روایت آیتالله عبدالله محمدی از بیعت مردم ایلام با حضرت آیتالله خامنهای
آیتالله عبدالله محمدی در بخشی از خاطرات خود درباره بیعت با حضرت آیتالله خامنهای پس از رحلت حضرت امام میگوید: امام خمینی در عصر خویش بینظیر یا کمنظیر بود. ایشان همه ابعاد انسانی را در خود داشت و از علم و تقوا و سیاست و زهد بالایی برخوردار بود. بعد از پیروزی انقلاب به مدت 10 سال در میان مردم بود و به آنها برکت داد و انقلاب را تثبیت کرد. بعد از فوت حضرت امام، نمایندگان خبرگان جلسه تشکیل دادند تا اینکه این امت بدون رهبر نباشد. نمایندگان خبرگان، آیتالله خامنهای را علیرغم میل ایشان به رهبری انتخاب کردند.
بعد از رحلت امام و انتخاب آیتالله خامنهای به رهبری، مردم
از سراسر کشور به تهران می رفتند، هم به مرقد امام، که البته هنوز قبه و بارگاهی نداشت
و هم به بیت رهبری میشتافتند تا با ایشان بیعت کنند. ظاهراً بعد از چهلم امام بود
که ما از ایلام با دفتر ایشان تماس گرفتیم و گفتیم می خواهیم همراه مردم ایلام نزد
رهبر انقلاب بیاییم. آنها هم به ما وقت دادند و گفتند تا حدود 6۰۰ نفر میتوانند بیایند.
از شهرهای مختلف استان جمع شدیم و با هدیهای دومیلیون تومانی جهت ساخت مرقد امام به
تهران رفتیم. ملاقات ما در محوطه ریاست جمهوری بود که آن زمان هنوز حسینیه امام خمینی
ساخته نشده بود و بعدها در همان مکانی که ما ملاقات کردیم، همان جا حسینیه امام خمینی
را بنا کردند.
وقتی وارد ساختمان شدیم، دیدم یک آقای روحانی نزد من آمد و بعد
از سلام و علیک و مصافحه گفت: مرا می شناسی؟ گفتم: به نظرم شما آشنا هستید، آیا در
ایلام خدمت شما رسیدم؟ گفت: بله، من محمدی گلپایگانی هستم. ایشان رئیس دفتر
آیتالله خامنه ای شده بود. آقای محمدی گلپایگانی به من گفت که شما وقتی صحبت می کنی،
حضار را معرفی کن و بگو که از چه شهرهایی آمدند.
وقتی آیتالله خامنهای تشریف آوردند و نشستند، ابتدا من صحبت
کردم و رحلت امام را تسلیت گفتم و عرض کردم از یک جهت داغدار و مصیبت زده هستیم که
امام امت را از دست دادیم و از جهت دیگر خوشحال هستیم که شخصیت بزرگواری مثل حضرتعالی
جانشین ایشان شده است. گفتم که مردم ایلام در فقدان امام عزاداری کردند و اکنون با
شور و شوق در اینجا حاضرند. بعد از معرفی من آیتالله خامنهای هم سخنرانی کردند و
به مردم خوش آمد گفتند و پس از سخنرانی رهبری مراسم به پایان رسید.
بعد از مراسم به مرقد امام و پس از آن هم به جماران رفتیم. در جماران هم افراد و شخصیتَهای زیادی چون مرحوم احسان بخش حضور داشتند. در جماران ابتدا آقای احسان بخش و سپس مرحوم حاج احمد آقا سخنرانی کردند. حاج احمد آقا از فضایل و مزایا و امتیازات حضرت امام گفتند. از جمله اینکه شرق و غرب، دشمن حضرت امام بودند، اما ایشان هم شرق را به زانو در آورد و هم غرب را. مردم هم گریه میکردند. من چک دومیلیون تومانی جهت کمک به ساخت مرقد امام را به مرحوم حاج احمد آقا تحویل دادم و پس از آن به ایلام برگشتیم.
*** اولین سفر استانی رهبر معظم انقلاب ***
آیتالله محمدی درباره نخستین سفر استانی رهبر معظم انقلاب به استان ایلام میگوید: اولین سفر استانی رهبر معظم انقلاب به مقصد استان ایلام، در بهمن 1369 انجام گرفت. ایلام در دوران جنگ تحمیلی آسیبهای فراوانی دید و خط مقدم جبهه بود. مردم ایلام هم از محرومترین مردمان کشور بودند، لذا برداشت ما این بود که به دلایل فوق اولین سفر مقام معظم رهبری به استان ایلام انجام شد.
دستاندرکاران سفر ایشان به منزل ما آمدند و گفتند: قرار است رهبر انقلاب
به استان ایلام سفر کنند و در منزل شما هم مستقر شوند. گفتم: این منزل، منزل خودشان
است.
با فراهم شدن مقدمات سفر، روز چهارشنبهای بود که ایشان با هواپیما به کرمانشاه آمدند تا از آنجا با ماشین به ایلام بیایند. در آن زمان سفر هوایی به ایلام ممکن نبود. ما هم با عدهای از برادران جهت استقبال و عرض خیر مقدم به ایوان غرب رفتیم. آن روزی که ایشان تشریف آوردند، به شدت باران میبارید، لذا رهبر انقلاب به خاطر شدت باران نتوانستند در ایوان غرب پیاده شوند و مستقیم به ایلام رفتند.
به خاطر شدت باران، مراسم سخنرانی ایشان در ورزشگاه ایلام لغو شد. مردم
هم از حضور رهبری در شهرشان و باریدن همزمان باران خوشحال بودند. مدتی بود که در ایلام
باران نیامده بود و مردم تشنه باران بودند و میگفتند امروز دو رحمت بر ما نازل شده:
یکی رحمت وجود رهبر انقلاب و یکی هم رحمت الهی که باران باشد. هر دو رحمت الهی و خدایی
هستند.
به هرحال رهبر انقلاب در ایلام به منزل ما وارد شدند. ما چون به دنبال
ایشان حرکت میکردیم، لذا آنها زودتر به منزل ما رسیدند. ایشان با آقای رسولی محلاتی وارد منزل شدند. وقتی خواستند وارد اتاق شوند،
من در حیاط بودم که آقای رسولی محلاتی مرا دید و به آقا گفت که آقای محمدی آمدند. رهبر
هم با بزرگواری خود توقف کردند و وارد اتاق نشدند تا من برسم. من وقتی نزد ایشان رسیدم،
مصافحه کردیم و دستشان را هم بوسیدم. پس از این وارد اتاق شدند.
به دلیل بارش باران، مراسم قبل از ظهر انجام نشد. بعدازظهر با توقف بارش
باران و نیمه آفتابی شدن هوا، سخنرانی مختصری در مسجد انجام دادند. یکی از برنامههای
سفر رهبر انقلاب، اعزام نمایندگان به مناطق و شهرهای مختلف بود تا از نزدیک با مردم
دیدار کرده و با آنها صحبت کنند. روز پنج شنبه این گروهها به مناطق مختلف اعزام شدند.
رهبر معظم انقلاب شب را در منزل استراحت کردند و روز پنجشنبه قرار شد
که به منطقه محروم "میش خاص" بروند و با مردم
محروم آنجا دیدار کنند. بخش "میشخاص" که دارای روستاهای
متعدد محروم است، با هماهنگی استانداری جهت بازدید انتخاب شده بود. روز پنجشنبه ما
هم به همراه رهبر انقلاب به طرف روستاهای محروم به راه افتادیم. از کوهها و جادههای
سخت و ناهموار عبور کردیم و به یکی از محرومترین روستاها رسیدیم. رهبر معظم انقلاب
فرموده بودند که محروم ترین روستاها را به من نشان بدهید. مردم روستا هم تجمع کرده
بودند و رهبر انقلاب هم در یک بلندی قرار گرفت. ایشان در آنجا سخنرانی خودشان را شروع
نکردند تا اینکه من هم به زحمت خودم را به کنار ایشان رساندم و در کنارشان ایستادم.
ایشان هم در آن روستای محروم سخنرانی کردند و با پدران شهدا روبوسی و مصافحه و آنها
را تشویق کردند و دلداری دادند.
پس از دیدار از روستا، به شهرک میش خاص آمدیم که در کنار جاده قرار داشت.
تمام مردم این منطقه اجتماع کرده بودند. رهبر انقلاب برای آنها سخنرانی کردند. پس از
آن مقارن ظهر به ایلام برگشتیم و مستقیم به استانداری رفتیم و نماز خواندیم و ناهار
خوردیم. برنامه بعدازظهر پنجشنبه هم دیدار با خانوادههای شهدا در مسجدی نزدیک منزل
ما بود.
از استانداری به آن مسجد رفتیم و من در ماشین ایشان سوار شدم. دو نفری
در صندلی عقب نشستیم و به طرف مسجد
به راه افتادیم. یکی از موضوعاتی که داخل
ماشین با ایشان
در میان گذاشتم، بازگشت بنده به خرمشهر بود. گفتم: بعضی از آقایان اصرار دارند که من
به خرمشهر برگردم و من هم تمایل ندارم (البته بعدها پشیمان شدم که چرا گفتم تمایل ندارم).
ایشان فرمودند: «شما هم اکنون در ایلام باشید، باید ده سال دیگر اینجا باشید. با وضعیت
اینجا آشنا هستید و غیر از شما شخص دیگری نمیتواند اینجا را اداره کند».
به هرحال به مسجد رسیدیم و ایشان به جایگاه مخصوص رفتند و به من اشاره کردند که شما هم بیایید و اینجا بنشینید. من هم رفتم و در کنارشان نشستم. ایشان برای خانوادههای شهدا سخنرانی کردند و بعد از سخنرانی پدران شهدا یکی یکی میآمدند و با ایشان رو بوسی میکردند و ایشان هم خانوادههای شهدا را تشویق میکرد و دلداری می داد.
ایشان شب جمعه به جایی نرفتند، در منزل ماندند و ما هم نماز مغرب و عشاء
را به همراه عدهای که در منزل بودند، پشت سر ایشان خواندیم. بعد از نماز گفتم: آیا
فردا که جمعه است، در ایلام تشریف دارید؟ فرمودند: «خیر، صبح زود باید برویم». فردا
صبح هم بعد از نماز، برنامهای ترتیب داده شد تا برادران پاسدار هم بتوانند عرض ادب
و احترام کنند، لذا یکی یکی و پشت سر هم دست ایشان را بوسیدند.
بعد از برنامه، صبحانه مختصری میل کردند و بعد از آن به آقای محمدزاده فرمودند که شما استاندار هستید و نماینده دولت، ایشان هم نماینده ما هستند، با یکدیگر هماهنگ باشید و همکاری کنید. استاندار هم گفت چشم. تقریبا مقارن طلوع آفتاب بود که آماده رفتن به کرمانشاه و تهران شدند. من هم خیلی ناراحت شدم و بغض گلویم را گرفت و اشک از چشمانم سرازیر شد. عرض کردم: ما جهت بدرقه تا ایوان غرب بیاییم. فرمودند: «برای چه؟ همین جا خداحافظی می کنیم.» ما هم مقابل منزل دست ایشان را بوسیدیم و با ایشان خداحافظی کردیم. ایشان هم با ماشین از ایلام به کرمانشاه و از آنجا با هواپیما به تهران برگشتند.
*** درخواست آیتالله محمدی از دولت در محضر رهبر انقلاب: دولت نسبت به ملت و رفاه آنها کوتاهی نکند ***
آیتالله عبدالله محمدی در بخشی از خاطرات خود درباره ملاقاتش با رهبر معظم انقلاب در سال 89 میگوید: در سفری که مقام معظم رهبری در سال 1389 به شهر قم داشتند که مصادف با سالروز میلاد امام هشتم (علیه السلام) بود
بعد از هماهنگی لازم از ساعت ۷ تا
۸ بعدازظهر در دفتر ایشان در خدمتشان بودم
بعد از مصافحه گرم از استقبال با آغوش باز، امر فرمودند که کنار ایشان بنشینم.
.
جمعی از بزرگان و علمای حوزه علمیه قم همچون حضرات آیات جوادی آملی، علوی گرگانی، هاشمی شاهرودی، ملکوتی، مقتدایی و نیز اقای دکتر لاریجانی رئیس محترم مجلس شورای اسلامی حضور داشتند. اولین جملهای که به ایشان عرض کردم این بود که بارها از خداوند مسئلت کردهام که تا حضور حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه) در سلامت کامل باشید و پرچم انقلاب را مستقیماً به آن حضرت تحویل دهید.
سپس رهبر معظم حدود ده دقیقه از خاطراتی که با این حقیر در جبهههای نبرد حق علیه باطل در روزهای اولیه آغاز جنگ تحمیلی و جبهه جنوب داشتند، برای حضار بیان فرمودند و اینجانب را مورد تفضل خویش قرار دادند که این امر حتی تعجب حاضران را در پی داشت. آخرین جملهای که محضر مبارک ایشان عرض کردم این بود که همانطور که حضرت امام (ره) هم میفرمودند این ملت، جان و مال خود را فدای انقلاب و دفاع از آن نمودند و در این راه ایثار کردند، لذا سزاوار است که دولت نسبت به این ملت و رفاه آنها کوتاهی نکند و مردم را راضی نگه دارد. ایشان هم فرمودند: بله مردم را باید راضی نگه داشت. در نهایت پس از حدود یک ساعت با ایشان خداحافظی کردم و از محضرشان بیرون آمدم.