تبیین محتوایی نامه امام خمینی به منتظری براساس مستندات تاریخی
پایگاه
مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ نامه امام خمینی به حسینعلی منتظری در 6 فروردین 1368 دارای
ابعاد و محورهای فراوانی است که نشانگر شناخت و آگاهی امام خمینی نسبت به شخصیت
منتظری است. امام خمینی در این نامه به محورهایی اشاره کرده بودند که واکاوی و تبیین آن محورها، بعد دیگری از تاریخ معاصر ایران را روشن میسازد.
در این نوشتار به تبیین محتوایی نامه امام خمینی براساس شواهد تاریخی خواهیم پرداخت.
1. همراهی منتظری با منافع لیبرالها و منافقین
منتظری در برخی از صحبتها و موضعگیریهای خود به دوری از فرقه گرایی و باندبازی اشاره میکند و تقوا و لیاقت را عامل مهمی در کسب مناسب دولتی اعلام میکند [1] اما در سیره وی، نزدیکی به نهضت آزادی، همراهی با منافقین و نفوذ گروهی از افراد ضد نظام و تبهکار در بیت او قابل مشاهده است که شکاف میان نظر و عمل وی را نشان میدهد. در همین راستا، اولین نکته اعلام شده در نامه امام خمینی(ره) پیرامون عدم صلاحیت آقای منتظری برای قائم مقامی رهبری، همراهی و همدلی منتظری با لیبرالها است.
در متن این نامه آمده است: «روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین میسپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آیندۀ نظام را از دست دادهاید. شما در اکثر نامهها و صحبتها و موضعگیریهایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند...»[2]
منتظري در سخنراني بهمن ماه 1367 در دفاع از همنشيني خود با ليبرالها از آنان با عنوان «عقلاي قوم» ياد میکند.[3]
حجتالاسلام خلخالی اذعان میدارد که در زمان تبعید امام خمینی منافقین تلاش داشتند با بهرهگیری از شخصیتهایی نظیر منتظری، امام را تحت تاثیر قرار دهند و این گروهکها بر منتظری تاثیر منفی زیادی نهاده بودند. وی میگوید: «حضرت امام میفرمود: هنگامی که من در نجف بودم یکی از همین منافقین به مدت دو ماه به طور مرتب به نزد من میآمد و آینده و خط مشی گروه و سازمان خویش را بیان و تشریح میکرد. من در تمام این مدت فقط گوش میکردم و در پایان به او گفتم: این عقیده شما با اسلام سازگاری ندارد. پس از شنیدن این سخن رفت و دیگر پیدایش نشد. علی رغم اینکه آقایان منتظری و هاشمی و عدهای دیگر از ایران به امام فشار میآورند که آنها را تائید کنند. امام حاضر نمیشد و سرانجام معلوم شد که حق با امام بوده است. مجاهدین خلق (منافقین) چه در خارج و چه در داخل فعالیت زیادی میکردند تا از طرف مراجع مخصوصا حضرت امام مورد تائید قرار گیرند و حتی موفق شده بودند که نظر آقای منتظری و آقای هاشمی و...را به خود جلب نمایند.»[4]
نهضت آزادی هم با گسترش روابط علنی خود با آقای منتظری از میانه دهه 70 به بعد، وی را به عنوان مرجع دینی و سیاسی خود تبلیغ و ترویج میکرد، منتظری نیز چند بار از نهضت آزادی اعلام حمایت کرد، از جمله در دی ماه 84 گفت: «نهضت آزادی حزبی است که استوار و با ثبات در دفاع از اسلام و مبارزه با دیکتاتوری و استبداد ایستادگی کرده است.»
در درگیریهای جناحی و انتخاباتی، سوژهسازیهای حقوق بشری و دعاوی استبداد دینی، سیاسی و انحراف انقلاب، و تنشآفرینیهای سیاسی و اجتماعی به ویژه طی سالهای 1378 و 1388، همواره نهضت آزادی میکوشید از نام و مواضع منتظری برای تضعیف رهبری نظام استفاده کند، و به اندازه توان خویش روابط خود با محافل و رسانههای غربی را در اختیار وی قرار میداد.
ده روز پیش از فوت منتظری در آذر 1388، و در اوج فتنهآشوب پسا انتخابات، ابراهیم یزدی در منزل وی، از سوی کانون غربگرای مدافعان حقوق بشر، تندیس تلاشگر حقوق بشر را به وی اهدا کرد.[5]
2. حمایت منتظری از باند مهدی هاشمی
امام خمینی در بخشی از نامه 6 فروردین، در خصوص حمایت منتظری از باند مهدی هاشمی بیان میکنند: «در مسئلۀ مهدی هاشمیِ قاتل، شما او را از همۀ متدینین متدینتر میدانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتب پیغام میدادید که او را نکشید. از قضایای مثلِ قضیۀ مهدی هاشمی که بسیار است و من حالِ بازگو کردن تمامی آنها را ندارم...»[6]
در این خصوص آیتالله مهدوی کنی در کتاب خاطرات خود اظهار میکند که منتظری دائماً تاکید میکرد مهدی هاشمی بی گناه است و او را «فردی سودمند و مفید» میدانم.[7] آقای منتظری تاکید میکند که قضیه مهدی هاشمی یک بازی سیاسی بوده که برای تسویههای سیاسی در ایران طراحی شده بود. به گفته او؛ «با گسترش بازداشتها در مجموع من احساس کردم که قضیه سیدمهدی هاشمی بهانه است برای مسئله مهمتری، و در حقیقت یک تصفیه سیاسی در دستور کار است.»[8] همه اینها در حالی بود که وی اقدام به قتل کرده و فعالیتهای ضدانقلابی فراوانی انجام داده بود.
3. خدمات منتظری به استکبار
در بخشی از نامه امام خمینی آمده است: «در همین دفاعیۀ شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و میبینید که چه خدمت ارزندهای به استکبار کردهاید.» [9]منتظری با منافقین در شکنجه دادن مخالفان همراه شد و از این طریق به استکبار خدمت کرد؛ زیرا آنها از این حربه برای فشار سیاسی ایران بهره گرفتند. عليرضا اسلامي در این خصوص بیان میکند؛ «بدليل برخوردهاي منافقين و تخلفات اطرافيان بنيصدر هر كدام از آنان كه دستگير ميشدند به بنيصدر، نهضت آزادي و بيت آقاي منتظري فشار ميآوردند كه زندانيان را شكنجه ميكنند؛ كما اينكه بعدها كه حضرت امام آيتالله منتظري را عزل و اشاره كردند آنجا پايگاهي براي منافقان و گروهكهاي ضد انقلاب است و شما مطالب آنها را به حوزه نظام و ملت ميدهيد، اين فشارها و برخوردها باعث شد تا آنها چنين اعلام كنند كه اعضاي ما را شكنجه ميكنند، ميسوزانند و امثالهم... آنها هم با مطالبي كه در روزنامههايشان مينوشتند مثلاً مجاهدين و منافقان در روزنامه مجاهدين خلق چنين اظهاراتي ميكردند؛ از سوي ديگر از طريق آيتالله منتظري و بني صدر فضا به قدري شديد شد كه منجر به تشكيل كميته تحقيق درباره وضعيت زندانها شد.»[10]
حمایت از عناصر لیبرال و منافق، مصاحبه و سخنرانیهای نسنجیده و کذب در خصوص ظلم نظام جمهوری اسلامی ایران نسبت به احزاب، همراهی با نهضت آزادی و حمایت از آنها، مواضع ضد جمهوری اسلامی ایران در خصوص آزادی بیان، فعالیت احزاب و اعدام شخصیتهای فاسد در نظام اسلامی، اظهارنظرات نسنجیده با رادیوهای بیگانه و... همگی این فرصت را برای نظام استکبار و علی الخصوص آمریکا فراهم آورد تا از ساده لوحی حسینعلی منتظری در راستای منافع خود و فشار بر جمهوری اسلامی ایران بهره بگیرد و بدین ترتیب، منتظری چنان که امام خمینی فرموده بودند، به استکبار خدمت کرد.
4. نفوذ در بیت منتظری
امام خمینی در خصوص تهدیداتی که از ناحیه بیت منتظری به نظام وارد میشد توصیه کردند که «سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرالها نریزد.»[11]هاشمی رفسنجانی یکی از مشکلات عدیده منتظری را بیت وی میدانست و میگفت: «به آقای منتظری میگفتیم که یکی از مشکلات، بیت شماست. آقای ربانی املشی که قوم و خویش ایشان شده بود، تلاش کرد مواظب اینها (اشاره به مهدی هاشمی دارد) در بیت باشد که نتوانند آقای منتظری را تحریک کنند. آنها به آقای ربانی میدان نمیدادند و خودشان نزدیکتر بودند.»[12] وی در کتاب خاطرات خود ذکر میکند: «آقای منتظری از اینکه بیت و اطرافیانش مورد انتقاد و سوءظن قرار گرفتهاند، ناراحت است... از مخالفت سپاه با بیت خودشان، ناراحت بودند. پیامهایی توسط من، برای امام و رییسجمهوری در مورد بیت خودشان دادند.»[13] در این خصوص، آیتالله مشکینی در سال 1364، نسبت به بیت منتظری گفته بود که خیلی از انقلابیون نیز «از ناحیه بیت و بعضی حواشی آقای منتظری» اظهار ناراحتی میکنند.
پس از انتخاب منتظری بهعنوان قائم مقامی رهبری، داماد او سیدهادی هاشمی ریاست دفتر و بیت وی را برعهده گرفت و سیدمهدی هاشمی با نفوذ در بیت منتظری به برنامهریزی پرداخت. در این زمینه به همراه هادی هاشمی القائات خطرناکی را به وی وارد کردند. راهبرد نفوذ مهدی هاشمی بر منتظری بسیار هوشیارانه و مبنی بر «پوشش ضعوف اندیشهای، نمایش چهرهای مظلوم از خود و مهندسی ملاقاتهای ایشان» بود. وی اعتراف میکند: «نقاط ضعف فکری و عملی خود را که قبل و بعد از انقلاب داشتم با حضرت آیتالله منتظری مطرح نساختم تا باز زمینه اصلاح آن فراهم شود و یا حداقل آقا اینهمه به من اعتماد نکنند؛ بلکه برعکس در هر مسألهای من سعی میکردم در حضور ایشان خود را مظلوم جلوه داده و ترحم و حمایت ایشان را به خود جلب کنم».
وی در ۱۳۶۵ در بیان جزئیات اقدامات تخریبی خود بر آیتالله منتظری میگوید: «ما اخباری را به ایشان میدادیم تا ایشان را به اطلاعات و سپاه حساس کنیم و بالاخره هم توانستیم این کار را انجام دهیم... سعی وافر داشتیم که ضعفها را به آقا منتقل و ایجاد حساسیت نماییم. این کار از اول که شروع شد تا این اواخر ادامه داشت و رو به افزایش بود... در راندن افراد خالص از ارگانها، هم من و هم اخوی فعال بودیم و هرکدام به نوبه خود با تماسهایی که جداگانه یا مجتمعاً با آقا میگرفتیم، دیدگاههای انحرافی خودمان را در لباس حقبهجانبی خدمت آقا مطرح میساختیم که قطعاً بدون اثر نبوده است.»[14]
5. ساده لوحی و فقدان بصیرت سیاسی منتظری
امام خمینی در نامه 6 فروردین، در خصوص عملکرد سیاسی منتظری اذعان داشتند که «از آنجا که ساده لوح هستید و سریعاً تحریک میشوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید...واللّه قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده لوح میدانستم که مدیر و مدبر نبودید.»[15]
هاشمی رفسنجانی در خصوص ساده لوحی و نداشتن بینش سیاسی منتظری بیان می کند؛ «زود قضاوت میکرد و با مردم مطرح میکرد...اشکالات را در مصاحبهها میگفت و انتقاد میکرد. یکی از حرفهای ما به ایشان این بود که درست نیست شما همه انتقادها را علنی کنید. افرادی به ملاقات ایشان میرفتند و خبر تلخی میدادند، چند ساعت بعد از زبان ایشان به رسانهها میآمد. خیلی از آن حرفها درست نبود. شنیدهها را مطرح میکرد. تقریباً به همه ارگانها انتقاد داشت. به مجلس، جنگ، قوه قضائیه و دولت انتقاد داشت و علنی مطرح میکرد. کارهایش به تدریج مورد نقد قرار میگرفت. مثلاً افرادی را به عنوان نمایندگان خویش در دانشگاهها انتخاب کردند که بعضی از آنها هنوز هم ماندهاند. گویا آن موقع آیتالله خامنهای با این کار موافق نبودند. به هر حال انتقادات ایشان خیلی سیاستمدارانه نبود. قدری افشاگری بود. در حال جنگ بودیم.»[16]
یکی از اسناد مربوط به ساده لوحی و فقدان آگاهی سیاسی لازم در منتظری، بخشی از گفتارهای کارمند وزارت خارجه آمریکا با او است. او میگوید: «آیتالله منتظری در مورد این مسئله اطلاعات خوبی نداشت اما مترجم وی به جای او جواب میداد.»[17]
محسن رفیق دوست در خصوص سادهلوحی منتظری و عدم درک صحیح قضایای سیاسی وی بیان میکند؛ «حركات منافقين قدم به قدم به گونهاي بود كه ميخواستند حاكميت را به هر قيمتي به دست آورند. آقاي منتظري اين مساله را نميفهميد و انصافا نميفهميد... آقاي منتظري يك آدم سادهلوح بود. از يك انسان سادهلوح چيزي جز اين نميتوان انتظار داشت كه البته امام(ره) همان زمان پاسخ او را داد. منتظري دو نقطه ضعف بزرگ داشت؛ اول اينكه نسبت به فاميل و بستگانش وابسته بود و دوم خيلي زودباور بود... آقاي منتظري خيلي تحت تاثير داماد، برادر داماد و پسرانش بود.»
بر اساس آمد میتوان گفت، نامه امام خمینی در 6 فروردین 1368 به حسینعلی منتظری کاملا براساس مستندات و شواهد تاریخی تنظیم شده بود. موضعگیریهای بعدی منتظری بعد از عزل از کسوت قائممقامی رهبری، در جریانهای مختلف مثل فتنه 88 نشانگر هوشیاری و بصیرت امام خمینی در شناخت منتظری بود و ابعاد تازهای از نامه امام خمینی را نمایان کرد.
پی نوشت ها:
1- حسینعلی منتظری، نگاهی کوتاه به زندگی و اندیشه های حضرت آیت الله منتظری، بی جا،1388، ص42.
2- متن نامه امام خمینی(ره) به آقای منتظری در تاریخ 06/01/1368.
3- مرتضی صفار هرندی، «رنجنامة یادگار امام از همراهی برخی با لیبرالها»، روزنامه کیهان، بیست و هشتم تیرماه1396، ص6.
4- صادق خلخالی، «خاطرات زندان و تبعید: خاطرات آیت الله خلخالی»، روزنامه سلام، دوازدهم خرداد1371، شماره263، ص10.
5- بی نام، تحریک تقابل منتظری با امام، خبرگزاری فارس، بیست و ششم مهرماه1396 و نک: مجتبی سلطانی، خط سازش: سرشت و سرگذشت نهضت آزادي ايران، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي،1396.
6- متن نامه امام خمینی(ره) به آقای منتظری در تاریخ 06/01/1368.
7- غلامرضا خواجه سروی، خاطرات آیت الله مهدوی کنی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1387، ص242.
8- حسینعلی منتظری، انتقاد از خود (عبرت و وصیت)، بی جا،1387، ص76.
9- متن نامه امام خمینی(ره) به آقای منتظری در تاریخ 06/01/1368.
10- علیرضا اسلامی، «شهيد منتظري و جنبش هاي آزادي بخش»، شاهد یاران، شماره48، آبان1388، ص96.
11- متن نامه امام خمینی(ره) به آقای منتظری در تاریخ 06/01/1368.
12- اکبر هاشمی رفسنجانی، ناگفتههای هاشمی رفسنجانی از عزل آیتالله منتظری، تاریخ ایرانی، اردیبهشت1390.
13- اکبر هاشمی رفسنجانی، آرامش و چالش: کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی سال 1362، به اهتمام مهدی هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، 1382، ص410.
14- علیرضا محسنی ابوالخیری، «نفوذ سیدمهدی هاشمی در بیت آیتالله منتظری»، مباحثات، 26 مرداد1395.
15- متن نامه امام خمینی(ره) به آقای منتظری در تاریخ 06/01/1368.
16 فریدون قاسمی، جمهوری اسلامی ایران از بازرگان تا روحانی، لندن، انتشارات اچ اند اس مدیا،1395، صص189-188.
17- سند شماره 357 اسناد لانه جاسوسی آمریکا.