نمونههایی از جنایات استعماری انگلیس در مناطق مختلف ایران - بخش اول
قبل از ظهور ايالات متحده امریکا به عنوان يك ابرقدرت در صحنه جهاني، این کشور انگلستان بود که در خاورمیانه و ايران حضور و نفوذي قوي داشت. انگلستان قادر بود بخش مهمي از ساختارها و فرآيندهاي سياسي و اجتماعي ايرانِ آن زمان را مطابق منافع و خواستههاي خود شكل دهد. اين كشور به روشهاي متعدد از جمله تشكيل لژهاي فراماسونري، شبكههاي نفوذ را در جامعه سياسي ايران شكل داده بود. جنایتهای استعماری انگلیس در محدوده جنوبی ایران همچون خلیج فارس و خوزستان و همچنین مناطقی نظیر فارس، بلوچستان و همدان سوابق طولانی دارد که در این گزارش بدان اشاره شده است.
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ قبل از ظهور ايالات متحده امریکا به عنوان يك ابرقدرت در صحنه جهاني و قدرت مسلط در خاورميانه و خليج فارس در بعد از جنگ جهاني دوم، این کشور انگلستان بود که در خاورمیانه و ايران حضور و نفوذي قوي داشت. انگلستان قادر بود بخش مهمي از ساختارها و فرآيندهاي سياسي و اجتماعي ايرانِ آن زمان را مطابق منافع و خواستههاي خود شكل دهد. اين كشور به روشهاي متعدد از جمله تشكيل لژهاي فراماسونري، شبكههاي نفوذ را در جامعه سياسي ايران شكل داده بود. انگلیسیها هر چند استعمار خود را دیرتر از اسپانیا و پرتقال آغاز کردند اما سیاستهای استعماری آنها در قالب حضور فیزیکی و عوامل وابسته و ... قرنها تداوم داشته است. کشور ایران به دلیل همسایگی با روسیه به عنوان رقیب مستعمراتی انگلیس، پل ارتباطی با هندوستان به عنوان مستعمره غنی این کشور و سپس کشف نفت و تسلط انگلستان بر منابع نفتی آن همواره مورد دخالتهای استعماری این کشور بوده و ضربات جبرانناپذیری از این دخالتها دیده است. هر چند بیکفایتی و ضعف دولت مرکزی در دوران قاجار موجب یکهتازی انگلیسیها در امور داخلی ایران شده بود اما مردم ایران برخلاف حاکمان خویش تن به استعمار نداده و زیر بار مظالم و دخالتهای انگلستان نمیرفتند. در نوشته زیر گوشههایی از مبارزات مردم شهرها و مناطق مختلف ایران در مبارزه با استعمار انگلیس را بیان میکنیم.
1.منطقه جنوب و خلیج فارس
سیاست بریتانیا در منطقه خلیج فارس و دریای عمان تا پایان دوره قاجاریه بر حفاظت از مستعمره هندوستان به عنوان سیاست راهبردی و نقطه ثقل تمامی تکاپوهای دولت لندن در مشرق زمین، استمرار سیاست و پروژه ایرانزدایی در منطقه خلیج فارس با محدود نمودن روزافزون قدرت مانور سیاسی، اقتصادی و نظامی عناصر ایرانی، استفاده از ابزار نظامی و سیاست قایقهای توپدار به منظور سرکوب هرگونه تقابل با سیاست انگلیس و نقض تمامیت ارضی ایران همچون اشغال جزیره خارک و بوشهر، حمله به بنادر ایرانی همچون بندر لنگه و ... حمایت از شیوخ خلیج فارس در مورد ادعاهای آنان بر سر جزایر تنب بزرگ، کوچک و ابوموسی، ایجاد بحرانهای مصنوعی غذایی، محاصره اقتصادی در کرانههای دریای جنوب و فشار بر گروههای مبارز با سیاستهای انگلیس بود.[1]
انگلستان که از زمان قرارداد 1907 جنوب ایران را سهمیه خود میدانست در سال 1915 که جهان درگیر جنگ جهانی اول بود، اوضاع جهانی را مناسب تاخت و تاز به منطقه جنوب ایران دانست. هدف بریتانیا از این عملیات نظامی جلوگیری از نفوذ آلمان و عثمانی، سرکوب قبایل عشایر جنوب و دسترسی به خلیج فارس بود. بریتانیا برای رسیدن به اهدافش در مارس 1915 به بهانه قرار دادن ارتباط کنسولگری آلمان در بوشهر با تنگستانیها و تحریک آنان علیه انگلیسیها، اقدام به اشغال خاک ایران کرد. این حرکت موجب خشم اهالی منطقه شد و نارضایتی عمومی از تجاوز انگلستان در سطح وسیعی بالا گرفت. برخی از نیروهای پارتیزانی به رهبری رئسیعلی دلواری برای نشان دادن خشم خود، انگلیسیها و منافع آنها در بوشهر را مورد حمله قرار دادند و ضربات مؤثری به آن وارد ساختند. انگلیسیها نیز بیکار ننشسته و با یورشهای ناگهانی به روستاهای اطراف بوشهر، ضمن کشتن عده زیادی از اهالی، اموال آنها را سوزانده و نابود کردند.[2]
این رفتار زشت انگلیسیها از دید «آیتالله بلادی» از علمای برجسته منطقه دور نماند و وی را واداشت که در سطح وسیعی به مخالفت و مبارزه با انگلیسیها بپردازد. ایشان برای اثر بخشیدن به نبرد خود روابط ویژهای با رئیسعلی دلواری برقرار کرد و او را در حرکتهای ضد انگلیسیاش یاری داد. منزل آیتالله بلادی کانون مبارزه با استعمار انگلستان بود و ایشان علاوه بر تحریم خرید و فروش کالاهای انگلیسی در جهت مقابله با توسعهطلبیهای انگلیس علیه آن اعلان جهاد کردند. [3]
در 12 ژوئیه 1915 «رئیسعلی دلواری» در یک حمله ضربتی در نزدیکی تنگک زنگنه، نایب کنسول انگلیس در بوشهر و تعدادی از سربازان هندی را کشت. انگلیسیها به بهانه وقوع این حادثه و حوادث دیگر در 8 اوت 1915 بوشهر را اشغال نمودند. رئیسعلی با جنگهای نامنظم ضربات سهمگینی به دشمن وارد نمود.[4] انگلیسیها که دشمن اصلی خود را رئیسعلی دلواری میدانستند از طریق نمایندگان «حیدرخان حیات داودی» سعی در تطمیع وی نمودند و پیشنهاد چهل هزار پوند در قبال خودداری از قیام علیه قوای بریتانیا را ارائه نمودند. اما رئیسعلی این پیشنهاد شرمآور را نپذیرفت و اعلام کرد: «چگونه بیطرفی اختیار کنم در حالیکه استقلال ایران در معرض خطر جدی قرار گرفته است.»[5]سرانجام نیز رئیسعلی دلواریی در شب 12 شهریور 1294/ 3 سپتامبر 1915 در شبیخون به نیروهای انگلیسی در محل تنگک مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید. در ابتدا جنازه رئیسعلی در محلی به نام «کله بند» به رسم امانت دفن شد. شش ماه بعد تابوت وی را به نجف اشرف انتقال داده و در قبرستان وادیاسلام به خاک سپردند.[6]
2.خوزستان
به دنبال جنگ جهانی اول در اوت 1914 و تصرف عراق به دست انگلستان و صدور فتاوی مختلف علما به مردم آن کشور جهت مقابله با حملات انگلستان، اوضاع خوزستان ایران نیز آشفته و علما و روحانیون به تبعیت از فتوای مراجع، مردم را برای مقابله با استعمار انگلیس در منطقه تهییج کردند. به دنبال این فتاوی عشایر «باوی» علیه انگلیس و عامل آن شیخ خزعل قیام کردند. اما این قیام به دلیل بمباران شدید توپخانه ارتش انگلیس و تمام شدن مهمات مجاهدین و ایجاد تفرقه توسط شیخ خزعل ناکام ماند.[7]
در سپیده دم سوم مارس 1294 شمسی قوای انگلیسی به فرماندهی رابینسون، برای جلوگیری از تجمع عشایر عرب دشت آزادگان از دوطرف با تجهیزات و توپخانه به اردوگاه عشایر بنیطرف و حویزه در غدیر، 15 کیلومتری اهواز حمله کردند. اما نیروهای مقاومت مردمی و عشایر با سلاحهای ابتدایی موفق به عقبنشینی نیروهای انگلیسی تا کارون شدند. به دنبال این مقاومتها در ساعت 8 صبح روز 15 می برابر با 25 اردیبهشت ژنرال ملیس عملیات حمله به سوسنگرد را تحت حمایت شدید توپخانه و عبور از کرخه شروع کرد. این حمله موجب عقبنشینی مبارزین و به آتش کشیدن خانههای مردم توسط انگلیسیها شد. این جنگ به مدت سه روز ادامه داشت و اهالی منطقه با کمال شجاعت و در عین مظلومیت و تنهایی با قوای انگلیسی جنگیدند. همچنین قلعه «شیخ علی بن عباس» که عدهای از افراد قبیله بنیطرف در آن مقاومت میکردند به آتش کشیده شد و افراد داخل آن کشته شدند.
«ویلسون» تلفات اهالی سوسنگرد در این درگیریها را کشته شدن حدود دو هزار رأس گوسفند، نابودی ذخایر گندم و ویرانی همه خانهها برشمرده است. وی با اشاره به تلفات جانی مردم سوسنگرد، ابراز میدارد اشخاصی را که به اسم و رسم میشناخته مشاهده کرده که طعمه آتش شده بودند. وی هدف از کوبیدن سوسنگرد را علاوه بر انتقامجویی، ترساندن سایر عشایر مخالف، حتی عشایری که در عراق بودند، دانست.[8]
3.منطقه بلوچستان
خطر حمله ناپلوئون از طریق ایران به هندوستان موجب شد تا کمپانی هند شرقی و دولت انگلیس به شناسایی و بررسی سرزمینهای همجوار هندوستان در مرزهای شمالغربی هند از جمله بلوچستان بپردازد. با توجه به چنین اوضاعی دولت انگلیس در سال 1270ق/1853م به منظور جلوگیری از گسترش نفوذ ایران بر بلوچستان مأمورانی را از سند بدانجا اعزام نمود. جاسوسان انگلیسی سعی کردند با ایجاد بدبینی، مردم بلوچستان را تحریک به شورش علیه دولت ایران نمایند. اما اقدامات انگلیسیها به نتیجهای نرسید زیرا هیچ یک از مردم بلوچستان و سرداران بلوچ به این پیشنهاد توجهی نکردند و حاضر به همکاری با دولت بیگانه انگلیس علیه آب و خاک خود نشدند.[9]
دخالتهای انگلستان سرانجام منتهی به قیام مردم بلوچستان علیه آنها شد و همزمان با قیام «سردار حسینخان»، «خلیفه خیرمحمد» که از روحانیون بلوچستان بود، در برابر انگلیسیها قیام کرده و علیه آنان اعلام جهاد کرد. این قیام با تصرف پایگاه انگلیسیها در چابهار آغاز شد اما بعد از اندکی، انگلیسیها با کلیه تجهیزات پیشرفتهتری که داشتند، توانستند پایگاه خود را باز پس بگیرند و از آنجا که مقابله مستقیم با نیروهای انگلیسی امکان نداشت، خلیفه خیرمحمد و نیروهایش شروع به قطع سیمهای خطوط تلگراف نمودند.[10]
به دنبال آن «سرپرسی سایکس» مطلعترین مأمور انگلیسی درباره بلوچستان به همراه «احمدخان دریابیگی» مأمور سرکوب مردم شدند. بلوچها در این زمان تنها راه مقابله با نیروهای انگلیسی را دفاع در تنگهها و نواحی کوهستانی میدانستند، در نتیجه در این مکانها به مقابله با آنها برخاستند.[11] انگلیسیها که از گسترش حرکت مردم بلوچستان علیه منافع خود به شدت وحشت داشتند، نیرویی را از هندوستان مأمور سرکوب مردم این ناحیه نمودند. نیروهای اعزامی از هند در حوالی بندر «پسنی» با بلوچهای مسلح روبرو شدند. مهرابخان که رهبری قیام علیه انگلیس را در دست داشت از میدان نبرد نجات یافت اما اکثر رهبران قیام کشته شدند.
4.همدان
همدان به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص خود که شمال، مرکز و غرب ایران را به همدیگر مرتبط میسازد از اهمیت ویژهای برخوردار بود، از همینرو فعالیت مردم همدان علیه انگلیسیها و طرفداران میرزا کوچک خان برای انگلیسیها اهمیت داشت. با وقوع انقلاب اکتبر در روسیه و خروج نیروهای روس از ایران و همدان، ژنرال «دنسترول» به همراه نیرو، تسلیحات و وسایل جنگی از طریق بغداد به همدان و قزوین به سوی گیلان اعزام گردید. ورود این نیروها با مقاومت و مخالفت شدید مردم همدان مواجه گردید. دنسترویل مأموریت داشت ضمن جمع آوری سربازان روسیه در غرب ایران، علیه بلشویکها در گیلان و قفقاز عملیات انجام دهد. او در 13 ربیع الأول 1326ق از بغداد به سوی ایران حرکت کرد و در مدت کمتر از یک ماه خود را به انزلی رساند؛ اما مجاهدین جنگلی و میرزا کوچکخان مانع از پیشروی آنان شده و نیروهای انگلیسی را وادار به عقبنشینی به سوی همدان کردند.[12] حضور انگلیسیها در همدان موجب ناامنی اقتصادی و اجتماعی و قحطی شدید در همدان شد. دنسترویل نیز بعد از استقرار در همدان، یک شعبه اطلاعاتی در این شهر تشکیل داد. در این هنگام اهالی و بزرگان شهر با میرزا کوچکخان از طریق تلگراف در تماس بودند. در پی تشدید فعالیت دموکراتها، دنسترویل تنها چاره خود را دستگیری و تبعید آنان دید. وی ابتدا «فریدالدوله»، لیدر دموکرات را دستگیر و به هندوستان تبعید نمود. از میان روحانیون نیز شیخ «علی ثقۀالأسلام همدانی» که طرفدار اتحاد دنیای اسلام و میرزا کوچکخان بود به همان سرنوشت دچار شد.
در جریان جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط متفقین، انگلیسیها برای جلوگیری از اشغال همدان توسط قوای شوروی به سرعت وارد عمل شده و این شهر را اشغال کردند. در این هنگام نیز مردم همدان همچون سایر مردم ایران از مشکلات ناشی از اشغال ایران به خصوص کمبود شدید مواد غذایی به دلیل احتکار متفقین رنج میبردند. به دنبال این بحران در 20 آبان 1320 مردم همدان دست به یک شورش عمومی علیه نیروهای انگلیسی زدند. مردم که به سوی اداره غله در حرکت بودند به چند کامیون از سربازان انگلیسی برخورد کرده و با سنگ به آنها حمله کردند. سربازان انگلیسی نیز به سوی مردم گرسنه آتش گشوده و تعدادی از آنها را به قتل رساندند. به دنبال این اقدام انگلیسیها شهر چند روز در اعتصاب سراسری به سر میبرد.[13] از دیگر مشکلات ناشی از حضور ناخوانده انگلیسیها در همدان میتوان به ایجاد مزاحمت سربازان انگلیسی برای مردم و کسبه، مشکل حمل و نقل و کمبود وسایل نقلیه، زیر گرفتن مردم با کامیون، تیراندازی عمدی به سوی مردم و پاسخگو نبودن در قبال اقدامات خود اشاره کرد.
5.فارس
انگلستان با استفاده از ضعف دولت مرکزی در جنگ جهانی اول و اشغال ایران، مخبرالسلطنه والی فارس را از شیراز بیرون کرد. نیروهای انگلیسی پس از چند ضد و خورد بر نیروهای ژاندارمری و دموکرات فائق آمدند و با دسایس و ایجاد تفرقه و نفاق، بر شهر شیراز مسلط شدند. اشغال شیراز توسط انگلیسیها موجب خفقان و سانسور شدیدی بر فضای آن شهر شد، عده زیادی بازداشت و زندانی شدند و چند نفر به طرز فجیعی گردن زده شده و یا جلو توپ گذاشته شدند.[14] در این میان مبارزات مردم فارس علیه استعمار انگلیس به صورت پراکنده و نسبتاً سازمانیافته شروع شد. مردم در سعیدآباد، دشت ارژن، نیریز و گمبان، خان زنیان، ده شیخ، احمدآباد، چنار راهدار و فیروزآباد منطقه را برای پلیس جنوب نیروی وابسته به انگلیس ناامن کرده بودند. رهبری این مبارزات را «صولتالدوله قشقایی» بر عهده داشت. وی اکثر ایلات جنوب به ویژه قشقاییها را به جنگ بر ضد پلیس جنوب به واداشت و در این زمینه نامههایی به دولت، علما و خوانین محلی نوشت. علمای شیراز نیز با اعلامیه، وعظ و خطابه مردم را به جهاد علیه انگلیسیها تشویق میکردند.[15]
از ماه مه تا سپتامبر 1918 درگیریهای متعددی بین مردم فارس با نیروهای انگلیسی صورت گرفت که شامل عملیات خان زنیان، ده شیخ، شورش پاسگاه خان زنیان، محاصرهی شیراز توسط صولتالدوله، چنار راهدار و آباده بود. این درگیریها که غالباً توأم با مجازاتهای سخت از قبیل مصادره اموال، تخریب روستا، به آتش کشیدن چادرهای ایلات و توقیف چهارپایان روستاییان بود، نتیجهای کاملاً معکوس بخشید و به جای آنکه موجب ترس و وحشت مردم از پلیس جنوب شود، به اتحاد و هماهنگی و عزم آنان برای مقابله و برخوردی سازمانیافته و برنامهریزی شده با نیروهای انگلیسی، اخراج قوای انگلیسی از جنوب ایران و انحلال پلیس جنوب منتهی گردید.[16]
یادداشت از عباس علیبخشی
منبع: خبرگزاری دانشجو
پینوشتها
[1]. محمدجعفر چمنکار، استعمار بریتانیا در منطقه خلیج فارس و دریای عمان(از شکل گیری تا پایان قاجاریه)، ص240
[2]. مورخالدوله سپهر، ایران در جنگ بزرگ، نشر ادیب، تهران، 1362، ص97
[3]. سیدقاسم یاحسینی، رئیسعلی دلواری، تجاوز نظامی بریتانیا و مقاومت جنوب، تهران، نشر شیرازه، 1376، ص87
[4]. مجموعه مقالات قیام جنوب در جنگ جهانی اول، بوشهر، کنگره بزرگداشت هشتادمین سال شهادت رئیس علی دلواری، 1373، ص60-61
[5]. علیمراد فراشبندی، جنوب ایران در مبارزات ضد استعماری، تهران، انتشار، 1365، ص30
[6]. مجموعه مقالات قیام جنوب در جنگ جهانی اول، پیشین، ص91
[7]. محمد (عبدالله) طرفاوی، نقش فتاوی علمای شیعه علیه انگلیس در جنگ جهانی اول در عراق و خوزستان، ص104
[8]. محسن حیدری، حماسه جاوید؛ مقاومت اسلامی عشایر خوزستان علیه تجاوز انگلیس در جنگ جهانی اول، مجموعه سخنرانیها، میزگرد و مقالات؛ ایران و استعمار انگلیس، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1391، ص182
[9]. عبدالودود سپاهی، بررسی اوضاع سیاسی و اجتماعی بلوچستان در دوره قاجار، ص295
[10]. عبدالغنی دامنی، سیمای تاریخی بلوچستان، تهران، پاسارگاد، 1380، ص252
[11]. عبدالودود سپاهی، بررسی اوضاع سیاسی و اجتماعی بلوچستان در دوره قاجار، مجموعه سخنرانیها، میزگرد و مقالات؛ ایران و استعمار انگلیس، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1388
[12]. ابوالفتح مؤمن، حمایت دموکراتهای همدان از نهضت جنگل و مبارزه با نیروهای انگلیس، مجموعه سخنرانیها، میزگرد و مقالات؛ ایران و استعمار انگلیس، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1388، ص610-595
[13]. ابوالفتح مؤمن، اشغال همدان توسط نیروهای انگلیسی در جنگ جهانی اول و دوم، مجموعه سخنرانیها، میزگرد و مقالات؛ ایران و استعمار انگلیس، جلد دوم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1391، ص215
[14]. اسناد مطبوعاتی جنبش مقاومت جنوب ایران، 1334-1333 ه.ق، انتشارات بوشهر، 1372، ص71
[15]. جیمز مابرلی، عملیات در ایران؛ جنگ جهانی اول 1919-1914، ترجمه کاوه بیات، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1369، ص392
[16]. فاطمه پیرا، پلیس جنوب ایران، مجلات با موضوعات گوناگون علوم انسانی، فرهنگ، شماره 43، 1381، ص127