شادی مردم از آزادی امام خمینی پس از 10 ماه بازداشت/تلاش رژیم پهلوی برای دور کردن روحانیون از سیاست
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ روز 15 فروردین 1343 امام خمینی پس از 10 ماه بازداشت توسط رژیم پهلوی آزاد شدند. انتشار خبر آزادی امام باعث شادی مردم شد به طوری که جمعیت از هر طرف به سمت منزل ایشان روان شد. "آیتالله خزعلی" در خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده درباره شور و شوق مردم از آزادی امام در فروردین 43 و اتفاقاتی که چند روز پس از آزادی ایشان رخ داد میگوید: آزادى امام شورى در مردم پديد آورد. چند تن از طلبهها با فرياد، مردم را از اين موضوع مطلع كردند. به دنبال آن منزل ايشان مملو از جمعيت گرديد. تلفن منزل امام مرتب زنگ مىزد و به زودى همه از آزادى ايشان خبردار شدند.
روزنامه اطلاعات پس از
آزادى ايشان دست به شيطنت زد و در روز 18 فروردين
چنين نوشت: "خرسند هستيم كه روحانيت در رابطه با انقلاب سفيد با مردم همراه شد."
اين مطلب امام را بسيار ناراحت كرد و ايشان تصميم گرفت روز 21 فروردين در مدرسه
فيضيه در اين باره صحبت كند. منظور و هدف ايشان اين بود كه هم جواب آن روزنامه كذايى
را بدهد و هم در مدت ده ماهه غيبت چون هيچگاه فرصت بيان مواضع خود را نيافته بود از
اين موقعيت استفاده كند.
بعضى با سخنرانى امام مخالفت مىكردند زيرا هراس داشتند مبادا به اين سبب خطرى متوجه امام گردد. ايشان مرا خواست و فرمود از جانب من جواب اين روزنامه را بده والا خودم در منبر همه چيز را خواهم گفت. من گفتم اين كه چيزى نيست اگر جان خود را نثار اهداف شما كنيم باز كارى نكردهايم. در ضمن فرمودند: شما و آقاى مشكينى و دو نفر ديگر كه الان اسمشان را در خاطر ندارم هميشه اينجا باشيد تا با شما مشورت كنم. من هم به دليل رابطه نزديك و گرمى كه با ايشان داشتم گفتم چشم ولى به شرطى كه هرگاه خواستيد كسى را به اين جمع اضافه كنيد با موافقت ما باشد و ايشان نيز قبول كرد.
عاقبت اجتماع مردم در فيضيه كه مورد نظر امام بود صورت گرفت. بسيارى از مردم با شور و احساسات زياد شركت كرده بودند. من در تمام عمرم هيچ وقت به اندازه آن شب در سخن گفتن به زحمت نيفتاده بودم. سخنران قبل از بنده نتوانست به طور عادى سخنان خود را به اتمام برساند. بنابراين از منبر پايين آمد. شوق مردم براى زيارت امام به قدرى شديد بود و مردم آن چنان به ايشان عشق مىورزيدند و احساسات خود را بروز مىدادند كه واقعا سخن گفتن را براى من سخت كرده بود. سخنران قبلى هر چه فرياد خود را بلندتر كرد هيچ نتيجهاى نگرفت بنابراين من تصميم گرفتم كارى كنم تا مردم را به طرف خود جلب كنم.
شروع به سخن كردم و حمد
و ثناى خدا را به پايان رساندم، اما جمعيت آرام نشد، حالا امام هم منتظر سخن گفتن
من بود. من ناگهان گفتم: الف، ب، پ، ت، ث، ج، چ، ح، خ، د،...، ديدم مردم با شنيدن كلمات
فوق آرام شدند لابد فكر مىكردند كه آوردن الفبا در اين مكان و جلسه چه دليلى دارد
چون هيچ كس روى منبر، الف، ب نمىگويد. خلاصه، جلسه آرام شد و شعرى قرائت كردم كه مضمون
آن اظهار مسرت از خوشحالى حضرت امام بود.
سخنان اصلى خود را ادامه دادم و گفتم: غرض من از آوردن كلمات الفبايى نشان دادن اين است كه ما هنوز در آغاز راهيم. بايد آماده باشيم تا نهضت را با موفقيت تا آخر برسانيم. درست يادم مىآيد آن شب آرام آرام باران مىباريد از اين موقعيت استفاده كردم و گفتم: اى باران آرام ببار تو بدن مردم را بشور و ما با كلمات ارواح آنها را. عاقبت توانستم ضمن آرام كردن مجلس سخنان خود را بر زبان آورم.
جمعه آن هفته امام در منزلشان در حضور جمعى سخنرانى كردند و در جواب شاه كه در سفر به بروجرد گفته بود پانزده خرداد روز ننگينى بود چنين فرمود: اين نكته درست است كه پانزده خرداد روز ننگينى بود، اما به اين دليل كه با پول مردم توپ و تانك و اسلحه را گرفتند و به جان مردم افتادند، در واقع به اين دليل روز ننگينى بود.
در اينجا باز لازم است به واقعهاى اشاره كنم كه حكايت از روشنگرى و شجاعت امام دارد. زمانى كه امام در بازداشتگاه يا قيطريه بودند، رييس ساواك پاكروان، به حضور ايشان مىآيد و با ايراد سخنانى مىخواهد معظمله را از پرداختن به سياست منصرف كند. از جمله مىگويد: سياست يعنى نيرنگ و در يك كلمه يعنى پدرسوختگى و اين دون شأن و منزلت شماست. امام در جواب میفرماید: "خير، سياست براى رشد مردم است اصلا كار ائمه سياست بوده است." و به اين ترتيب جواب دندانشكنى به اين مأمور امنيتى رژيم پهلوى مىدهد. دستگيرى يا تحت نظر بودن ده ماههى امام، هيچ تأثيرى بر روحيهى مبارزاتى ايشان نداشت حتى به يقين امام را براى مبارزه با رژيم مصممتر ساخت.
يكى از كارهاى عجيب رژيم در روزهاى اول آزادى امام اين بود كه كوچهاى را كه منزل ايشان در آن واقع بود آسفالت و چراغهاى آن را روشن كردند. فكر كردند با آراستن معبر و محل زندگى ايشان آرامش حاصل مىشود.