کد خبر: ۱۱۵۶
بازخوانی فاجعه سینما رکس آبادان؛

آتشی که دامان رژیم پهلوی را گرفت / گزارش جالب خبرنگار واشنگتن‌پست از آبادان

روزنامه اطلاعات در 29 مرداد گزارش داد:«ساعت 22، در حالي كه 700 نفر مرد، زن و كودك سرگرم تماشاي فيلم گوزن‌ها بودند، گروهي خرابه‌كار و غيرمعتقد به اصول انساني با همكاري سرايدار سينما، با مواد آتش‌زا، سالن سينما را به آتش كشيدند. شعله‌هاي آتش زبانه كشيد و حريق تمام سالن سينما را در برگرفت. مردان، زنان و كودكان تماشاچي با ديدن شعله‌هاي آتش به طرف درهاي ورودي و خروجي هجوم بردند، اما با درهاي بسته مواجه شدند. در اين ميان شعله‌هاي آتش تمام سالن سينما را در برگرفت و تماشاچيان با ناله و ضجه در محاصره‌ي كامل شعله‌هاي آتش قرار گرفتند. 377 نفر از مردان، زنان و كودكان تماشاچي زنده ‌زنده و به طور فجيع و رقت‌باري در ميان شعله‌هاي آتش سوختند. بلافاصله پس از شروع حريق، براي اطفاي آن از مأموران آتش‌نشاني شهرداري آبادان و شركت ملي نفت ايران كمك خواسته شد. ماموران آتش‌نشاني موفق شدند، در ساعت 2 بامداد آتش را مهار كنند. تلاش براي خارج ساختن اجساد 377 نفر از تماشاچياني كه در آتش سوخته و كشته شده‌اند، ادامه دارد».
سه‌شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۹ - ۰۹:۱۳

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ در تابستان سال 1357، حادثه بسیار مهمی به وقوع پیوست كه هر چند برای ملت ایران بسیار تلخ بود، اما رژیم پهلوی را با گام بلند دیگری به كام سقوط نزدیك كرد. این حادثه كه فاجعه‌ی آتش‌سوزی سینما ركس آبادان بود، انگشت اتهام ملت ایران را یك بار دیگر متوجه عوامل رژیم و دربار پهلوی كرد. حادثه از این قرار بود كه در ساعت حدود ده شب در تاریخ 28 مرداد57 هم‌زمان با نمایش فیلم «گوزن‌ها» در سالن سینما آتش‌سوزی رخ داد، كه به دلایل مشكوكی هیچ كدام از 400 نفر تماشاگر فیلم نتوانستند از این حادثه جان سالم بدر ببرند، در نتیجه چهار صد انسان بی‌گناه در آتش كینه‌ رژیم، زنده ‌زنده سوختند. ابتدا خبر چگونگی وقوع حادثه را، از روزنامه وابسته به رژیم یعنی اطلاعات می‌خوانیم:

***گزارش روزنامه اطلاعات در 29 مرداد 57**

«ساعت 22، در حالی كه 700 نفر مرد، زن و كودك سرگرم تماشای فیلم گوزن‌ها بودند، گروهی خرابكار و غیرمعتقد به اصول انسانی با همكاری سرایدار سینما، با مواد آتش‌زا، سالن سینما را به آتش كشیدند. شعله‌های آتش زبانه كشید و حریق تمام سالن سینما را در برگرفت. مردان، زنان و كودكان تماشاچی با دیدن شعله‌های آتش به طرف درهای ورودی و خروجی هجوم بردند، اما با درهای بسته مواجه شدند. در این میان شعله‌های آتش تمام سالن سینما را در برگرفت و تماشاچیان با ناله و ضجه در محاصره‌ كامل شعله‌های آتش قرار گرفتند. 377 نفر از مردان، زنان و كودكان تماشاچی زنده ‌زنده و به طور فجیع و رقت‌باری در میان شعله‌های آتش سوختند. بلافاصله پس از شروع حریق، برای اطفای آن از مأموران آتش‌نشانی شهرداری آبادان و شركت ملی نفت ایران كمك خواسته شد. ماموران آتش‌نشانی موفق شدند، در ساعت 2 بامداد آتش را مهار كنند. تلاش برای خارج ساختن اجساد 377 نفر از تماشاچیانی كه در آتش سوخته و كشته شده‌اند، ادامه دارد».

همین روزنامه در تكمیل خبر خود اعلام می‌كند كه پس از آتش‌سوزی بلافاصله آقای شاپور نمازی استاندار خوزستان، فرماندار، شهردار، رئیس شهربانی و مقامات مسئول در محل اجتماع كردند. آنها كوشیدند كه ماموران آتش‌نشانی و مسئولان را، راهنمایی و برای مهار آتش كار را برای آنان تسریع كنند، به ویژه سعی بر این بود كه مجروحان را زودتر به بیمارستان برسانند.

***حادثه‌ای که همه ایران را تکان داد***

سوختن این جمع بی‌خبر و بی‌گناه، ایران را تكان داد. فاجعه، بی‌سابقه و بزرگ بود. تا چند روز پس از آتش‌سوزی كسانی كه دولت را مسئول می‌دانستند، زیاد نبودند. عوامل رژیم در ابتدا كوشش كردند به عنوان اقدامی از جانب عصیان‌گران مذهبی در قالب همان «وحشت بزرگ» معرفی نمایند و شاید بهره‌ی فراوان ببرند؛ اما نتیجه‌ی عكس داد، زیرا جزئیات حادثه انتشار یافت. قفل بودن درهای خروجی، كیفیت مواد آتش‌زا، تأخیر ده دقیقه‌ای در خبر كردن آتش‌نشانی، نبودن آب در شیرهای آتش‌نشانی بزرگترین پالایشگاه جهان، نزدیكی شهربانی با محل سینما و توضیحات كارشناسان، نظر مردم را به سوی ساواك و شهربانی سوق داد كه هولناك‌ترین برنامه را در تحقق وحشت بزرگ ریخته‌اند.

رسوایی آن‌چنان گسترده و بارز و غیرقابل انكار بود كه مردم هیچ گونه توضیحی را نمی‌پذیرفتند. بسیاری از مردم كه تا آن زمان با سیاست‌كاری نداشتند و مخالفین رژیم را خرابكار می‌پنداشتند، یك‌باره با واقعیت دیگری مواجه شدند؛ از این پس هر واقعه‌ای، هر كشتاری، هر گونه چماق‌داری، نظرها را به سوی دولت می‌برد. خوزستان كه به انقلاب پیوسته بود، در 21 رمضان تظاهرات وسیعی در سراسر كشور و از جمله در شهرهای خوزستان صورت گرفت. فاجعه به صورت توطئه‌ شاه تلقی شد، و هر استدلالی از جانب دولت مردود بود. خبرگزاری پارس خرابكاران را مقصر می‌دانست و رئیس پلیس آبادان اعلام كرد ده نفر به اتهام حریق سینما دستگیر شده‌اند. مسئله‌ سینما ركس از مرزهای كشور گذشت و در شكل یك خبر دست اول جهانی درآمد و ادامه‌ دولت آموزگار را غیرممكن ساخت.

پس از ناآرامی‌های اصفهان، حكومت خود را برای دور دیگری از مراسم چهلم آماده كرد؛ اما پیش از آنكه این دوره آغاز شود، رویداد بسیار تكان دهنده‌ای پدید آمد كه همه‌ رویدادهای دیگر را تحت‌الشعاع قرار داد. در 28 مرداد، هم‌زمان با بیست و پنجمین سال كودتای 28 مرداد 1332، سینما ركس آبادان كه در یك منطقه كارگرنشین قرار داشت، به‌گونه‌ مشكوكی آتش گرفت و بیش از چهار صد مرد، زن و كودك درون آن جان باختند. حكومت بی‌درنگ با یادآوری حملات اخیر مردم به سینماها، مسئولیت حادثه را به گر‌دن مخالفان انداخت. از سوی دیگر، مخالفان نیز ساواك را به ترتیب دادن «یك آتش‌سوزی راشتیاكی»، قفل كردن درهای سینما و كارشكنی در اقدام به موقع اداره‌ آتش‌نشانی به محل متهم كردند. آنان همچنین یادآوری نمودند كه تظاهركنندگان تنها به سینماهای خالی و نمایش‌دهنده‌ فیلم‌های مستهجن خارجی حمله می‌كنند؛ در حالی كه این سینما یك فیلم ایرانی انتقادی، درباره‌ جامعه معاصر ایران را به نمایش گذاشته بود. حقیقت هر چه باشد فردای آن روز 10.000 نفر از بستگان قربانیان كه در مراسم تشییع جنازه بزرگی گرد هم آمده بودند، ساواك را مسئول این حادثه دانستند. سوگواران با راهپیمایی در خیابان‌های شهر فریاد می‌زدند؛ «مرگ بر شاه، نابود باد سلطنت پهلوی، ارتش برادر ماست، خمینی رهبر ماست». خبرنگار واشنگتن‌پست می‌نویسد: «مانند تظاهرات و ناآرامی‌های نه ماه پیش، تظاهرات آبادان هم یك پیام ساده داشت، شاه باید برود».


***پیام امام‌خمینی به مردم آبادان و استعفای جمشید آموزگار***


امام نیز پس از این فاجعه بلافاصله پیامی صادر كردند و ضمن محكوم كردن آن و مخالفت با چنین اعمالی اعلام كرد.

«من گمان نمی‌كنم هیچ مسلمانی بلكه هیچ انسانی دست به چنین فاجعه‌ی وحشیانه‌ای بزند، جز آنان كه به نظایر آن عادت نموده‌اند و خوی درندگی و وحشیگری، آنان را از انسانیت بیرون برده است. آنچه مسلم است، عمل غیر انسانی و مخالف با قوانین اسلامی، از [طرف] مخالفان شاه كه خود را برای حفظ مصالح اسلام، ایران، جان و مال مردم به خطر مرگ انداخته‌اند و با فداكاری از هم‌میهنان خود دفاع می‌كنند ـ به هر مسلكی كه باشند ـ نخواهد بود و قراین نیز شهادت می‌دهد كه دست جنایت‌كار دستگاه ظالم در كار باشد، كه نهضت انسانی، اسلامی ملت را در دنیا بد منعكس كند. آتش را به طور كمر بند در سینما افروختن و بعد توسط ماموران، درهای آن را قفل كردن، كار اشخاص غیر مسلط بر اوضاع نیست. گفتار شاه كه «تظاهركنندگان مخالف من وحشت بزرگ را وعده می‌دهند»، و تكرار آن پس از این واقعه كه «این همان وعده بوده است»، شاهد دیگری بر توطئه است. نه اینكه واقعاً شاه یك غیب‌گوی بزرگ است.

مصاحبه‌ی قبلی محمد رضا پهلوی كه «ایران را با ملت نابود می‌كنم» نیز شاهد این ادعاست. اظهار تأسف و تأثر در بوق‌های تبلیغاتی از اشخاصی كه هر روز دست‌شان تا مرفق به خون هم‌میهنان ما فرو رفته است، شاهد بزرگی است برنقشه‌ی شیطانی شاه و هم‌دستانش، هم آنان كه در اكثر شهرهای ایران دست به كشتارهای فجیع زده‌اند. آیا مردم مظلومی كه هر روز به دست همین جنایت‌كاران به خاك و خون كشیده شده و به وضع بسیار اسف‌باری كشته شده‌اند، هم‌میهنان ما نبوده‌اند؟ قراین نشان می‌دهد كه قضیه‌ی دل‌خراش آبادان چون كشتار سایر شهرهای ایران از یك منشا به وجود آمده است. آیا از این جنایت كسی جز شاه و بستگانش امید نفعی داشته‌اند؟ آیا تاكنون غیر از شاه كه هر چند وقت یك بار دست به كشتار وحشیانه‌ی مردم می‌زند، كسی این قبیل صحنه‌ها را به وجود آورده است؟ و یا خواهد آورد؟

این مصیبت دلخراش محمدرضا پهلوی، شاهكار بزرگی است تا به تبلیغات وسیع در داخل و خارج دست زند و [به] بوق‌ها و مطبوعات دست نشانده‌ی داخل و نفع طلب خارج دستور دهد كه هر چه بیشتر برای اغفال مردم، این جنایت را منتشر و به ملت محروم و مظلوم ایران نسبت دهند تا در خارج، ملت حق طلب ایران، مردمی كه به هیچ ضابطه‌ی انسانی و اسلامی معتقد نیستند، معرفی نماید. من به ملت بزرگ ایران اعلام خطر می‌كنم. خطر اینكه، دستگاه، این گونه اعمال وحشیانه و ضد اسلامی را در سایر شهرهای ایران انجام دهد تا تظاهرات پاك مردم شجاع ایران را كه با خون خود ریشه‌ی درخت اسلام را آبیاری می‌كنند، لوث نماید».

به دنبال پیام امام‌خمینی و همچنین بیرون آمدن نكته‌های ناگفته از حادثه‌ی سینما ركس و نیز كوتاهی‌های مأموران رژیم در اطفای حریق و نجات‌ جان مردم و همچنین صحنه‌هایی همچون قفل بودن درهای سینما و خالی بودن تانكرهای آتش‌نشانی از آب، كه بروز حادثه را تعمدی و از سوی رژیم پهلوی قلمداد می‌كرد، تنها چند روز پس از حادثه، نگاه‌های مردم به سوی رژیم نشانه رفت و مقصر اصلی، رژیم قلمداد شد. در پی ظهور این فرآیند، رژیم پهلوی در برابر یكی از سخت‌ترین بحران‌های ویران‌كننده‌ خود از زمان انقلاب فراگیر ملت ایران واقع شد. با گذشت سه روز از حادثه‌ سینما ركس، عزاداری مردم آبادان تبدیل به تظاهرات گسترده‌ ضد رژیم شد. خبرگزاری پارس صحنه‌ی برگزاری مراسم ختم كشته شدگان را این‌گونه مخابره كرده است:

«به دنبال برگزاری مجلس ختم كشته‌شدگان حادثه‌ سینما ركس آبادان در حسینیه‌ اصفهانی‌های این شهر عده‌ای ـ در حدود دو هزار تن ـ علی‌رغم تذكرات مكرر، هنگام خروج از حسینیه وارد خیابان پهلوی این شهر شدند و شیشه‌های بانك ملی را شكستند كه با مداخله‌ مأموران متفرق شدند. همچنین عده‌ دیگری در خیابان شهرداری آبادان به حركت درآمدند و هنگام متواری كردن آنان توسط مأمورین انتظامی با مأموران به مقابله پرداختند، كه در نتیجه چهار تن از اخلال‌گران دستگیر شدند. ضمناً گروهی در خیابان زند آبادان شیشه‌های بانك صادرات را شكستند، همچنین شیشه‌های سازمان آب و فاضلاب آبادان در خیابان زند توسط اخلال‌گران شكسته شد».

نشریه‌ «پیغام امروز» به ترسیم گوشه‌هایی از عزاداری مردم آبادان در گورستان این شهر پرداخته و می‌نویسد:

«گورستان آبادان، جمعیت انبوهی را در خود جای داده بود كه چنین جمعیتی را هیچ گاه گورستان آبادان به خود ندیده بود. گردهم آمدن این جمعیت نمایانگر روز قیامت بود. صدای گریه، شیون، ناله و فریادهای دردناك و جگرسوز از هر گوشه و كناری بلند بود و زنان و دختران، جامه‌های خود را پاره كرده و بر سر و روی خود می‌زدند. بسیاری از آنها به حالت بی‌هوش افتادند كه با آمبولانس به درمانگاه صحرایی و یا بیمارستان‌ها منتقل شدند. چند دسته‌ی بزرگ عزاداری بوشهر‌ی‌ها، شیرازی‌ها و آبادانی‌ها مشغول سینه زنی و نوحه‌خوانی همراه با سنج و دهل بودند».

هر چند كه به دستور آموزگار، یك هیئت 5 نفره برای بررسی دلایل آتش سوزی سینما ركس وارد آبادان شد و در محل فرمانداری مستقر گردید؛ اما آنچه كه در ذهن ملت ایران نشست، این بود كه رژیم پهلوی برای خروج از بحران، این فاجعه را به وجود آورد؛ غافل از اینكه با این عمل فجیع، خود را به ورطه‌ی سقوط نزدیك‌تر خواهد كرد.

بلافاصله پس از حادثه، مراسم و مجالس ترحیم در سطح كشور برای كشته شدگان بر پا گردید، در سرتاسر كشور مردم شعارهای خود بر علیه رژیم را بلندتر و رساتر به گوش جهانیان رساندند. فریاد «مرگ بر شاه»، آهنگ تندتری یافت و در همه‌ی مجالس منعقده كه نوعاً به آشوب كشیده می‌شد، ترفندهای رژیم باز‌گو و برملا می‌شد، كه این امر خود به بی‌ثباتی و شكنندگی رژیم دامن می‌زد. در بعد خارجی حادثه، سازمان‌های حقوق بشر خواستار این شدند كه گروه‌های تحقیق بین‌المللی روانه‌ آبادان شوند و تحقیق در مورد این فاجعه‌ ضد بشری را مستقل از نهادهای حكومتی به عهده گیرند. این امر بیش از هر چیز حیثیت رژیم پهلوی را در دید جهانیان زیر سؤال می‌برد.

*منبع:"انقلاب اسلامی در اهواز" مرکز اسناد انقلاب اسلامی
این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات