بیاطلاعی مردم از اعلام حکومت نظامی/ تداوم مبارزات در جریان تدفین شهدای 17 شهریور
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ علی محمد بشارتی از مبارزان انقلابی و از شاهدان واقعه 17 شهریور، در بخشی از کتاب خاطرات خود که با عنوان "عبور از شط شب" توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است، درباره جنایات رژیم پهلوی در میدان ژاله میگوید: روز ۱۷ شهریور فوج عظیمی از مردم که بسیاری از آنها - از جمله خود من- نسبت به اعلام حکومت نظامی بیاطلاع بودند در تهران به خیابانها ریختند.
در این تظاهرات من از طرف میدان تسلیحات به میدان ژاله سابق میآمدم که یک مرتبه تیراندازی شروع شد و مردم را به رگبار بستند و همه متفرق شدند و من هم فرار کردم. در این راهپیمایی جمع زیادی از خانمها شرکت داشتند و در آن وضعیت به این طرف و آن طرف میدویدند. بعضیها بچههایشان را هم آورده بودند و شرایط بسیار ناگواری بود. بچهها افتاده بودند، جوانها در خون آغشته بودند و کفشها و چادرهای زیادی در خیابان مانده بود.
ما از یک خیابان فرعی که اسمش اقبال (اقبال لاهوری کنونی) بود به طرف میدان ژاله آمدیم. حالا دیگر از آغاز درگیری مدتی گذشته بود و میخواستیم ببینیم چه اتفاقی افتاده است. من در آن جا انبوه جنازهها و افراد مجروح را دیدم که در فاصله دویست متر مانده به میدان ژاله در جوی آب ریخته شده بودند. مطمئن هستم که آنها خودشان به جوی نیفتاده بودند؛ معلوم بود که آنها را مأموران در جوی ریختهاند.
جنازهها در سطح خیابانها افتاده بود، که به منظور باز کردن مسیر برای رفت و آمد خودروها و کامیونهای ارتشی، آنها را کشانده بودند و به جوی آب انداخته بودند که البته بعد آمدند و جنازهها را جمع کرده و بردند. مجروحانی هم که در بیمارستان بودند عمدا مورد رسیدگی قرار نگرفتند و شهید شدند.
آمار رسمی که درخصوص تعداد شهدا اعلام کردند خیلی کمتر از تعداد واقعی آنها بود. رژیم پهلوی تعداد شهدا را 89 و تعداد مجروحین را دویست و پنجاه تن اعلام کرد. البته قبل و بعد از انقلاب هیچ آمار دقیقی از تعداد شهدای ۱۷ شهریور به دست نیامد؛ اما من که در بهشت زهرا (س) بودم روی پای یکی از جنازههای شهدا عدد ۱۷۲۳ را دیدم. معلوم بود که اینها را از یک کانال رسمی، مثلا ساواک، عبور داده و جواز دفن صادر کردهاند و آن شماره هم، شماره مسلسل افرادی بود که از کانال گذشتهاند.
۱۷ شهریور به پایان آمد و از آن به بعد، مردم به بهانه تشییع جنازه شهدا در بهشت زهرا (س) گرد هم میآمدند. آن جا دیگر حکومت نظامی نبود. آتش روشن میکردند و دور آن جمع میشدند، یا یکی پیت نفت زیر پایش میگذاشت و در بالای آن برای افراد صحبت میکرد. من خود در آنجا این فعالیتها را دنبال می کردم و در همین جریان دستگیر شدم .