پیشزمینههای قیام 19 دی قم در سال 1356
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ رژیم پهلوی برای مهار نهضت امام خمینی هموراه سعی در تخریب شخصیت ایشان داشت. از جمله مهمترین اقدامات رژیم پهلوی در این زمینه چاپ و انتشار مقاله توهینآمیز روزنامه اطلاعات در 17 دیماه 1356 بود که دو روز بعد، یک قیام بزرگ را به دنبال داشت. روزنامه اطلاعات، نویسنده این مقاله را شخصی با نام "احمد رشیدی مطلق" معرفی کرده بود. کاملا روشن بود این مقاله که سراسر توهین و افترا به رهبر نهضت اسلامی و روحانیت بود، یک روزه و بدون پیش زمینه منتشر نشده است بلکه بنابر یک نقشه قبلی به انتشار درآمده بود. به گفته سفیر وقت انگلیس در تهران، این توطئه مدتها قبل برنامهریزی شده بود. چنانکه آنتونی پارسونز میگوید از اوایل ژانویه تصمیم گرفته شده بود که «برای بی اعتبار کردن [امام] خمینی مطلبی علیه او منتشر شود.»
در کتاب «انقلاب اسلامی از دی 1356 تا بهمن 1357» که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ و منتشر شده درباره عوامل پشت پرده انتشار این مقاله توهین آمیز آمده است: برای ریشهیابی و شناخت دلایل انتشار مقاله روزنامه اطلاعات از سوی رژیم پهلوی، میبایست کمی به عقب بازگشت تا زمینه روشنتری از این حرکت رژیم یا به عبارتی بهتر، اشتباه رژیم به دست آید. پروفسور «وحید الزمان » این حادثه را در کتاب «سیمای انقلاب ایران» به سفر کارتر و دیدار او از ایران ارتباط داده است. بیشک سفر کارتر و سخنرانی اغراقآمیز او در ضیافت شامی که محمدرضا پهلوی برای او تدارک دیده بود، محمدرضا را بیشتر از پیش بر سیاست حمایتی دولت جدید آمریکا مطمئن ساخت.
«ویلیام سولیوان» سفیر وقت آمریکا در ایران در همین مورد چنین اظهارنظر میکند: «نکته مهم و فراموش نشدنی این میهمانی سخنانی بود که پرزیدنت کارتر در سر میز شام خطاب به محمدرضا ایراد کرد. سفارت، نطق سنجیده و آرام بخشی برای رئیس جمهور تهیه دیده بود، ولی در میان شگفتی ما، کارتر بدون توجه به متنی که ما برای او تهیه کرده بودیم، فیالبداهه شروع به صحبت کرد و مطالب اغراقآمیزی نسبت به محمدرضا پهلوی به زبان آورد. در همین سخنرانی بود که وی از محمدرضا به عنوان رهبر محبوب ملتش نام برد و ایران را یک جزیره ثبات در منطقه خواند، عناوینی که بعد از بروز بحران و آغاز انقلاب ایران، بارها و بارها برای اثبات عدم روشن ببینی رئیس جمهور آمریکا نقل و یادآوری شد...»
خوش
خیالی محمدرضاپهلوی از اطمینان به آمریکا گویای بیخبری او از واقعیت مملکتش نیست،
بلکه این مسئله به روحیات محمدرضا و شخصیت او برمیگشت. او همیشه خود را از واقعیتهای
اطراف خود دور نگه میداشت و سعی میکرد آن را انکار یا راهی برای فرار از آن
جستجو کند. او روحیه ضعیفی داشت و مرد سختیها نبود و قدرت و اقتدار یک رهبر را
نداشت. ضعفی که خود نیز بدان واقف بود و از آن میترسید.
ایام سوگواری آقا مصطفی و ارادت مردم نسبت به امام خمینی،
چیزی نبود که از دید رژیم پنهان بماند. و نیز یکی دیگر از نشانههای مخالفت مردم
با رژیم پهلوی تظاهرات بیسابقه مخالفان آن هنگام ورود او به کاخ سفید بود که پلیس
آمریکا مجبور شد از گاز اشکآور استفاده کند که حتی موجب سرازیر شدن اشک محمدرضا
بر اثر استنشاق گاز در برابر کاخ سفید شد. آیا این همه نباید نشانهای از اعتراضی
و نارضایتی برای کسی باشد که خود را رهبر یک ملت معرفی می کند؟!
بزرگترین
مسئلهای که همیشه محمدرضاپهلوی را آزار میداد و خشم و عصبانیت او را برمیانگیخت،
شخص امام خمینی بود. به ویژه در آن روزها که پس از رحلت مرموز فرزند گرانقدر امام
نوار سخنرانی ایشان که در روز دهم آبان در نجف ایراد فرموده بودند، به دست مردم
رسیده و به طور گستردهای تکثیر و در سراسر کشور پخش شده بود. علاوه بر آن، کتاب
امام در باب ( ولايت فقیه) که اصول نظرهای امام درباره حکومت اسلامی بود در اواخر
مهر ماه انتشار یافت در آنجا امام به روشنی مخالفت خود را با رژیم و حکومت سلطنتی اعلام نموده بودند.
این همه نشانههای نارضایتی و مخالفت برای محمدرضاپهلوی کافی بود تا حال که از پشتیبانی امریکا و دلگرمی کاذب برخوردار شده با بزرگترین مخالف سرسخت خود که چند سالی بود در تبعید به سر میبرد، به مبارزه برخیزد. از این رو محمدرضا بر آن شد تا با مخدوش کردن چهره و شخصیت حضرت امام، او را عامل بیگانه معرفی نماید؛ شاید از این طریق بتواند اندکی از محبوبیت ایشان در میان مردم بکاهد. در نتیجه به گفته آنتونی پارسونز «آتشی برافروخت که بازتابی همانند انفجار یک معدن داشت».
پروفسور «وحید الزمان» معتقد است که این مقاله توسط داریوش همایون داماد تیمسار فضل الله زاهدی نوشته شد و با تهدید و فشار وی در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید. ولی عدهای بر این باور هستند که هویدا عامل و محرک اصلی در نوشتن مقاله است. فریدون هویدا در پاسخ به کسانی که برادرش را مسبب چاپ مقاله در روزنامه اطلاعات میدانند، نظر دیگری دارد. او پس از بیگناه خواندن برادرش امیرعباس هویدا، تأکید دارد که وزیر اطلاعات و جهانگردی آن زمان داریوش همایون که شوهر خواهر اردشیر زاهدی بود، مأمور این کار شد.
علی اصغر حاج سید جوادی در مورد نگارش مقاله به این نکته اشاره دارد که: «این مقاله از هیئت تحریریه روزنامه اطلاعات نبود و هیچ یک از اعضای هیئت تحریریه از محتوای این نوشته شوم و سراپا نامردانه و عاری از کوچکترین علامت شرافتمندی و اخلاق، اطلاع نداشت».
در شهریور ۱۳۵۷ تقریباً زمانی که فضای روزنامهها باز شده بود، روزنامه اطلاعات برای کسب وجهه از دست رفتهاش به خاطر چاپ مقاله توهینآمیز، مقالهای تحت عنوان «چه کسی علیه آیتالله العظمی خمینی نامه جعلی منتشر کرد؟» چاپ نمود. در آنجا به نقل از «محمد حیدری» که یکی از کارکنان روزنامه بوده است، به جزئیات چگونگی آمدن نامه از طرف وزارت اطلاعات و روشن شدن واقعیت میپردازد. او در بخشی از این مقاله چنین مینویسد: «...از وزارت اطلاعات نامهای آوردهاند و اصرار دارند همین فردا چاپ شود... چیزی که به ما دادهاند نامهای است به امضای شخص موهوم به نام «رشیدی مطلق» و علیه آیتالله العظمی خمینی، آن هم سرشار از ناسزا و حرفهای نامربوط ...»
روزنامه اطلاعات، وزارت اطلاعات را مسئول میداند و معتقد است با فشار آن وزارتخانه، روزنامه مجبور به چاپ آن مقاله شده است. البته چنین اظهارنظری آن هم در شرایطی که هنوز رژیم، قدرت را در دست دارد، نشان دهنده گران آمدن این عمل نسنجیده برای رژیم است، که آنان را وادار میسازد تقریبا پس از هشت ماه به آن اعتراف کنند و به توجیه عمل خود بپردازند. این مسئله بیانکننده این واقعیت است که رژیم نیز به سرچشمه و سرآغاز واکنشها که زنجیروار به هم پیوند خورده بود، آگاهی یافته و در نتیجه سعی کرد از طریق همان روزنامه به اقدام عجولانه و ناشایست خود اعتراف کند؛ که البته برای چنین اقدامی احمدعلی مسعودانصاری در خاطراتش به طور مفصل به این قضیه پرداخته و معتقد است که یکی از دلایل چاپ چنین مقالهای اختلاف هویدا با آموزگار بر سر پست نخست وزیری بود،زیرا هویدا ظاهرا پس از سیزده سال نمیتوانست رقیب دیرین خود را در این پست ببیند. بدین جهت سعی در کارشکنی در کار دولت کرد و بنا به گفته خود اموزگار، «مکرر میگفت:احمد این کارها را هویدا می کند و اوست که دارد چوب لای چرخ دولت می گذارد...»
انصاری در ادامه به شرح کاملی از چگونگی تهیه و چاپ مقاله میپردازد. او هرچند منشأ نگارش این نامه را دفتر مطبوعاتی هویدا در دربار معرفی میکند، ولی به دلایل دیگری نیز اشاره دارد که مؤید گفتههای پیشین است. او میگوید: «هنگامی که هویدا از پست نخستوزیری به دربار آمد، نیکخواه را هم با خود به دربار آورد. خلعتبری، وزیر امور خارجه از سفارت ایران در عراق گزارشی دریافت میکند مبنی بر اینکه آیتالله خمینی در مسئلهای از مسائل «رسالهی عملیه» خود، سلطنت را غیر شرعی اعلام کرده و این نظر تازه در چاپ جدیدی از «توضیح المسائل» ایشان منتشر شده است. خلعتبری این گزارش را در شرفیابی معمول خود به عرص میرساند و محمدرضا پهلوی که از دریافت چنین گزارشی سخت عصبانی شده بود، به وزیر دربار دستور میدهد که در رد و ذم آیتالله مطلبی نوشته و به روزنامهها داده شود».
این گزارش، این واقعیت را به اثبات میرساند که محمدرضا پهلوی به چه
میزان از نفوذ فکری و اعتقادی امام در بین مردم دلهره داشت و در عین حال که ایشان
را تبعید کرد، ولی موفق نشد از نفوذ فکری ایشان در
دل و جان مردم ذرهای بکاهد.
چنین برخوردی با امام بار دیگر این فکر را القا میکند
که نقش امام و قدرت رهبری ایشان در جریان انقلاب یکی از اساسیترین و مؤثرترین
وجوه در پیروزی انقلاب اسلامی بود و این همان نیرویی بود که محمدرضا پهلوی آن را
کاملاً درک کرده بود. ولی اشتباه او این بود که امام را در ردیف دیگر مخالفان یا
گروههای منتقد از دولت قرار داد. محمدرضا پهلوی تصور میکرد میتواند با تبعید، تهدید و تحت فشار
قرار دادن امام و در نهایت مخدوش کردن چهره ایشان،
امام را منزوی کرده و مجبور به سکوت نماید. در صورتی که این نقطه قوت امام بود که هر چقدر عرصه تنگتر میشد و
تحت فشار بیشتری قرار میگرفتند، بر اراده و تصمیمشان پایدارتر و استوارتر میشدند.
امام مرد سختیها بود و زندگانی پر از مبارزه، جهاد و تلاش برای آزادی، از او مردی باراده، مصمم، شکیب و دقیق ساخته بود، ویژگیهایی که مسلماً یک رهبر باید از آن برخوردار باشد. از مجموع قراین و شواهد برمیآید که این مقاله هر چند به کمک دیگران و توسط روزنامه اطلاعات به چاپ رسید، اما نقش محمدرضا پهلوی و تأکید او بر چاپ و انتشار آن امری است که تمام محققان بر آن اصرار دارند و قدر مسلم اینکه هویدا نیز در جریان کامل این مقاله بوده است، برخلاف نظر برادرش که او را بیاطلاع معرفی کرده است. شخص هویدا در جلسه کنگره حزب رستاخیز که در استادیوم آزادی برگزار شده بود، پاکتی حاوی مقاله را که آرم دربار داشت، به داریوش همایون تسلیم میکند. این مقاله اولین جرقه انقلاب بود و نقطه آغازی برای پایان ۲۵۰۰ سال نظام شاهنشاهی در ایران شد.
***چگونگی و شرح حادثه قم***
انتشار مقاله توهینآمیز قبل از هر جا با واکنش خشمآلود مردم قم روبهرو شد. با وجود اینکه هنوز روزنامه به قم نرسیده بود، ولی خبر آن در قم پخش شده بود. به همین خاطر عصر شنبه، ۱۷ دی ماه که کامیون حامل روزنامه وارد شهر قم شد، عده کثیری از مردم بدان هجوم بردند و در لحظهای روزنامهها را به آتش کشیدند.
ساواک در گزارشی وقایع این روز را چنین شرح داد: «در تظاهرات امشب به عنوان اعتراض، حدود ۱۰۰ عدد روزنامه اطلاعات را پاره کردند. ضمنا به عنوان اعتراض نسبت به توهینی که در روزنامه اطلاعات به خمینی شده بود، کلیه دربهای حوزه تعطیل بود».
شبانه علما و طلاب طی تماسهای تلفنی و ملاقاتهای خصوصی با استادان حوزه، تصمیم بر تعطیلی حوزه و جلسات درس گرفتند. روز ۱۸ دی ماه، طلاب که کلاسهای درسی را تعطیلی کرده بودند با اجتماع در بیرون مدرسه خان (مدرسه آیتالله بروجردی) به طرف منزل مراجع و آیات عظام حرکت کردند و در طی مسیر با دادن شعارهایی به حمایت از امام خمینی پرداختند. «جمعیت با شعار «مرگ بر این حکومت یزیدی»، «درود بر خمینی» و «رهبر ما خمینی است» تا جلوی در مدرسه قیضیه در میدان آستانه آمدند و در آنجا عوامل شهربانی به قصد متفرق کردن جمعیت به آنها حمله کردند. ولی در همان زمان که جمعیت متفرق میشد این صحبت مطرح شد که به منزل آیت الله گلپایگانی بروند.
قسمتی از سخنرانی آیت الله گلپایگانی در آن روز بدین شرح میباشد: خداوند شما طلاب را تأیید فرماید که با چنین وحدتی به اینجا آمدهاید و مقابل اهانتی که به مقام روحانیت شده است، احساس مسئولیت کردهاید. وحدت شما در این امر مهم بیش از ورود رئیس جمهور آمریکا و هر رئیس جمهور دیگر که به ایران بیاید و نفعی عاید آنها کند، برای آنها شکننده است. وحدت خود را حفظ کنید و به اعتراض آرام خود ادامه دهید و مقاومت کنید... اینها دروغ میگویند که ما با کارهای آنان موافقیم، همه علما مخالفاند.
طلاب پس از پایان سخنرانی آیتالله گلپایگانی به طرف منزل سیدکاظم شریعتمداری حرکت کردند اما او با تاخیر بسیار زیاد به میان مردم رفت. حجت الاسلام حسین وافی در خاطرات خود از مراجعت به منزل شریعتمداری و تأخیر وی چنین میگوید: «آقای شریعتمداری هم بلافاصله به میان مردم نیامدند و این خود ضربهای روحی به افراد وارد کرد...»
آقای شریعتمداری پس از اینکه با تأخیر زیاد در میان مردم حاضر شد شروع به سخنرانی کرد و سعی داشت جمعیت را آرام کنند. او در سخنانش گفت: «به منزل ما خوش آمدید. آمدن شما نشانه آن است که شما نسبت به آرا و نظر ما احترام قائلید و ما از این جهت از شما تشکر میکنیم. کار شما و راهتان مقدس است. زیرا در دفاع از مقام مرجعیت و روحانیت حرکت کردهاید و ما قبل از ورود شما مشغول فعالیت در این باره بودیم و با تلفن و نامه و اعزام افرادی به تهران به کار ادامه میدهیم و امیدواریم که آنها دست از این قبیل اهانتها و امثال آن بردارند، ولی ما بیش از این فعلاً کاری از دستمان ساخته نیست و نمیتوانیم کاری بیش از این انجام دهیم».
پلیس و ساواک در سر چهارراهها مسلح به سلاحهای گرم و سرد ایستاده
بودند. در سه راه ارم - چهار مردان، پلیس گروهی را مستقر کرده بود. این برنامه تا
ظهر نیز ادامه داشت. بعد از ظهر با تعطیلی مدارس، دانش آموزان دبیرستانی نیز به صف
جمعکنندگان و تظاهرکنندگان پیوستند. نمازجماعت مغرب و عشا در مسجد اعظم قم برگزار
گردید و بعد از آن، طلاب با شعار «درود بر خمینی»، «مرگ بر این حکومت یزیدی»، «مرگ
بر این حکومت پهلوی»، «دانشجو، روحانی پیوندتان مبارک» به تظاهرات خود در مسجد و
حرم حضرت معصومه (س) ادامه دادند.
فریادهای خالصانه تظاهرکنندگان باعث تحریک مردم و به حرکت درآمدن آنان شد. در مقابل این صحنه پلیس به وحشت افتاد و دستور داد که همه مردم از حرم و صحن حضرت معصومه(س) بیرون بروند. عدهای از جمعیت به سمت خیابان صفائیه رفتند و عده بیشتری به سوی چهار مردان حرکت کردند. در این دو خیابان درگیری با پلیس تا حدود ۹ شب ادامه داشت.
حرکت اصلی مردم شهر قم در اعتراض به مقاله توهینآمیز روزنامه اطلاعات، صبح روز دوشنبه، 19دی 1356 با تعطیلی بازار و راهپیمایی طلاب و بازاریان آغاز شد. حجتالاسلام ربانی یکی از شاهدان عینی در توصیف این روز میگوید: «آن چنان بازارها و مغازهها حتی در تهران و به ویژه در قم تعطیل بود که انسان یاد عاشورا میافتاد».
در این روز طبق قرارهای قبلی، طلاب در مقابل مدرسه خان و میدان
آستانه تجمع کردند و چون روز گذشته به سوی منزل مراجع حرکت کردند ابتدا به منزل آیتالله
آملی و بعد از آن به منزل علامه طباطبایی رفتند. بعد از ظهر که عده بیشتری در میدان آستانه تجمع کرده بودند، به سوی منزل استاد نوری حرکت کردند. با گذشت زمان جمعیت بیشتری از طبقات مختلف مردم وارد
تظاهرات میشدند. کماندوها و پلیس در سه راه موزه و چهارراه ارم با آمادگی کامل
ایستاده بودند. استاد نوری در دفاع از امام خمینی و حرکت آگاهانه طلاب صحبت کرد و
جمعیت را به وحدت فراخواند.
بعد از سخنرانی، جمعیت مجددا حرکت خود را آغاز کردند و با ورود به خیابان صفائیه، پلیس از ادامه حرکت جلوگیری کرد. در همین حین دو تن از مأموران ساواک برای دادن بهانه به دست نیروهای ضد شورش اقدام به شکستن شیشه یکی از بانکها کردند. از اینجا بود که برخورد پلیس با مردم، حالت خشونت به خود گرفت. «نمایندگی روزنامه اطلاعات و دفتر حزب رستاخیز به آتش کشیده» شد. پلیس ابتدا با باتوم و سپس با شلیک تیرهوایی و بعد از آن با تیراندازی مستقیم مردم را هدف قرار داد. پس از چنین فاجعه عظیمی، رژیم به منظور پاداش به رئیس پلیس قم، سرهنگ رزمی، بلافاصله او را به درجه تیمساری ارتقا داده و به عنوان رئیس پلیس، به مناطق دوردست در جنوب کشور یعنی آبادان منتقل کرد. حادثه ۱۹ دی قم سرآغاز سلسله حوادثی بود که سیزده ماه ادامه یافت تا در نهایت به پیروزی انقلاب اسلامی منجر شد.
خبر حوادث قم به سرعت در سراسر کشور پخش و منجر به واکنشهای تندی از
سوی گروههای مختلف شد. بازار اصفهان از چهارشنبه، ۲۱ دی ماه به مدت شش روز تعطیل بود.
نجف آباد از روز شنبه، ۲ دی تا دوشنبه، ۲۹ دی به مدت سه روز یکپارچه تعطیل بود. در مشهد نیز همان روز یکشنبه، ۱۸ دی ماه تظاهرات گستردهای در
خیابان نادری صورت گرفت. علمای تهران اعلامیهای با امضای حدود ۱۲۰ نفر صادر کردند و به نخستوزیری
فرستادند که در قم نیز پخش شد، همچنین بازاریان و وعاظ تهران اعلامیههایی در
تقبیح اعمال وحشیانه دولت صادر کردند که همه در قم نیز پخش شد.
همچنین در بهمن
اعلامیهای از سوی روحانیون مبارز خارج از کشور درباره انعکاس خواستههای ملت
ایران به دبیرکل سازمان ملل متحد فرستاده شد و همزمان در کشور نیز پخش شد. متن
اعلامیه به حقوق پایمال شده ملت شریف ایران توسط دودمان ننگین پهلوی اشاره میکرد
و در آن از سیاست حمایتی «کارتر» از محمدرضا پهلوی در مقابل ملت ایران انتقاد شده
بود. این اعلامیه با زیر سؤال بردن عملکرد کمیسیون حقوق بشر که هیچ اقدامی در این
زمینه انجام نداده بود، این کمیسیون را عملاً در اختیار قدرتهای بزرگ برای سرپوش گذاشتن به اعمال ننگین خود
دانسته بود.
امام نیز در واکنش به اقدام رژیم و هتک حرمت علما، طلاب و مردم، در پیامی آن مصیبتی بزرگ خواندند. در ادامه این پیام، امام خمینی سرکوب قیام ۱۹ دی را نشانه نزدیک بودن پیروزی انقلاب اسلامی و استیصال رژیم پهلوی تلقی کرد و از فعالان سیاسی خواستند که از طرح بحث لزوم اجرای قانون اساسی خودداری نمایند چراکه این امر به مفهوم حفظ نظام سلطنتی خواهد بود در حالی که تمام مشکلات از وجود همان رژیم است و تنها راه باقی مانده سقوط آن است و برای همدری و جدیت در مبارزه، درسهای خودشان را به مدت یک هفته تعطیل و مهمتر از همه اینکه برای نشان دادن اهمیت مسئله فریضه مهم نماز جماعت را نیز تعطیل کردند.