخصوصاً مجاهد بزرگ حضرت آیتالله خمینی(مدظله) قیام کرد و کشتهها و قربانیها داد و اعتصابات و تعطیلات درازمدت که اکنون هم ادامه دارد و تظاهرات با شکوه - تا یک میلیون نفری و بیشتر - رژیم را محکوم و علما را تأیید و خواستار نظام اسلامی و اجرای احکام قرآن مجید گردیدند.
مؤسسات دولتی و ادارات و مطبوعات به صفوف ملت پیوستند و مخصوصاً جوانان و دانشجویان و دانشگاهیان با بینش اسلامی، آگاهانه و دلیرانه مبارزه کردند.
روستائیان علیرغم فعالیتهایی که رژیم برای فریب دادن آنها انجام داد، موضع اسلامی خود را ترک نکردند و صادقانه از علما پشتیبانی نمودند.
از خداوند متعال میخواهیم که هر چه زودتر خواستههای مشروع این ملت مجاهد و مبارز و استوار را که در راه اعلای کلمةالله متحمل این همه خسارتهای جانی و مالی گردیده است، تحقق کامل بخشد و حکومت حق و عدالت را در روشنائی الهام از تعالیم اسلام و عمل به احکام قرآن مستقر و مستحکم فرماید. و بیداری ملت مسلمان ایران را در جوامع مسلمانی که هنوز گرفتار یوغ استعمار و استبداد و مکتبهای نارسا و بیدادگر شرق و غرب هستند، اثربخش سازد تا آنان نیز به مسؤولیتی که در برابر خدا و اسلام عزیز دارند متوجه شده با اتحاد و اتفاق و فداکاری علیه استضعافگران به پا خیزند و موانع رشد و ترقی خود را از میان بردارند و پرچم توحید اسلام را بر فراز کاخهای مستکبران و جباران نصب نمایند.
مشروح این یادداشت را در اینجا بخوانید.