شکست خفتبار منافقین در آوردگاه "مرصاد"
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ صفاءالدین تبرائیان، نویسنده و پژوهشگر تاریخ معاصر که در رابطه با سازمان منافقین تحقیقات جامعی انجام داده است، طی یادداشتی که به صورت اختصاصی در اختیار پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی قرار داده، شکست منافقین در عملیات موسوم به "فروغ جاویدان" را بررسی کرده است.
یادداشت دکتر صفاءالدین تبرائیان را در ادامه میخوانید.
یك سال پس از حضور رسمی گروهک مجاهدین خلق در عراق، روز 29 خرداد 1366، رجوی خبر تأسیس «ارتش آزادیبخش ملی» را اعلام كرد. او در نخستین واكنش درباره تأسیس این ارتش اعلام كرد: «ارتش آزادیبخش ملی ایران برای درهم شكستن ماشین جنگی رژیم، پایهگذاری شده و هدف آن سرنگونی رژیم میباشد كه در این راستا، نیروهای جنگ و سركوب رژیم را هدف قرار خواهد داد تا تدریجاً به جلو برود.»
رجوی كه از بدو ورود به عراق به دفعات به حضور صدام میرسید، پس از تشكیل «ارتش آزادیبخش» بیدرنگ نزد وی رفت تا ضمن اعلام این خبر مسرتبخش، از رهنمودهای رهبر بعث عراق بهره ببرد. رئیسجمهوری عراق در این دیدار با ابراز خشنودی از تأسیس ارتش، این اقدام را به «رهبر مقاومت» تبریك گفت و آرزو كرد «ستیزهجویان مسلح سازمان سرنوشت آتی را با رشادت خود رقم زنند.»
یك ماه پس از اعلام تأسیس «ارتش آزادیبخش» تهاجم واحدهای كوچك آن به رزمندگان سپاه پاسداران و ارتش در مناطق سرحدی آغاز شد. ارتشی که شهروندان عراقی آن را «جیشالتحریر الصدامی» میخواندند و آنان را «مرتزقه» (مزدور) و پیادهنظام صدام و خطشكن قوای عراقی به شمار میآوردند.
سازمان منافقین در اوایل مرداد 1367 با اتکا به ارتش آزادیبخش و کمکهای صدام، عملیات موسوم به فروغ جاویدان را پیریزی کرد؛ عملیاتی که نتیجهای جز رسوایی و شکست مفتضحانه برای منافقین در پی نداشت.
شکست سخت منافقین در آوردگاه مرصاد
عصر آخرین روز از نخستین ماه تابستان، روز جمعه 31 تیر 1367، به تمامی افراد مستقر در پایگاههای سازمان اطلاع داده شد برای گوش دادن به سخنرانی مهم رجوی، ساعت 8 شب در سالن اجتماعات قرارگاه مركزی اشرف حضور یابند. همه جمع شدند تا سرانجام ساعت 30/11 «آقا و خانم رجوی» آمدند.
تدقیق و تأمل در فرازهایی از سخنان رئیس فرقه، ما را بیش از پیش با توهمات و خیالپردازیهای صدر هیأت رئیسه این تشكل آشنا میسازد: «طرح عملیات بزرگی را كشیدهایم كه در نهایت منجر به فتح تهران و سقوط رژیم میشود... این عملیات باید در عرض 2 یا 3 روز انجام شود... رژیم فرصت بسیج نیرو پیدا نخواهد كرد چون اصلاً به فكرش هم نمیرسد كه ما بتوانیم در عرض این مدت به تهران برسیم و احتمالاً نمیتواند هیچ عكسالعمل مؤثری انجام بدهد... شما دیگر بچه نیستید كه بروید یك شهر را بگیرید. اگر بخواهید وسیعتر از عملیاتهای قبلی عمل كنید هیچ راهی غیر از فتح تهران ندارید... نزدیكترین نقطه مرزی برای رسیدن به تهران كرمانشاه است. از آن به بعد براساس تقسیمات انجامشده 48 ساعته به تهران خواهیم رسید... حالا ایران خیلی ضعیف شده است و ما یك راست میرویم و تهران را میگیریم... پذیرش قطعنامه كار ما را تسریع كرد... اگر الآن اقدام نكنیم فرصت از دست خواهد رفت زیرا بعد از اینكه بین ایران و عراق صلح شود ما در اینجا قفل میشویم و دیگر نمیتوانیم كاری انجام بدهیم و از لحاظ سیاسی تبدیل به فسیل میشویم... بایستی آخرین تلاش خودمان را هم بكنیم و یكبار دیگر كل سازمان را به صحنه بفرستیم و مطمئن هستیم كه پیروزیم و از هماكنون من این پیروزی را به شما و خلق قهرمان ایران تبریك میگویم...»
پشت پرده عملیات موسوم به فروغ جاویدان
به گمان برخی پژوهندگان و اعضای جدا شده سازمان، این صدام بود كه رجوی را به بغداد احضار كرد و به او گفت كه نیروهای سازمان یك هفته مهلت دارند كه از مرز قصرشیرین وارد ایران شوند و به سمت كرمانشاه پیشروی نمایند. به نوشته ژنرال سامرائی: «با پایان یافتن جنگ، سرلشكر فاضل البراك التكریتی، رئیس مخابرات العامه (سرویس اطلاعات)، سپهبد صابر الدوری، و مسعود رجوی، در كاخ صدام حاضر شدند. موضوع جلسه، بررسی طرح سازمان برای انجام عملیات ورود به ایران و اشغال شهرهای آن بود. دكتر فاضل البراك به نتیجه عملیات خوشبین نبود... مسعود رجوی به صدام گفت: مطمئن باشید كه نیروهای ارتش سازمان ظرف چند ساعت وارد همدان، در فاصله 250 كیلومتری تا مرز، خواهند شد. صابر الدوری اظهار داشت: نیروهای سازمان قادرند تا تهران نیز پیشروی كنند و رژیم را سرنگون نمایند.»
اتاق فكر عملیات مشترك در مقر سپاه دوم در «منصوریـﺔ الجبل» در راه بغداد- خانقین ایجاد شد. به ارتش عراق برای پشتیبانی آمادهباش داده شد. سرلشكر فاضل البراك، سپهبد صابر الدوری، سرلشكر ستاد وفیق السامرائی، سیداحسان محمد جاسم الدیری (مسئول شعبه تركیه و ایران در سرویس اطلاعات)، همگی به مقر منصوریـﺔ الجبل، همراه با رجوی، منتقل شدند.»
سازمان روی جانبداری سیاسی قدرتهای استكباری (آمریكا و برخی دولتهای اروپایی) حساب كرده بود. آنها در این مقطع زمانی حمایت نمایندگان كنگره و سنای آمریكا را همراه داشتند. كمتر از یك ماه قبل از عملیات، مروین دایملی، نماینده كنگره آمریكا، روز 27 ژوئن 1988م/ 6 تیر 1367ش در تظاهراتی كه سازمان به مناسبت آنچه «پیروزی غرورانگیز در مهران» میخواند در واشنگتن بهپا كرد، شركت كرد و طی سخنانی مداخلهجویانه و فتنهگرانه، كه از یكی از شبكههای تلویزیون آمریكا پخش شد، اظهار داشت: «نباید دست از تلاش كشید، مطمئن باشید كه با كمی صبر و تلاش بیشتر به زودی از مهران به تهران رژه خواهید رفت.»
آغاز تهاجم منافقین
ساعت 6 بامداد دوشنبه 3 مرداد 1367 یگانهای «ارتش آزادیبخش» پس از اجرای مراسم صبحگاهی در قرارگاه مركزی اشرف به طرف مرز خسروی حركت كردند. نام عملیات «فروغ جاویدان» نهاده شد. به نوشته رئیس «استخبارات عسكری» (اطلاعات نظامی) رژیم صدام «جنگندههای میگ23 و میراژ F1، پوشش هوایی منطقه در حمایت از عملیات مجاهدین و مواجهه با نیروی هوایی ایران را برعهده گرفتند.» و نیروی هوایی بعث عراق چند روز قبل از شروع عملیات به دفعات محل تجمع نیروهای ارتش و سپاه در اطراف كرند و اسلامآباد را بمباران كرد.
فرماندهان عالیرتبه ارتش عراق، سپهبد سعدی طعمـه، سپهبد حسین رشید التكریتی، سپهبد سلطان هاشم احمد الطائی، سرلشكر حسین كامل حسن المجید، سرلشكر صباح اسماعیل التكریتی، سرلشكر كمال مصطفی التكریتی، سپهبد أیاد فتیح الراوی، سپهبد طالع الدوری و... طی نشستی تصمیم گرفتند برای رد گم كردن و درگیر كردن قوای ارتش و سپاه پاسداران، یورش گستردهای در منطقه جنوب با تظاهر به اینكه قصد تصرف مجدد خرمشهر را دارند، طرحریزی نمایند. نظامیان عراقی حتی خود را به جاده خرمشهر- اهواز هم رساندند. ارتشیان صدام در غرب نیز برنامههایی را تدارك دیدند. آنان از محور ازگله، قصرشیرین، سرپل ذهاب، گیلانغرب، سومار، نفتشهر و میمك، تا عمق 30 كیلومتری وارد خاك میهنمان شدند. در منطقه خلیجفارس نیز تحركاتی مشاهده میشد، به ویژه در برخی پایگاههای آمریكا در حاشیه جنوبی این گستره، جابهجایی نیرو غیرعادی مینمود.
برمبنای برآورد به عمل آمده «كل نیروهایی كه سازمان توانست جمع كند در حدود 30 تیپ با نیرویی حدود 170 تا 200 نفر بود كه مجموعاً حدود 5 تا 7 هزار نفر میشد.» واحدهای «ارتش آزادیبخش» ساعت 16 روز عملیات از مرز خسروی عبور كرده وارد خاك ایران شدند. پیش از رسیدن ستیزهجویان سازمان، نظامیان عراقی اقدام به پاكسازی منطقه كرده بودند. آنان تا شهرهای قصرشیرین و سرپل ذهاب جلو كشیده بودند. توپخانه صدامیان تا بعد از سرپل ذهاب هم از پیشروی قوای متجاسر سازمان پشتیبانی میكرد و آنها را تحت پوشش حمایتی خود قرار داده بود.
فرمان «آتش، به پیش» را مریم رجوی نعرهكشان از مكان امنی در عراق صادر كرد. یگانهای ارتش سازمان پس از گذر از كرند حوالی 30/21 دقیقه به اسلامآباد رسیدند. بعثیها هم فعال بودند و توپخانهشان پیوسته مناطق از پیش تعیینشده را هدف گرفته بود. هواپیماهای آنان نیز پشتیبانی هوایی را با بمباران پایگاههای ارتش و سپاه تأمین كرد. جنگجویان مریم و مسعود در اسلامآباد دست به جنایت هولناكی زدند و شمار قابل توجهی از پاسداران، بسیجیان و جهادگران كه برخی از آنها در بیمارستان بستری بودند را تیرباران و حتی سر بریدند.
زمینگیر شدن سازمان در مرصاد
ارتش سازمان که حركت خود را به طرف كرمانشاه آغاز كرده بود، در 30 كیلومتری كرمانشاه در گردنه چهارزبر كه بعدها به تنگه مرصاد نامبردار شد زمینگیر گردید. غروب چهارشنبه 5 مرداد 67 درگیریها در تنگه چهارزبر با عقبنشینی ارتش سازمان كاهش یافت. نفرات متجاوز متحمل خسارتهای سنگینی شده بودند. بسیاری از آنها به دلیل ناشیگری و ناآشنایی با ابتداییترین فنون جنگ قربانی انتقامجویی و كینههای بچگانه رجوی و شركایش در شركت سهامی سازمان شدند. شدت حملات نیروهای سپاه و ارتش، به ویژه هوانیروز كه فرماندهی آن را سپهبد شهید علی صیاد شیرازی عهدهدار بود، حتی فرصت عقبنشینی و فرار به طرف مرز عراق را به نیروهای درمانده سازمان نداد. دیری نپایید اطراف جاده، حد فاصل تنگه چهارزبر تا اسلامآباد، مملو از خودروها، جنگافزارها و اجساد سوخته متجاوزان سازمانی شد.
براساس طرح زمانبندی عملیات، بنا بود از لحظه حركت یگانهای سازمان تا رسیدن آنها به تهران، مسیر با سرعت حدود 70 كیلومتر در ساعت طی شود تا آنان 48 ساعت بعد همراه صدامیان در میدان آزادی تهران جشن و پایكوبی به راه افكنند، اما آنها در تلهای سخت گرفتار آمدند.
در عملیات فروغ همگان، حتی اعضا و هواداران سادهاندیش تشكیلات «مجاهدین»، دریافتند كه فتح تهران و سرنگونی نظام تنها خواب و خیالی است كه پریشاناحوالی چون رجوی آن را به كل مجموعه تحمیل كرد. فردی كه با آن همه اعوجاج، درون تشكیلات فرقه مانند بت پرستیده میشد و احدی در تصمیمگیریهایش تردید نمیكرد. نیروهای ارتش به اصطلاح آزادیبخش هر یك در شیار و سوراخی خزیده بودند.
نهتنها از حمایتهای مردمی خبری نبود كه از روز دوم حمایت هوایی عراق نیز قطع شد. پس از توقف ستون سازمان در تنگه چهارزبر، «سرفرماندهی نیروهای جلودار كه آن موقع محبوبه جمشیدی (آذر) بود از نیروی هوایی عراق تقاضا كرد بمباران شیمیایی صورت گیرد.»
دستور «حفظ خود» و عقبنشینی در عملیات فروغ پس از سه روز درگیری (72 ساعت)، روز پنجشنبه 6 مرداد 1367، صادر شد. خودروها با حداكثر ظرفیت و در حالی كه عدهای به آن آویزان بودند پا به فرار نهادند. هنگام عبور از مرز هیچكس در انتظارشان نبود. همین سه روز پیش بود كه «آقای خاص و خانمش» هنگام گسیلشان به قربانگاه با شادمانی برایشان دست خداحافظی تكان میدادند و از آنها میخواستند شهابوار بر سر «مزدوران رژیم» فرود آیند، اما اكنون از ترس افرادش از پناهگاه خارج نمیشد. گفته شده است بالگرد ارتش عراق «آقا و خانم رجوی» را همراه عدهای از اعضای «شورای مقاومت» به كرند آورد و ساعاتی بعد با وخامت اوضاع، آنان را شتابان به داخل مرز عراق بازگرداند.
افول ابدی سازمان منافقین پس از شکست خفتبار در مرصاد
عملیات حسابنشده «فروغ جاویدان» یك شكست خفتبار تمامعیار برای سازمان در ابعاد گوناگون بود. تقصیر كار اصلی در این عملیات «مسعود رجوی به عنوان تنها فرد تصمیمگیرنده برای این عملیات انتحاری» است. «اگرچه مجاهدین و مسعود رجوی اسم این عملیات انتحاری را فروغ جاویدان گذاشتند اما جالب است كه خود اعضای سازمان از آن همیشه به عنوان یك پیكنیك جمعی یاد میكنند كه 1260 كشته، و مفقود و تعدادی زخمی به جای گذاشت.»
آخرین ماجراجویی گسترده رجوی هزینه گزافی بر جای نهاد. سازمان 1304 نفر كشته خود در جریان عملیات را رسماً تأیید و در كتابچهای مشخصات آنان را با عكس و زندگینامه چاپ و منتشر كرد، هر چند شمار كشتهها بیش از این برآورد شد. تعداد مجروحان و مفقودان نیز بالا بود. بیش از 30 نفر از حدود 50 نفر اعضای مركزیت سازمان كه در صحنه عملیات حضور یافتند، در درگیریها به هلاكت رسیدند. از این رو حجم ضربه وارده بر بدنه تشكیلات بین 50 تا 60 درصد و به كادر مركزی حدود 30 درصد تخمین زده شد.
از منظری، «ارتش آزادیبخش ملی» سازمان در عملیات «فروغ جاویدان» مرد. عملیات «فروغ جاویدان» كه شایسته است از آن با نام «افول ابدی» نام ببریم، رهبری تشكیلات، خطمشی و برنامههای راهبردی آن را زیر سؤال برد. وانگهی رجوی با وقاحت هرچه تمامتر ناكامی عملیات را به ضعف ایدئولوژیك و مسائل خصلتی نیروها- تكتك اعضا و فرماندهان- ارتش سازمان نسبت داد و شكست را به گردن بیایمانی و ضعف نفسانی آنان افكند، اما شخص و شخصیت رئیس فرقه در ذهن شمار قابل ملاحظهای از عناصر تشكیلات شكست كه این امر به مسئلهدار شدن و ریزش نیروها منجر شد.
برمبنای برخی پژوهشهای به عمل آمده حدود 2000 نفر از سازمانیان مقیم خارج از كشور كه پیش از عملیات به عراق فراخوانده شدند و برای ساعات معدود بلكه دقایق محدودی تعلیم نظامی دیده مهیای «نبرد سرنوشتساز» شدند، پس از شكست عملیات «بریده» و از سازمان منفصل و دوری جسته به مكانهای سكونتشان در اروپا بازگشتند.