ملیگراها برداشت درستی از اسلام ندارند
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آیتالله خزعلی در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است، درباره فضای سیاسی دهه 30 شمسی و نقش شخصیتهایی همچون آیتالله بروجردی، آیتالله کاشانی، مصدق و نواب صفوی میگوید: «اينجانب آيتالله كاشانى را انسانى شايسته و مبارز مىدانستم. هر جا و مكانى صحبت داشت شادمانه حضور مىيافتم. گرچه بارها با ايشان برخورد داشتم ولى به دليل نبودن تناسب سنى ميان من و ايشان گفتوگويى صورت نمىگرفت. عموى من آيتالله حاج شيخ محمدتقى بروجردى با ايشان سابقه دوستى داشت. اگرچه اين دوستى چندان عميق نبود.
مصدق به كاشانى و نوابصفوى ضربه زد، يعنى به كسانى كه تأثير مهمى در روى كار آمدن او داشتند. اين مظلوميت علاقه مرا به اين دو نفر فوقالعاده زياد كرد. ملىگراها كه با شعار وطندوستى جلو آمدند، پس از رسيدن به قدرت اولين ضربهها را به افرادى همچون كاشانى و نوابصفوى زدند. نواب در دوره مصدق 20 ماه به زندان افتاد و در آن هنگام اين شعر خاقانى را خواند:
ما بارگه داديم اين رفت ستم بر ما
برقصر ستمكاران گويى چه رسد خذلان؟
*** اهانت ملیگراها به آیتالله کاشانی ***
هدف و انگيزه كاشانى از فعاليت سياسى كاملا اسلامى بود. ايشان مجتهدى شايسته و توانا بود و نيات و مقاصد اسلامى خود را در عمل نشان داد. هنگامى كه روى كار آمد ملىگراها خيلى تلاش كردند تا ايشان را منزوى كنند.
در اين مورد امام خمینی(ره) فرمود: در يك مجلس آيتالله كاشانى وارد شد. بهجز من هيچ كس پيش پايش بلند نشد. اگر آقاى كاشانى اهداف ملىگرايانه مىداشت، ملىگراها او را روى دست مىبردند. كريم پورشيرازى بر ضد وى حركات زشتى انجام داد. علاوه بر مقام علمى سيادت، رشادت و فكر قوىاش اجازه مماشات با ملىگراها را به او نمىداد. آيتالله كاشانىتأثير مهمى در ملى كردن نفت داشت.
مرحوم آيتالله محمدتقى خوانسارى رسماً از نهضت ملى نفت پشتيبانى كرد ولى حوزه علميه قم به صراحت از آن پشتيبانى نكرد. ضمن اين كه مصالح و امنيت حوزه هم مدنظر علما بود. ملىگراها با وعدههايى برخى از مردم را فريفتند، اما روحانيون چون اينها را مىشناختند و بىوفايىهاى آنها را ديده بودند چندان به آنها اعتماد نداشتند. مردم نيز كه بعدآ واقف به فريبهاى آنها شدند در جريان كودتاى 28 مرداد و پس از آن ديگر از ملىگراها حمايت نكردند.
حزب توده نيز از كانونهاى فريب و توطئه بود كه متأسفانه جامعه آن ديد و شناخت را نداشت كه در آن روزگار آن را خوب ارزيابى كند. ما يك چيز مثبت را نمىتوانيم خوب ارزيابى كنيم، مگر اين كه منفى را نيز بشناسيم، بر همه مؤمنين بهخصوص بر حوزه علميه است كه همان قدر كه خوبى را مىشناسد و ارزيابى مىكند همان قدر بايد دشمن و مكر و فريب او را بشناسد و بشناساند.
*** حمایت آیتالله کاشانی موجب اعتبار مصدق شد***
به هنگام حركت مردم براى ملى كردن صنعت نفت، يعنى بين سالهاى 29ـ27، تازه به قم آمده بودم. در آن روزگار تصور عموم بر اين بود كه روحانيون نبايد در مسائل سياسى داخل شوند، و بايد تنها به امور شرعى و هدايت مردم و رشد اخلاقى آنها بپردازند، اما مرحوم كاشانى با اقدامات سياسى خود، اين تصور را خنثى كرد .
ديد روشن سياسى و مذهبى وى براى نسل جوان آن روز جرقهاى اميدبخش به حساب مىآمد. از آنجا كه مرحوم كاشانى فردى مورد احترام بود و تعبد وى نزد همه مبرهن بود، نفوذ فوقالعادهاى بر جاى گذاشت او نشان داد ملى شدن نفت ارتباط مستقيمى با احكام اسلامى دارد، و اين ديدگاه تأثير ژرفى بر من گذاشت و ذهن مرا منعطف به مسائل سياسى كرد.
در ابتدا به مصدق خوشبين بودم چون فكر مىكردم انسانى در مقام خدمت است بهخصوص با نظر مثبتى كه آيتالله كاشانى نسبت به او داشت. مرحوم كاشانى به علما پيام داده بود كه ورود مصدق وسيله خوبى براى بيرون راندن اجانب از كشور است، از اين رو آقايان متدين و متعهد و داراى بينش اجتهادى بايد وارد صحنه سياسى شوند.
اين موضعگيرى آقاى كاشانى به مصدق اعتبار زيادى داد و بسيارى از مردم نيز به خاطر آن از مصدق حمايت كردند. برخى از علماى قم و تهران نيز از مصدق پشتيبانى كردند كه يكى از مهمترين آنها مرحوم آيتالله حاج سيدمحمدتقى خوانسارى بود.
آيتالله كاشانى براى بهرهدهى به مردم و دفاع از آنها و راندن دشمن مكار به ميدان آمده بود، اما نيروهاى موسوم به ملىگرا، براى بهرهگيرى از نيروهاى مردمى و مذهبى تلاش مىكردند، از اين رو كاشانى را بهترين مخزن و منبع براى تأمين منافع خود مىدانستند. نسل جوانـ كه من نيز در زمره آنها بودمـ كه تازه وارد گود مسايل اجتماعى و سياسى شده بود گول خورد و حتى زودتر از موعد دنبال ملىگراها راه افتاد. حتى فردى مانند سيدمجتبى نوابصفوى با آن برازندگى و حرارت وارد كار شد و البته آن هم به بهدليل تأييدات آيتالله كاشانى بود.
*** دلیل سکوت ظاهری آیتالله بروجردی در ملی شدن نفت ***
سكوت آيتالله بروجردى در جريانهاى مربوط به مصدق، ناشى از حزم و احتياط ايشان بود، و الا ايشان هم مرد فعالى بود. چون نقطه آغاز حركت سياسى مردم همين قضيه بود. ترس از سوءاستفاده قرار گرفتن مردم وجود داشت به همين دليل آيتالله بروجردى نگران فريب خوردن مردم بود.
من به دو علت به مرحوم كاشانى علاقهمند بودم اول به سبب تعلق خاطر عمويم به ايشان و خوشبينى زيادى كه به وى داشت تأثير فراوانى بر اينجانب گذاشت. دوم ديدن صداقت و رشادتى بود كهـ شخصآ در ايشان ديدمـ بر علاقهام نسبت به وى افزود. در منابرى كه در خوزستان برگزار كردم هميشه از آيتالله كاشانى، تعريف و تمجيد و از مردم تقاضاى طرفدارى از ايشان را مىكردم.
من فكر مىكنم آيتالله بروجردى قلبآ، آيتالله كاشانى را تأييد مىكردند، اما ملاحظات حفظ حوزه قم و نيز ترس از خدعه روشنفكران غربى و پرورش يافتگان اروپايى باعث گرديد به طور آشكار موضعگيرى نكنند.
** آیتالله مدرس به مصدق چه گفت؟***
ملىگراها برداشت درستى از مكتب اسلام نداشتند. اعتقادات و باورهاى مردم را ابزار رشد سياسى مىدانستند. مرحوم مدرس در دوره چهارم مجلس در منازعهاى كه با مصدق داشت به او گفت: تو تا آخر عمر در كلاس اول سياست باقى خواهى ماند و كلاس اول سياست عوامفريبى است. يعنى تو تا آخر عمر با عوامفريبى سر و كار دارى و ما اين حقيقت را در نهايت فهميديم. اگر مصدق مىخواست براى ملت و اسلام كار كند، آيتالله كاشانى تا آخر پشتيبانش مىبود، ولى بعدآ معلوم شد، مصدق هدف ديگرى دارد.
برخى فضلا و حتى مدرسين حوزه علميه قم بهدليل اعتمادى كه به آيتالله كاشانى داشتند تحت تأثير جريانات مربوط به ملى شدن نفت قرار گرفتند ولى اگر مرجع تقليد آن زمان ]آيتالله بروجردى[ صددرصد وارد ميدان مىشد، آنجا ديگر همه وارد صحنه مىشدند. ولى چنان كه همه مىدانند مرجع با تمام قوا وارد نشد از اين رو وقايعى كه به پيروزى انقلاب منجر مىشود در آن روزگار رخ نداد. در ضمن رشد سياسى مردم در دوره آيتالله كاشانى كم بود و همچنين تفكر جدايى دين از سياست سايه سنگين خود را بر بسيارى انداخته بود.
*** علمای مشهد و ملیشدن صنعت نفت ***
در جريان ملى شدن نفت و قضاياى مربوط به نخستوزيرى مصدق حوزه علميه مشهد فعاليت زيادى كرد. حاج شيخ مجتبى قزوينى از نظر تعبد و عدالت به اندازه يك مرجع مورد وثوق همه مردم بود. آقاى سيديونس اردبيلى را عده زيادى مرجع مىدانستند و اگر بهعنوان مرجع هم مطرح نبود، حتمآ صاحب نظر و فتوا بود وى عامل مهمى براى برانگيختن مردم به حساب مىآمد، همچنين آقاى حلبى در مشهد كه بهمنزله رييس سخنوران مطرح بود اثر شايانى در ايجاد جنبش در مشهد در دوره مذكور داشتند.»