زندگینامه طلاب شهید قیام 19 دى 1356 قم
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ با انتشار اين مقاله اولين واکنشها در شهر قم و حوزههای علمیه آغاز و دروس حوزه در روز 18 دي تعطيل اعلام شد. انبوه محصلین و مدرسین به خانه مراجع رفتند و از آنان خواستند دستگاه جبار را وادارند که این اهانت را جبران کنند. بازاريان قم با مشاهده حرکت حوزه علميه، تصميم به تعطيلي مغازههاي خود در 19 دي گرفتند. در این روز تعداد زیادی از طلاب و اساتید و نیز اقشار مختلف مردم با راهپيمايي به سوي منازل بزرگان حوزه، رفته رفته خروشانتر ميشدند. در عصر این روز بیش از 3000 نفر به سمت بیوت علما رهسپار شدند و قاطبه مراجع و علما با مواضعی قاطع علیه محمدرضا پهلوی از نهضت امام خمینی حمایت کردند. نيروهاي رژيم پهلوی از پیش و با طرحی که از تهران ابلاغ شده بود به قصد کشتاری همچون 15 خرداد در صحنه حضور داشتند. امار و ارقام درباره شمار شهدا، مجروحین و مضروبین حماسه مردمی 19 دی متعدد است اما در اینجا 4 تن از طلاب شهید قیام 19 دی قم معرفی میشوند.
طلبه شهيد محمدرضا انصارى
محمدرضا انصارى در سال 1338 در تويسركان به دنيا آمد. سالهاى كودكى را در زادگاهش به سر آورد. و سالهاى ابتدايى را تا چهارمين كلاس دبستان در نفتشهر گذراند و سپس همراه خانوادهاش به «سرپل ذهاب» رفت و تا سوم راهنمايى را در آن شهر طى كرد.
از ابتداى نوجوانى به مذهب و علوم اسلامى علاقه داشت. همگام با درس براى همكلاسهایش جلسات قرائت قرآن داير ساخت و آنان را در حد شناخت و توان خويش با مفاهيم اسلامى آشنا كرد. به سعى و كوشش او نماز جماعت در مدرسهشان شكل گرفت و اولين حركت جمعى را براى احياء اسلام به همسالان خويش آموخت. پس از مدتى وارد حوزه «خرم آباد» شد و پس از دو سال تحصيل و گذران مقدمات و آشنا شدن با علوم اسلامى به سوى حوزه قم عزيمت كرد.
در قم در مدارس «آيتالله گلپايگانى رضويه ـ حقانى» به تحصيل پرداخت. اولين حركتهاى ضد رژيم او از سال 56 آغاز شد. با شنيدن خبر شهادت فرزند امام با دوستانش به مسجد اعظم رفت و در تظاهراتى كه به همين مناسبت برپا شده بود شركت كرد و به جنايت دربار اعتراض كرد. پس از اين واقعه و حركت سريع انقلاب اسلامى و برپايى تظاهرات و اعتراض مردم و راهپيمايىها، او ديگر خود را وقف اين هدف مقدس كرد و در همه اين حركتها شركت داشت.
در 17 دى ماه 56 كه آن مقاله موهن انتشار يافت و حوزه قم به آتشفشانى از خشم و فرياد بدل شد او همراه دانشجويان حوزه به سوى منزل آيات عظام رهسپار شد. در 19 دى ماه، هنگامى كه به همراه جمعيت از منزل آيةالله نورى برمىگشتند مورد حمله سربازان مسلح رژيم قرار گرفت. در ميدان شهداء، در كنار مدرسه حجتيه پيكرش آماج گلولههاى آتشين شد و به شهادت رسيد.
شهيد حيدر رضائى
حيدر رضائى در سال 1344 در شهر قم به دنيا آمد كه با تأسى به لقب مولايش على بنابىطالب (عليهالسلام)حيدر نام گرفت.
از همان كودكى فراگيرى قرآن را با جديت دنبال كرد و در سن هفت سالگى به قرائت قرآن كريم مسلط گشت. از زمان كودكى در محافل و مجالس مذهبى شركت مىجست و از همان زمان با انديشههاى مذهبى آشنا شد. زمانى كه جرقههاى آغازين انقلاباسلامى زده شد، در جلسات و اجتماعات سياسي ـ انقلابى حضور فعال داشت و در آن روز كه روزنامه اطلاعات به دستور رژيم به امام ، رهبر در تبعيد مسلمان اهانت كرده بود به صحنه اعتراض و مبارزه كشيده شد و با خون پاكش بر خشم و خروش مردم قهرمان قم امضا گذاشت.
شاهدان عينى مىگويند: پس از آنكه اين نوجوان در روز نوزده ديماه 1356 به دست جلادان رژيم به زمين افتاد، يكى از طلاب بهنام محمدرضا انصارى، پيش مىرود و جنازه حيدر را به آغوش مىكشد تا از صحنه درگيرى خارج كند. امّا تير ديگرى قلب آن عزيز را نشانه مىرود و او نيز به فيض شهادت نائل مىگردد.
طلبه شهيد مرتضى شريفى
مرتضى شريفى در سال 1336 در «رهنان» اصفهان قدم به جهان گذاشت. سالهاى كودكى را در زادگاهش گذراند. در طول تحصيل به سبب آشنايى با اسلام و روحانيت مبارز به آنچه كه در پيرامونش مىگذشت آشنا شد و تابع و مقلد امام گرديد.
پشتكار و فعاليت او در درسهاى كلاسيك همراه با مطالعات مذهبى و شركتش در جلسات دينى و استفاده از محضر علماى روحانى از او فردى مبارز، متدين و با مسئوليت ساخت. پس از گرفتن ديپلم هنرستان به علاقه دل و تشويق روحانيت آگاه و رضايت خانواده به قم هجرت كرد و به جمع دانشجويان معارف اسلامى پيوست.
مرتضى همگام با درسهاى حوزه به صف اولين حركتكنندگان انقلاب پيوست. در 18 و 19 دى ماه از نخستين كسانى بود كه در تظاهرات قم، نقش فعال و حضورى مؤثر داشت. در همين تظاهرات هنگام بازگشت از منزل آيةالله نورى، سربازان رژيم پهلوى خائن به انبوه جمعيت حمله بردند و در بلواى درگيرى سر او به اصابت گلولهاى به شدت زخمى شد.
دوستان حاضر در صحنه، او را روى دست به بيمارستان رساندند، دليرانه در حالى كه شايد ديگر رمقى در تن نداشت با آخرين قدرتش فرياد كشيد «درود بر خمينى»، مأمورى كه بالاى سرش در بيمارستان ايستاده بود با باطوم و با همه نيرويش به محل گلوله كوبيد. شدت ضربه، سبب دهان گشودن زخم و خونريزى مغزى شد و شهيد دلاور حوزه با روحى پر صلابت، بى آنكه نالهاى سر بر آورد به لقاء پروردگارش شتافت.
طلبه شهيد على اصغر ناصرى
على اصغر ناصرى در روستاى «ديو كلا»، از توابع بابل قدم به جهان نهاد. سالهاى دبستان را در زادگاهش گذراند. به خاطر علاقهاش به اسلام و تربيت اسلامى و تشويق خانواده مذهبى و معتقد او، سبب شد تا پس از اتمام كلاس سوم متوسطه به حوزههاى علميه روى آورد. ابتدا به مدرس صدر «بابل» نام نوشت و به تحصيل مقدمات مشغول شد و بعد از فراگيرى هاى لازم و آشنايىهاى اوليه به سوى حوزه قم بار سفر بست.
خوش استعداد و با فضيلت بود، همراه درس به تهذيب نفس و تكميل كمالات انسانى مىكوشيد. آنچه كه در جامعه و همگام با درسهاى اطرافش مىگذشت نظر داشت و با دلى هوشيار به انحرافات و نقشههاى خائنانه دربار دستنشانده اجنبى آگاهى داشت و از اين رو با اولين حركت امت حزبالله در سال 56 همراه شد.
وقتى آن روزنامه به دستور ساواك آن مقاله موهن را نسبت به ساحت مقدس رهبرى چاپ كرد، او همراه ديگر طلبههاى جوان به راهپيمايى و تظاهرات در قم دست زد و در ميدان شهداء قم به نبردى نابرابر با مزدوران ضد اسلام پرداخت.
وقتى كه فرياد اللهاكبر مبارزان و صداى گلوله مأموران فضا را مىشكافت، تن جوان او آماج گلولههاى ستم ناجوانمردان شد و به سوى معبود پر كشيد.
شهيد غلامرضا همراهى
غلامرضا همراهى در سال 1328 در يك خانواده كارگرى و مذهبى در محله دروازه رى قم ديده به جهان گشود. او از همان كودكى علاقه فراوانى به ائمه اطهار داشت و در مراسم سوگوارى اهل بيت(ع) شركت مىكرد. وى پس از اتمام سربازى به تشكيلات مبارزين عليه رژيم پهلوی مىپيوندد و در پخش اعلاميهها و نوارهاى حضرت امام فعاليت چشمگيرى از خود نشان مىدهد.
با شنيدن خبر اهانت روزنامه اطلاعات به رهبر مسلمانان حضرت امام خمينى، در تظاهرات روزهاى 18 و 19 ديماه كه روحانيت آغازگر آن بود شركت نمود و در 19 ديماه با اذعان به اين كه امروز به شهادت خواهم رسيد براى آخرين بار به زيارت حضرت معصومه(3) مىرود و در غروب همان روز به دست نيروهاى رژيم به درجه شهادت مىرسد. مأموران رژيم جنازه شهيد را به سردخانه تهران منتقل مىكنند و خانواده وى بعد از پنج روز جستجو مطلع مىشوند كه جنازه به تهران منتقل شده است
پس از مراجعه به سردخانه تهران، مأموران رژيم به خانواده شهيد مىگويند: نبايد در قم دفن كنيد و بجز قم در هر كجاى ايران بخواهيد مىتوانيد دفن كنيد كه به اجبار در بهشت زهراى تهران آن شهيد سعيد دفن مىشود.