دیدگاه؛ گزارشی از یک کتاب

آخرین شاه

ری تکیه پژوهشگر ایرانی-آمریکایی رشته مطالعات خاورمیانه و دارای گرایشات ضد ایران می باشد و تاکنون آثار متعددی درباره وضعیت تحولات خاورمیانه منتشر کرده است. کتاب «آخرین شاه؛ آمریکا، ایران و سقوط رژیم پهلوی» از هفت فصل تشکیل شده که حوادث تاریخ ایران را از جنگ جهانی دوم و کنفرانس تهران تا سقوط سلطنت پهلوی مورد بررسی قرار داده است. نویسنده کتاب درباره وقایع منتهی به کودتای 28 مرداد 1332 معتقد است: «ملی شدن نفت مستلزم مذاکرات داغ با انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها بود، اما شکاف‌های درون تشکیلات سیاسی [ایران] را نیز برملا کرد و به اولین بحران رژیم شاه جوان منجر شد.
شنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۲ - ۱۴:۱۲

پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی  ری تکیه پژوهشگر ایرانی-آمریکایی رشته مطالعات خاورمیانه است که تاکنون آثار متعددی درباره وضعیت تحولات خاورمیانه منتشر کرده است. او اصالتی ایرانی دارد و در خانواده ای آشوری در تهران متولد شد و دکترای خود را در دانشگاه آکسفورد انگلستان دریافت کرده است. او تجربه حضور در نهادهای متعددی همچون «شورای روابط خارجی آمریکا»، «مرکز مطالعات ملی دفاع آمریکا»، و «مرکز مطالعات امنیت بین المللی» دانشگاه ییل را داشته است. او بارها به عنوان متخصص امور ایران و تحلیلگر سیاست های آمریکا در خاورمیانه به سنای آمریکا دعوت شده و از لحاظ رسانه ای هم چهره ای شناخته شده به حساب می آید. از او تاکنون کتاب متعددی منتشر شده که مشهورترین آنها عبارتند از : «منشأ دکترین آیزنهاور: آمریکا، انگلستان و مصر در عصر جمال عبدالناصر1953-1957»(مک میلان،2000)، «ظهور و سقوط اسلام بنیادگرا»(پریگر، 2004)،«محافظان انقلاب، تعاملات ایران عصر روحانیت و جهان»(دانشگاه آکسفورد،2009)


معرفی کتاب: کتاب «آخرین شاه؛ آمریکا، ایران و سقوط رژیم پهلوی» از هفت فصل تشکیل شده که حوادث تاریخ ایران را از جنگ جهانی دوم و کنفرانس تهران تا سقوط سلطنت پهلوی مورد بررسی قرار داده است. هدف نویسنده در این کتاب بازبینی نقش سیاستمداران آمریکایی در تحولات مهم تاریخ ایران در قرن بیستم است. نویسنده در فصل اول به نقد سیاست های نوگرایانه رضاشاه پرداخته و شیوه سقوط ناگهانی او را از حکومت سرنوشت محتوم پسرش عنوان کرده است: «تلاش های نوسازی رضاشاه نتوانست حوزه ای وفادار به رژیم برای او ایجاد کند. ارتشی که او ایجاد کرده بود بی سر و صدا متلاشی شد. طبقات سنتی که او از آنها بیزاری می جست به سرعت رشد کردند و به جایگاه سابق خود بازگشتند». محمدرضا شاه هم همان اشتباهات پدرش را تکرار کرد. او تنها 21 سال داشت که به سلطنت رسید و شخصیتی جوان و نامطمئن از خود نشان داد. اشتباه محمدرضا از ابتدا این بود که اعتقاد داشت خداوند او را برای حکومت و نه فقط سلطنت بر ایران برگزیده و به همین دلیل در انتخاب مشاوران و وزراء، معیار «وفاداری و سرسپردگی» را جایگزین «شایستگی» کرده بود

 

آخرین شاه

 

نویسنده کتاب درباره وقایع منتهی به کودتای 28 مرداد 1332 معتقد است: «ملی شدن نفت مستلزم مذاکرات داغ با انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها بود، اما شکاف‌های درون تشکیلات سیاسی [ایران] را نیز برملا کرد و به اولین بحران رژیم شاه جوان منجر شد. مردانی که علیه [مصدق] توطئه کردند، همه ملی گرایانی بودند که در تلاش برای نجات کشور خود و حفظ نهادهای آن می کوشیدند. مصدق تقریباً تمام نیروهای سیاسی داخل ایران از جمله ارتش، روحانیون و سلطنت را از خود بیگانه کرد. سیاست‌های شدید ملی‌سازی او منجر به افول اقتصادی شد و او با خودکامگی در قدرت به منتقدان سیاست هایش به سختی واکنش نشان داد که او را بیشتر از جامعه ایران دور کرد. مطمئناً سیا و اطلاعات بریتانیا در سرنگونی مصدق و بازگرداندن شاه به قدرت نقش داشتند، اما کودتا بیشتر یک توطئه ایرانی بود تا یک طرح انگلیسی-آمریکایی»

شاه پس از کودتا و بازپس گیری قدرت، مصمم بود که دیگر هرگز قدرت را از دست ندهد. او کنترل کامل ارتش و سیاست نفت را به دست گرفت و با کمک آمریکا و اسرائیل یک نیروی پلیس مخفی به نام ساواک ایجاد کرد. او با هدف خرید تسلیحات نظامی به آمریکا رفت تا بتواند نیروهای مسلحی بسازد که بتواند ایران را حکمفرمای بر خلیج فارس و متحد قابل اعتماد ایالات متحده کند. رویای شاه در دهه 1970 محقق شد و ایران به یک «ستون» در دکترین دولت نیکسون شد. سیاستی که به دنبال استخدام قدرت‌های منطقه‌ای برای حفاظت از منافع ایالات متحده در چندین بخش از جهان تدوین شده بود. دولت نیکسون درهای پنتاگون را به روی ارتش در حال رشد ایران باز کرد. شاه همچنین توانست روابط خوبی با رژیم صهیونیستی و چندین کشور عربی میانه رو ایجاد کند. از سوی دیگر در داخل ایران، درآمدهای نفتی باعث ایجاد طبقه متوسط رو به رشد و تحصیل کرده (اغلب در دانشگاه های ایالات متحده و بریتانیا) شد. طبقه روشنفکری که عموما تحت تاثیر اندیشه های مارکسیسی حزب توده قرار داشت ولی پس از مدتی با اطلاع از سرسپردگی حزب توده به منافع شوروی از عضویت و مشارکت در آن سرخورده شده بود. از سوی دیگر محمدرضاشاه درک درستی از ماهیت ظلم ستیزانه اندیشه شیعی نداشت که باعث جذابیت گسترده نزد طبقه روشنفکر و جوان سرخورده از آرمان های حزب توده شده بود. با این حال تا ابتدای دهه 1350، ثبات در کشور حکمفرما بود ولی ظاهر ثبات داخلی فریبنده بود. تکیه خاطرنشان می کند که شاه به دنبال نوسازی فرهنگی و غرب زدگی در داخل ایران بود و همزمان نوسازی سیاسی را رد می کرد. این امر باعث بیگانگی طبقه متوسط رو به رشد ایران و روحانیون مذهبی تحت هدایت آیت‌الله روح‌الله خمینی شده بود. او سرسخت ترین مخالف شاه بود و خواستار اخراج شاه و تبعیدش به خارج از کشور بود.

ری تکیه دولت های متوالی ایالات متحده را به دلیل نادیده گرفتن هشدارهای اطلاعاتی درباره شکنندگی حکومت شاه مقصر می داند. او خاطرنشان می کند که دولت کارتر در مورد نحوه پاسخگویی اختلاف نظر داشت. از یک سو اعلام حمایت از شاه و از سوی دیگر اعلام تعهد به حقوق جهانی بشر. تکیه معتقد نیست که کارتر می توانسته کاری برای نجات شاه انجام دهد یا ترتیبی دهد که رژیمی طرفدار آمریکا جایگزین خاندان پهلوی شود. صحبت های کوتاهی در داخل دولت کارتر درباره اعزام نیروهای آمریکایی برای حمایت از رژیم وجود داشت، اما هیچ نتیجه ای حاصل نشد. تکیه در پایان می‌گوید: «جیمی کارتر ایران را از دست نداد، بلکه[آیت الله]خمینی پیروز شد.» با این حال، این یک سوال باز باقی می ماند که آیا ممکن بود که سیاست های متفاوت ایالات متحده به نتیجه متفاوتی منجر شود؟

ری تکیه پاسخ این سوال را در مصاحبه ای که به مناسبت انتشار این کتاب انجام داده ارائه کرده که در ادامه خواهد آمد:

 

 

*دیدگاه، نشان دهنده "آنچه دیگران می گویند" می باشد و به معنای دیدگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی نمی باشد.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات