جزئیاتی از جلسه تصمیمگیری برای اعدام انقلابی رزمآرا توسط فدائیان اسلام
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ اعدام انقلابی رزمآرا در 16 اسفند 1329، توسط فدائیان اسلام نقش بسزایی در پیشبرد ملیشدن صنعت نفت داشت. این رویداد تاریخی که به نقطه عطف قابلتأمل تاریخی تبدیل شد، روایتهای متفاوتی دارد.
هاشم امانی از جمله افرادی است که در آن دوران از نزدیک با فدائیان اسلام ارتباط داشت و شاهد عینی حوادث سیاسی ملی شدن صنعت نفت بوده است. وی در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است درباره اعدام انقلابی رزمآرا میگوید: علت اعدام انقلابی رزمآرا توسط فدائیان اسلام موانعی بود که وی در جهت ملیشدن صنعت نفت ایجاد کرده بود. با هماهنگیهای صورت گرفته وی به علت اینکه نخستوزیر و مسئول اجرای همه امور مملکت بود، برای ترور انتخاب شد.
افرادی که از این جریان اطلاع داشتند تعدادشان خیلی کم و انگشتشمار بودند. من هم در آن جلسه حضور داشتم. طی یکی دو شب بر سر اینکه چه کسی این کار را انجام دهد بحث شد. شخصی به نام "شاطر رجب" برای این کار اعلام آمادگی کرد ولی سن او بالا بود و آن چالاکی و زرنگی خلیل طهماسبی را نداشت. خلیل خیلی ورزیده بود و سنش هم نسبت به شاطر رجب کم بود. همچنین آمادگی روحی خلیل هم بیشتر بود. بنابراین تصمیم گرفته شد تا وی این کار را انجام دهد.
قرار شد آنها هنگام حضور رزمآرا در مسجد شاه، داخل مسجد بشوند و ما در بیرون منتظر بمانیم تا اوضاع را زیر نظر داشته باشیم. برای اینکه این مأموریت به درستی انجام شود، خلیل طهماسبی، سید محمد واحدی و برادرش عبدالحسین و اشخاصی که قرار بود مأموریت را انجام دهند، جهت تمرین و آموزش تیراندازی مدتی به اطراف دولاب میرفتند، اسلحهها را برداشته و یک کاغذی را به عنوان سیبل همراه خود میبردند و به تمرین تیراندازی میپرداختند. ولى تمرین آنها به صورت حرفهای و امروزی نبود، چون قصد آنها این بود که از یک جای خیلی نزدیک تیراندازی بکنند؛ مثلا به فاصله دو سه متری بایستی خودشان را نزدیک میکردند. البته هفتتیرهای آن زمان با هفت تیرهای الآن خیلی فرق میکرد؛ مثلا شاید برد آنها خیلی زیاد نبود یا از دور نمیشد با آنها تیراندازی دقیقی کرد اما در فاصلههای نزدیک کار خیلی مشکلی نبود.
بعضی در ترور رزمآرا توسط خلیل طهماسبی شبهه ایجاد میکنند و مدعیاند که شاه رزم آرا را به قتل رسانده است، ولی نمیدانم به چه منظوری این شبههها را مطرح میکنند. گرچه من خودم در بیرون از مسجد بودم اما تعدادی از برادران از جمله برادران واحدی که به عنوان همراه و پشتیبان در مسجد بوده و شاهد ماجرا بودند برایم نقل کردند که گلولهای که به سر رزمآرا اصابت کرد از اسلحه خلیل خارج شده است.
پس از شلیک، بلافاصله استوار شهربانی که ظاهراً معاون کلانتری بازار بود خليل را محکم به بغل میگیرد و دستگیر میکند. خليل که در اثر درگیری جایی از بدنش زخمی میشود با دست خود خون بدنش را به صورتش میمالد و صورتش را رنگین میکند. بعدها در پاسخ به سؤال در علت انجام این عمل گفته بود که یک وقت احتمالا آثار ترس و ضعف و زردی در صورتم ظاهر نباشد.
پس از دستگیری طهماسبی، فورا وی را از همان در مسجد که طرف بازار است به کلانتری بازار میبرند. پس از بازجوییهای اولیه اعلام میکنند که "عبدالله موحد رستگار" ضارب رزمآرا را دستگیر کردهاند، چون خلیل هنگام بازجویی اسم خود را عبدالله موحد رستگار معرفی کرده بود و این اسم معنی هم داشت؛ یعنی بنده خدای واحد که پیروز هم شدهام.