نقدهای رسول جعفریان بر "دایرةالمعارف تشیع"

در کنار همه نقدهایی که در مورد برخی مداخل از دایرةالمعارف تشیع مطرح شده، سلسله نقدهایی پیاپی حجت‌الاسلام رسول جعفریان در مرداد ماه سال ۱۳۹۱، بیش از همه در کانون توجهات رسانه‌ای قرار گرفت و در پی این نقدها، دبیرخانه دایرةالمعارف تشیع طی نامه‌ای، به اشتباهات صورت گرفته اذعان کرد و آن‌ها را ناشی از نقض امانت ویراستار دایرةالمعارف دانست. در این نامه هیئت مدیره دایرةالمعارف تشیع وعده داد که در چاپ جدید این مجلّدات، این مطالب ویراسته و موارد غیرقابل دفاع حذف خواهند شد.
سه‌شنبه ۱۲ دی ۱۳۹۶ - ۱۵:۱۳

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ "دایرةالمعارف تشیع" دانشنامه‌ای فارسی، در چندین جلد، پیرامون موضوعات مختلف فرهنگ جهان تشیع اعم از دینی، کلامی، اعتقادی، فقهی، اصولی، تاریخی، جغرافیایی، علمی و فرهنگی است. طرح تدوین دایرةالمعارف تشیع در اواخر ۱۳۶۰ و اوایل ۱۳۶۱ تهیه و نخستین جلد آن در ۱۳۶۶ منتشر شد.

از نقدهای مشهور دایرةالمعارف تشیع، میتوان به نقد حجت الاسلام دکتر احمد عابدی بر مقاله «بحارالانوار» در دایرةالمعارف تشیع اشاره کرد. احمد عابدی که خود در زمینه بازشناسی «بحارالانوار» اثری مستقل منتشر کرده، در مقاله‌ای تفصیلی به نقد محتوای مندرج در مدخل «بحارالانوار» )به بهاءالدین خرمشاهی )، پرداخته است. دامنه نقدهای مربوط به دایرةالمعارف تشیع در کلاِم بنیا نگذارانِ این مجموعه نیز قابل بازیابی است، آنچنان‌که جناب آقای «بهاءالدین خرمشاهی» در توصیف شیوه کار در این مجموعه، تلویحا به وجود برخی نقدها در آن، اشاره می‌کند.

ما این مقالات را از منظر شیعی نوشته‌ایم ولی به شیوه‌ای انسانی؛ مثلا مقاله ما در باره ابوبکر باعث شد بعضی‌ها اشک شوق بریزند. همین مقاله در قم در میان عده‌ای از آیات عظام مورد بحث قرار گرفته بود. ما فقط یک اشتباه کردیم و آن این بود که ما مقاله اهل حق را به کسی دادیم بنویسد که خودش انشعابی از اهل حق بود و منتقد اهل حق بود و به آنها شیطان پرستی، خوردن محرمات و نسبت می داد. که باعث شد عده‌ای شکایت کنند. ما از آن‌ها دعوت کردیم و گفتیم شما یک مقاله بی طرفانه در باره اهل حق بنویسند تا چاپ کنیم. در اولین جلد بعد از آن ما این را چاپ کردیم و انتقاد آنها را به طور علمی پاسخ گفتیم.

همان‌گونه که مشاهده می‌شود در دایرةالمعارف تشیع به واسطه رویکرد به اصطلاح انسانی، مدخل مربوط به خلیفه اول، موجب اشک شوق عده‌ای شده )که معلوم نیست شیعه بوده‌اند یا نه(، ولی در عین حال، اعتراض آیات عظام را در پی داشته است! عجیب‌تر آن‌که ایشان از اینکه مقاله «اهل حق» توسط یکی از منتقدین این فرقه نوشته شده، ابراز ندامت می‌کند و جالب آنکه معترضین به این مقاله )که به احتمال قریب به یقین، خود از پیروان این فرقه بوده‌اند(، خود مسئول اصلاح آن شده‌اند و مطالب مد نظر ایشان در ویرایش بعدی، اعمال شده است! حال این سؤال پیش می‌آید که اساساً پیروان یا علاقه‌مندانِ یک فرقه چگونه می‌توانند «مقاله‌ای بی‌طرف» در مورد آن بنویسند!

با این وجود، خرمشاهی با ناراحتی از برخی از انتقا دها می‌گوید: خیلی‌ها به خانم محبی گفته‌اند« اگر آقای دکتر صدر حاج سیدجوادی در این دائره المعارف نبود، ما از این مجموعه حمایت جدی می‌کردیم». او همچنین در بیانی گزنده، چنین ابراز نظر کرده که: «احسان یارشاطر از ایرانشناسان در اروپا، با دیدن این دائرة المعارف گفته بود، فکر کنم تمام امکانات جمهوری اسلامی برای انتشار این اثر به کار گرفته شده است. بنده پیغام فرستادم بله، تمام امکانات را به کار گرفته‌اند، البته برای منتشر نشدن این دائرة المعارف»

در کنار همه نقدهایی که در مورد برخی مداخل از دایرةالمعارف تشیع مطرح شده، سلسله نقدهایی پیاپی حجت‌الاسلام رسول جعفریان در مرداد ماه سال ۱۳۹۱، بیش از همه در کانون توجهات رسانه‌ای قرار گرفت و در پی این نقدها، دبیرخانه دایرةالمعارف تشیع طی نامه‌ای، به اشتباهات صورت گرفته اذعان کرد و آنها را ناشی از نقض امانت ویراستار دایرةالمعارف دانست. در این نامه هیئت مدیره دایرةالمعارف تشیع وعده داد که در چاپ جدید این مجلّدات، این مطالب ویراسته و موارد غیرقابل دفاع حذف خواهند شد. در ادامه، ضمن پرداختن به سلسله یادداشت‌های انتقادی جناب آقای رسول جعفریان و پاسخ دبیرخانه دایرةالمعارف تشیع، به برخی دیگر از نقدهای متأخر نیز اشاره می‌گردد.


ماجرای نقدهای سریالی «رسول جعفریان» بر دایرةالمعارف تشیع

حجت الاسلام رسول جعفریان از تاریخ پژوهان مشهور معاصر و نویسنده کتاب «جریان‌ها و سازما نهای مذهبی-سیاسی ایران (1357-1320)» است که با حاشیه نگاری مقام معظم رهبری و انتشار این حواشی، به شهرتی فراگیر دست یافته است. ایشان در طی یک سلسله یادداشت‌های انتقادی، به نقد برخی مداخل «دایرةالمعارف تشیع » پرداخته است. نقدهای جناب آقای جعفریان و پاسخ رسمی دبیرخانه دایرةالمعارف تشیع، در پی خواهد آمد.

1) نقد اول: پسر اشرف پهلوی، نویسنده کتاب شرح لمعه؟!

«شهریار شفیق کتابی در شرح لمعه شهید اول دارد که در صندوق امانات سِرّی انگلیس، به شماره ..... نگهداری می‌شود»!

لازم نیست بنده درباره مدخل ذیل که در دایر ة المعارف تشیع )ج 12 ، ص539 ) آمده است، حرفی بزنم.خودتان بخوانید و قضاوت کنید که در یک مدخل عجیب و غریب تا چه اندازه می‌توان حرف‌های شگفت و بی‌پایه زد، آن هم چنان جدی که پس از سالها انتشار آن (1386) تاکنون، کسی درباره آن حرفی نزده یا دست کم بنده ندیده‌ام. سخن از دایرة المعارف تشیع )در چهارده جلد) است، دایر ة المعارفی که بر اساس آنچه در صفحه اول آن آمده، زیر نظر سه تن از نویسندگان معروف این کشور منتشر می‌شود. دایرة المعارفی که امروز کتاب دست پژوهشگران جوان در کتابخانه‌های ایران است. دایرة المعارف تشیعی که در کشور شیعه نوشته شده است. این مدخل را در حرف «ق» یعنی ذیل همین عنوان قانون درخشان اسلام می‌توانید

مطالعه کنید:

«قانون درخشان اسلام یا شاهکار شهید اول: کتابی است به سه زبان انگلیسی، پارسی و عربی. در شرح و ترجمه لمعه شهید اول (م 786) و در فقه استدلالی شیعه امامیه با استناد به فتاوای برخی معاصرین و نظرات آنها که مترجم و شارح آن شهریار شفیق )م 1979 م پاریس( آن را در سنین جوانی و با مشورت دکتر منوچهر اقبال )م 1356 ش( و پس از وفات وی، به امر آیت الله العظمی گلپایگانی (م 1372) به سبک و روش فقهای اخباریین به نگارش در آورده است و نظرات خود را مطرح می کند.

عنوان انگلیسی کتاب:

The Luminary Law Of Islam Or: The first Martyr,s Master piece.

عنوان عربی کتاب:

تبیین اللمعة الدمشقیة فی فقه الامامیة باللغة الفارسیة و الانجلیزیة و العربیة، خلیقة )شاهکار( الشهید الاول و ترجمة شهریار الشفیق.

یک بار دیگر مرور کنید:

بر اساس نوشته بالا:

-1 شهریار شفیق پسر اشرف پهلوی که در سال 1979 در پاریس ترور شد، کتابی با نام قانون درخشان اسلام در ترجمه و شرح لمعه شهید اول نوشته است.

-2 وی این کتاب را در سنین جوانی با مشورت منوچهر اقبال (رئیس شرکت نفت ایران( نوشته است.

3 - بعد از مرگ او وی این کتاب را به امر آیت الله گلپایگانی ادامه داده است.

4 - روش وی در این کتاب فقه اخباری است که کتاب را بر اساس آن نگاشته است.

شهریار شفیق کیست؟ شهریار شفیق متولد1324 ، افسر نیروی دریایی ارتش شاهنشاهی ایران، فرزند اشرف پهلوی و احمد شفیق ملقب به والاگهر.. بعد از پیروزی انقلاب در ایران در روز 30 بهمن 1357 و یک هفته بعد از فروپاشی رژیم سلطنتی و اعلام بی‌طرفی ارتش ایران را ترک و در فرانسه به همسر و 2 فرزندش پیوست. همزمان در ایران صادق خلخالی رئیس دادگاه انقلاب اسلامی وقت برای وی دادگاهی غیابی ترتیب داده بود و وی را همراه با تنی چند از فرماندهان ارشد ارتش شاهنشاهی به «افساد فی الارض» متهم و محکوم به اعدام کرده بود. شهریار شفیق با نفوذی که در ارتش ایران داشت قصد انجام کودتایی را برای بازگرداندن محمدرضا شاه پهلوی به ایران را داشت که در نهایت در ساعت 13 روز جمعه 16 آذر ماه 1358 هنگام خروج از اقام تگاه مادرش اشرف پهلوی در پاریس، به ضرب دو گلوله افراد مسلح که به پشت گردن و سر وی اصابت کرد، به قتل رسید.

آیا این شخص همان کسی است که در دایرة المعارف تشیع، صاحب کتاب قانون درخشان اسلامی یا شاهکار شهید اول معرفی شده است؟ (سال مرگ هم یکی است 1979 در پاریس). تکلیف منوچهر اقبال هم روشن است، کسی که سالها رئیس شرکت نفت ایران بود و شناخته شده‌تر از آن است که در باره وی چیزی گفته شود. بر اساس نوشته بالا، ایشان راهنمای شهریار شفیق بوده است!

نکته بعد یعنی این که شهریار شفیق بعد از فوت منوچهر اقبال به امر آیت‌الله العظمی گلپایگانی به نوشتن این کتاب ادامه داده، از نکات خنده‌داری است که باید از ذکر آن در دایره المعارف تشیع گریست. برای این که شما تردید نکنید، نام انگلیسی و عربی کتاب هم برای شما ارائه شده است.

ممکن است کسی بگوید: آقا! این یک شهریار شفیق دیگر است؟ و منوچهر اقبال هم همینطور؟ به نظرم اگر کسی این را بگوید باید وی را ساده انگاشت، چون به خیلی از پرسش‌ها باید پاسخ بدهد.اصلا فکرش را نکنید بهتر است. به یاد داشته باشید که منوچهر اقبال پدر زن شهریار شفیق هم هست!!

اکنون دنباله ماجرای معرفی کتاب شهریار شفیق در شرح «لمعه دمشقیه» که از آنچه گذشت باز هم شیرین‌تر و خواندنی‌تر است:

« پاپ ژان پل دوم )م 2005 ( در کتاب اسلام شناسی خود که عنوان ایتالیایی آن (Oltre Monte E Mare؛ ماورای کوه و دریا) می باشد از این کتاب و مؤلف جوان و فقید آن بسیار تمجید می‌کند و آن را بهترین کتاب برای شناخت اسلام حقیقی  احکام آن معرفی می نماید. همچنین از دیگر فعالیت‌های علمی و مذهبی مؤلف نیز یاد می کند.

آنگاه نویسنده ادامه م یدهد:

«این سه ترجمه و شرح سه زبانه، از هم جدا نیستند. بلکه مؤلف ابتدا بخش یا مسأله یا پاراگرافی از متن لمعه را به عربی می‌آورد و سپس با لفظ اقول (= می گویم) به توضیح عربی لغات، اصطلاحات و عبارات و مباحث مربوطه همان بخش پرداخته و پس از پایان نگارش عربی، آنگاه به ترجمه مذکور به پارسی و سپس به شرح پارسی آن می پردازد و .... لذا این کتاب تلفیقی از سه متن عربی و پارسی و انگلیسی است. معتبرترین و فنی‌ترین ترجمه انگلیسی از متون فقه اسلامی و شیعی را در همین اثر نفیس می‌توان یافت. چون شهریار شفیق با وجود قلّت سن و سال درانتخاب معادل‌های دقیق انگلیسی برای اصطلاحات پیچیده فقهی و لغات ظریف عربی، مهارت عجیبی از خود بروز داده است و گویا قصد داشته که این اثر نفیس را به زبان‌های دیگر از جمله زبان ایتالیایی و فرانسوی نیز ترجمه کند اما توفیق آن را نیافته و در همان جوانی از دنیا رفته است...».

تو را به خدا یک کسی به ما پاسخ دهد:

کتاب «ژان پل دوم» درباره اسلام شناسی با نام «ماورای کوه و دریا» کجاست؟ چطور وی اهمیت این کتاب را دریافته و تا به حال به گوش احدی نرسیده است؟ این جوان کیست؟ همان شهریار شفیق پسر اشرف پهلوی یا .... در میانه بحث این عبارت هم عجیب و غریب است:

«در اینجا پس از اظهار سوگواری در مرگ نابهنگام مترجم شرایع که دایی وی بوده [منظورش علیرضا پهلوی است] و در سانحه سقوط هواپیما در کوهستان البرز ایران جان داده است.. توضیحاتی پیرامون کتاب العین خلیل بن احمد میدهد... ».

جل الخالق! علیرضا پهلوی هم ترجمه شرایع داشته است!

نویسنده به نقل از خاتمه کتاب چنین نقل می‌کند:

«اکنون این است ترجمه تشریحی من از متن مقدس لمعه دمشقیه فاضل معاصر جناب آقا رفیعی طالقانی از شاگردان مبرز پاپ اعظم جهان اسلام بروجردی بزرگ که از جناب سید محمد رضا موسوی گلپایگانی پاپ اعظم اسلام در ایران کنونی آن را به ضمیمه چندین کتاب دیگر برای اینجانب به پاریس فرستاد. بار پروردگارا ببخشای بر من و بر پدر و مادرم و بر مومنان حقیقی در روز حساب و کتاب. بار الها و همچنین بیامرز مرا و بیامرز استاد فقید و درگذشته مرا دکتر منوچهر اقبال که بر او باد خوشنودی خدای متعال.... »

این کتاب الآن کجاست؟ دست‌کم پاسخ سؤال اخیر را با شگفتی در پایان این مدخل بلند بالا خواهید دید.ادامه مطلب دو صفحه بزرگ دو ستونی دایرة المعارفی است که در باره محتوای این کتاب بحث کرده و در پایان آن آمده است:

«معتبرترین نسخه این اثر نفیس به خط خود شهریار شفیق که این اثر را به دایی خود تقدیم نموده است هم اکنون در صندوق امانات سری انگلیس بخش امانات دکتر ابراهیم مهدوی به شماره رمز sh. Sh. Sh+21+ - B_TLLOI .. نگهداری می‌شود ».

اگر کسی این ابراهیم مهدوی را هم می‌شناسد ]در ج 13 دایره المعارف تشیع ص 316 او را شاگرد آقای خویی می‌داند] یا دسترسی به این صندوق امانات با رمز یاد شده دارد، ما را هم از کتاب این شهریار شفیق فرزند اشرف پهلوی آن هم در باب فقه امامیه که به روش فقهای اخباریین بدست یک جوان ناکام با مشورت منوچهر اقبال و به امر آیتالله گلپایگانی نوشته شده، آگاه نماید. آیا چیزی با چیزی خلط شده؟ نقش شهریار شفیق چیست؟ منوچهر اقبال کدام است؟ رفیع قزوینی کیست؟ ابراهیم مهدوی چه کسی است ؟ بقیه کتا بها کجاست؟ چطور به دست این مؤلف رسیده؟ و....

به علاوه می‌توان دایی ایشان را هم شناخت، کسی که کتاب به او اهدا شده است. او کسی جز علیرضا پهلوی نیست؟ شما فکر می‌کنید پشت سر این نوشته چه اراده‌ای نهفته است؟ نویسنده این مدخل سید احمد سجادی است که امیدوارم پاسخی برای این مطالب داشته باشد. طبعا مسؤولیت

مقاله با اوست. داستان ادامه دارد.....

2) نقد دوم: دفاع علامه مجلسی از گالیله و کپرنیک (به روایت دایرة المعارف تشیع(

«نسخ‌های از اختیارات علامه مجلسی در لندن است که در آن از نظریه جلیلای رومی(گالیله) و کبیر نیک (کپرنیک) با اسم مستعار دفاع کرده است».

در یادداشت قبلی از کرامات موجود در دایر ةالمعارف تشیع نوشتیم و از شرح لمعه شهریار شفیق سخن گفتیم که در صندوقی در لندن نگهداری می‌شود.

کرامتی دیگر از همان کتاب )جلد 11 ص399) و از همان نویسنده )احمد سجادی( این بار درباره علامه مجلسی در ذیل مدخل«علوم غریبه» داریم. ایشان نسخه‌ای از علامه مجلسی یافته که ایشان در آن رساله که درباره نجوم بلکه تنجیم است از نظریه گالیله و کپرنیک دفاع کرده است. بدون هیچ توضیحی این چند سطر را نقل می‌کنیم: اختیارات پارسی، تألیف علامه محمد باقر مجلسی که چاپ فعلی آن معتبر نبوده و در حقیقت نسخه شایع آن، از نسخ تحریف شده است و بخش‌هایی از اختیارات ملاابراهیم گیلانی را در آن مدخل ساخته‌اند. و از طرفی بیانات پارسی مجلسی در این کتابچه پیرامون دفاع از جلیلای رومی(=گالیله( 1642 م( و کبیرنیک (=کپرنیک) (م 1543) در اثبات گردش زمین بر گرد. خورشید و بر محور خود، و مرکزیت خورشید در منظومه افلاک را کاملا حذف نموده‌اند. مجلسی به نحوی زیرکانه دو لفظ جلیل و کبیر را در اسم این دو منجم و ریاضی دان بزرگ غرب گنجانیده است و هیأت کبیر نیکی (=کپرنیکی( و جلیلائی (= گالیله‌ای) را در همین بخش از رساله با آیات قرآن و روایات اهل بیت و دوازده امام تطبیق نموده و بر مسلمین الزام میکند که دست از متابعت خرافات فلاسفه ایرانی آن عصر برداشته و به هیأت جدیده اعتقاد پیدا کنند.... اصل این رساله پارسی به دست‌خط خود مجلسی نزد جناب دکتر ابراهیم مهدوی -مقیم لندن - موجود است و هنوز چاپ نشده. اغلب این رساله در مورد ملاحم و احکام نجوم معتبره است.... شاهدید که این بار هم ابراهیم مهدوی و نسخه‌های منحصر به فرد او، که البته کسی قادر به دستیابی به آنها نیست، سبب یک اظهار نظر شگفت شده است.خدا کند درست باشد، اما سادگی است اگر کسی ذره‌ای از آن را درست بپندارد. این اراجیف فقط برای شناخت سطح علم و دانایی در کشور ما بسیار سودمند است، بسیار....

داستان ادامه دارد....

3) نقدسوم: نظریه پاپ ژان پل دوم در مقایسه اصحاب کهف با شیعیان ترکیه

داستانی دیگر از آنچه در دایرةالمعارف تشیع در باره کتاب پاپ درباره اسلام و مقایسه شیعیان ترکیه و اصحاب کهف نوشته است. در یادداشتی که ضمن آن از شهریار شفیق یاد شد و در مجلد 12 دایرة المعارف تشیع ذیل مدخل قانون درخشان اسلام آمده بود، اشاره به کتاب پاپ ژان پل دوم درباره کتاب شهریار شفیق، این نویسنده جوان و تلاش وی برای بازشناسی حقوق اسلامی شده بود. تصور میشد این مطالب ناب فقط از قلم آقای«احمد سجادی» تراوش کرده است، اما معلوم شد که اطلاعات عجیب توسط دیگران هم د مدخل‌های دیگر در دایرةالمعارف تشیع نوشته شده است. یکی از این شگفتی‌ها، در مدخل «غار اصحاب کهف»، در آغاز مجلد 12 است. در این مدخل بعد از توضیحاتی که داده شده، این اطلاعات شگفت از کتاب مزبور از پاپ ژان پل دوم (م 2055) داده شده است:

پاپ فقید ژان پل دوم Papa Gioan P aoioII )) (م 2005) در آخرین اثر مذهبی به جا مانده از خود Oltre Monte E Mare (ماورای کوه و دریا( سرزمین ترکیه را سرزمین اصحاب کهف معرفی کرده و جوانان مذهبی مذکور در شماره (3) را که عمدتا شیعه هستند به سبب پیروی از سنت برادری و پایداری بر عقیده اصحاب کهف در مقابل فشارهای فرهنگی جامعه امروز می ستاید... این اثر پاپ فقید که در سال 2004 میلادی منتشر شد و در تیراژ محدودی در دسترس قرار دارد، وجه ارتباط قدرتمندی را میان مکتب شیعه به خصوص در ترکیه و واقعه اصحاب کهف در عالم مسیحیت آن زمان برقرار ساخت (ج 12 ص 4).

4) نقد چهارم: ترجمه بحار الانوار توسط نیوتن - شعر حمیدرضا پهلوی در باره کسروی

دنیای آشفته جعل در روی وب، تلا ش‌های دروغ‌پردازانه برای هجو تشیع، و آلت دست شدن ما در نقل این مزخرفات، داستانی شگفت و نشانی دیگر از رواج خرافه در عصر ماست. باز هم مشغول خواندن بیشتر و بیشتر دایر ة المعارف تشیع بودم. مدخ لهای خوبی از نویسندگان برجسته دارد، اما گاه چنان سطح کار سبک و بی معنا و همراه با دروغ‌پردازی می‌شود که آدمی فقط و فقط می‌تواند سر خود را به دیوار بکوبد و از نهاد خود آه بر کشد. حمیدرضا پهلوی که این روزها، دست‌تنهایی برای مسخره کردن دین و تشیع و کتاب، او را به یک مؤلف بزرگ شیعی تبدیلش کرده‌اند، و صحنه دروغ‌پردازی سایت‌ها را با این دروغ‌پردازی‌ها آراسته‌اند، نامش در دایرةالمعارف تشیع ذیل مدخل «کسروی» آمده است.

در مدخل کسروی در دایرة المعارف تشیع، در میانه بحث درباره کسروی و فعالیت‌های علمی که از سوی«حاج سراج انصاری» و دیگران علیه او بوده است- همه اینها مربوط به سالهای 1322 ش تا 1325 است-، یک مرتبه نام حمیدرضا پهلوی فرزند کوچک رضاشاه به میان می‌آید. [این اتفاق] به چه مناسبت؟

به این مناسبت که حمیدرضا پهلوی )م 1371 ش) در سیزده سالگی -این نویسنده برجسته شیعی )در آینده( که به گفته یک سایت مؤلف، بیش از پنجاه کتاب در حوزه علم و اسلام و تشیع و فقه و علوم دیگر است-، شعری در نقد کسروی گفته که هر کلمه آن حکایت از معنایی عمیق در نقد اندیشه‌های او دارد. در دایرةالمعارف تشیع آمده است:

«هجویه: شاهزاده حمید رضا پلهوی که در این هنگام نوجوانی سیزده ساله بوده و خاطره تبعید خانوادگی به جزیره موریس وی را افسرده ساخته بود، پس از سرودن این هجویه فصل نسخه‌ای از آن را نیز برای خود کسروی فرستاده که به سختی او را خشمگین نمود[!!؟؟]: از جمله اشعار این هجویه این است:

کسروی دانی چه باشد؟ کسرِ رأی و کاستی

زآنکه بنیاد دروغش بشکند از راستی

طاق کسرا چون ترک برداشت از میلاد نور

کسر دارد کسروی تا بشکند این کوهِ طور

پاک دینی راه اسلام است و رسم مؤمنان

نِی لجنزار دروغ و فحش و کِبر فاسقان

هر که از قرآن و از اخبار معصومان جُداست،

لعن یزدان تا ابد بر روح و جان او رَواست!

شد وطن کسرائیان را جمله در این آب و گِل

در چه جا باشد وطن پس؟ از برای جان و دل

شیخ گوید: تو در این اوطان، غریبی ای پسر

لیک، اینجا خو به غربت کرده‌ای! خاکت به سر

طعم غربت از وطن را چون چشیدی ای حمید

در پناه دین پناهان می توانی آرَمید!»

]دایرة المعارف تشیع، ج 14، ص 71].

اکنون گشتی در سایت‌های بزنید و نام«حمیدرضا پهلوی» را سرچ کنید.

تنها در سایت http://www.islam-einstein.com با نام ده‌ها کتاب از تألیفات ایشان آشنا می‌شوید. برخی از این عناوین عبارت است از:

ارائه فرمول فیزیکی طی الأرض و روش خمیده ساختن مکان اسرار علما کیمیاء و فرمول ساختن اکسیراشتباه بزرگ ادینگتون و خطای فاحش لانژون در تبیین نسبیت انیشتین اهرام مصر، معجزه جاوید حضرت ادریس یا همان هرمس کبیر، عنوان دهم از آثار وی حرف‌های عجیبی است که نه می شود خندید، نه گریه کرد: برگ‌هایی از لومینِس اُشِن Luminous Ocean یا کتاب بزرگ اسحاق نیوتن، این اثر ترجمۀ توأم با عکس رنگی از برگه‌های کتابی قدیمی است که آثار آتش و سوختگی در اطراف آن برگه‌ها هویدا است. من(کابوک( چندان چیزی از آنها دستگیرم نشد، ولی بخش‌هایی از متن انگلیسی آن عکس‌ها را توانستم بخوانم که معانی آنها بسیار شبیه به گفته‌ها و احکام مذهبی ما شیعیان بودحمیدرضا برای من تعریف می کرد که این برگه‌ها را برخی از نوجوانان نجیب زاده انگلیس، در صندوق های خانوادگی خودشان، برای او پیدا کرده و به او اهدا نموده‌اند و آنها بقایای کتاب نیوتون)اقیانوس درخشان) است که ترجمه انگلیسی همان «ب-حارالانوار» علاّمه مجلسی است و حمیدرضا می‌گفت که: نیوتن قصد داشته انقلاب ناگهانی و تحوّل بزرگ مذهبی در اروپا و جهان ایجاد کند و مسیحیّت و یهودیت و سایر ادیان را نابود سازد و اسلام و شیعۀ دوازده امامی را جایگزین همگی کند و نوجوانان و جوانان نجیب زاده بریتانیا را جذب خود کرده بوده تا از ثروت آنها در این کار بهره ببرد، ولی موفق نشده استو من (=حمید رضا) با جذب مجدد برخی از جوانان سرمایه‌دار ایشان، قصد دارم که این طرح را عملی و تمام کنم… از چیزهای عجیبی که حمیدرضا در این کتاب بر آن تأکید دارد و شواهد و مدارکی از این اوراق برای آن جمع نموده است، اینست که می‌گوید: شاه سلطان حسین صفوی بر خِلاف آنچه که مورخین بی انصاف نوشته‌اند، پادشاهی دانشمند و آ گاه و مسلط بر علوم مختلف و زبان‌های گوناگون از جمله انگلیسی و فرانسه بوده و مخفیانه از راه دور با نیوتن همکاری سری در این برنامه داشته و نام او بارها در اسناد نیوتون آمده است؛ و برای همین، انگلیسی‌های مخالف طرح مذهبی نیوتن، نقشه حمله افغان‌ها به ایران را که مرکز این جریانات بوده طراحی کردند و آن قوم پابرهنه را تا بن دندان مسلح ساختند تا به ایران حمله کنند و حکومت صفویه را ساقط سازندوگرنه افغان‌ها چنین قدرت نظامی نداشتند که به راحتی ایران ما را tتح کنند

اما تألیفات دیگر حمید رضا پهلوی

تلفن برزخی و روش ساختن آن، ترجمه خلاصه وسائل الشیعه به انلگیسی با عنوان «من لایحضره الامام » دلائل حقانیت دوازده امام شیعیان از کتب عِبری یهودیان و کتب سُریانی مسیحیان، رد بر ملاصدرا و ابن سینا و سُهرَوَردی و دیگر فلاسفه و تمامی اَتباع ایشان، الفقه المأثور (فقه مستند Supported Jurisprudence که خلاصه‌ای فشرده‌تر، به عربی از همان کتاب وسائل الشیعة فیثاغورث Πυθαγορα ، و آگاهی پیشین او از آمدن دوازده امام، المُسَلسَلُ المُستَسرَّ فی مَن تَشَیَّعَ وَ استَترَ (C.C.S زنجیرۀ مخفی و پنهانی، در معرّفی کسانی که شیعه شده‌اند ولی اظهار نکرده و پنهان کاری نموده اند(، که از لئوناردو داوینچی ایتالیائی در قرن پانزده میلادی شروع کرده تا آلبرت اَینشتاین آلمانی-آمریکائی در این قرن (=قرن بیستم) این اثر به عربی و انگلیسی است و گویا حمید رضا وقت نکرده که آن‌را به فارسی نیز ترجمه کند چاپ و انتشار عربی این کتاب توسّط "المکتبة الیَمانیّة از شعَب انتشارات Z) زِد( در عَدَن/ یمن جنوبی در همین سال میلادی اخیر 1992 م (سال فوت حمیدرضا( صورت پذیرفت به گفتۀ حمیدرضا، این «زنجیرۀ سرّی» از اواخر قرون وسطی در اروپا پدید آمده و بسیاری از دانشمندان و روشنفکران آنجا از مسیحیت و یهودیت روگردان شده و متوجه ااسلام و مکتب شیعۀ دوازده امامی شده بودند ]بماند که یمن جنوبی در سال 1990 از میان رفت و تاریخی که پای این کتاب ضبط شده یمن جنوبی را با تاریخ 1992 نشان می‌دهد، یعنی تزویر و جعل[

المَضبوط مِن حَرَکاتِ أسماءِ الرّجال، به عربی، که بترتیب الفباء، اسامی رجال حدیث و تاریخ را ثبت نموده تا مردم آنها را صحیح بخوانند؛ مثلاً صحیح در تلفظ اسم شِمر ملعون را "شَمِر و در اسم خولی لعین (حامل رأس شریف امام حسین(علیه‌السلام)). را "خَوَلِیّ ثبت نموده است و حمیدرضا ظاهرا قصد داشته که این اثر را به آیت‌الله خوئی در عِراق اهداء کند

] از جلد این کتاب تصویری هم در ذیل نام آن هست که حتی لیبل ثبت کتاب هم به آن چسبیده است!![

مکاتباتی محرمانه به زبان ایتالیائی، با پاپ ژان پول دوم رهبر کاتولیک‌های جهان و نیز با دو شخص ایتالیائی، به نام‌های اِدواردو آنیلی Edoardo Agnelli و لوکا گائتانی Luca Gaetani جهت اثبات اسلام آوردن لئوناردو داوینچی و شیعه شدن او، که اسامی این افراد در پشت و یا بالای برگه‌های بدست آمده، نوشته شده و به سؤالات مطرح شده توسط ایشان، برای آشنائی بیشتر با شیعه و اسلام و C.C.S. نیز شخصاً پاسخ داده است از یکی از این مکتوبات، توسط یکی از همکاران که بر زبان ایتالیائی تسلط کامل داشت، چنین فهمیده می‌شود که حمیدرضا پهلوی قصد داشته تا با شیعه نمودن فرزندان سرمایه دار کارخانه‌های اتومبیل‌سازی اروپا و آمریکا و ارتباط دادن ایشان با برخی جوانان نجیب زادۀ انگلستان، که مخفیانه شیعه شده بودند، پشتوانه مالی کلان و هنگفتی را برای توسعه جهانی مذهب شیعه، فراهم کند

مکاتباتی محرمانه با مَلِک فَیصَل بن عبد‌العزیز آل سعود، که پادشاه عربستان سَعودی در سالهای 1964 تا 1975 میلادی (1343- 1354ش) بود. این نامه نگاری‌های پی در پی و غیر علنی، تحت نظارت دو مرجع معروف ایران: آقایان گلپایگانی و شریعتمداری، و توسط حمیدرضا و به زبان عربی صورت می‌گرفت و آنطور که از جواب‌های ملک فیصل بر می‌آید، حمیدرضا توانسته بوده ملک فیصل سعودی را آنچنان نسبت به وهابیت بدبین و متنفر ساخته و به مذهب شیعه علاقمند و متوجه سازد که این پادشاه وعده داده بود تا مذهب وهابی را از دیار حجاز ریشه کن سازد و ده‌ها عنوان کتاب دیگر مثل: «نفس اماره و چگونگی تسلط یافتن بر آن»!

به نظر می‌رسد هیچ هدفی جز مسخره کردن فرهنگ تشیع و دانش اسلامی در پشت سر این دروغ‌پردازیها در این سایت نیست. زهی خیال باطل که کسی داستان انیشتین و حسابی و بروجردی و امثال این مزخرفات را باور کند

اکنون می‌توان دریافت که فضای سایبر تا چه اندازه محل دروغ‌پردازی شده و ارجاع به آن حتی اگر از سوی کتابی چون دایرة المعارف تشیع باشد (که البته نویسنده مدخل کسروی منبع خود را برای شعر حمیدرضا نقل نکرده!(، به هیچ روی درست نیست


این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات