به مناسبت روز نیروی دریایی

روایتی از رویارویی دلاورمردان نیروی دریایی با نظامیان متجاوز امریکایی در سال 67

در آن لحظه بود که از دستگاه بی‌سیم ناوگان دریایی آمریکا، یک پیام به زبان فارسی شنیدم: «هر چه به شما دستور داده می‌شود، اجرا کنید. اگر تسلیم شوید، برای کسانی که مایل باشند با ما به آمریکا بیایند، کار و امکانات خوبی فراهم می‌شود و به آن‌ها پناهندگی داده می‌شود».جواب من همان پاسخ‌های قبلی بود و یک بار دیگر گفتم: «ما به مأموریت خود ادامه خواهیم داد».وقتی آمریکایی‌ها از توقف ناوچه جوشن و تسلیم کارکنان آن ناامید شدند، همین که آخرین مکالمه و پاسخ من تمام شد، اولین موشک خود را در ساعت دوازده و سی دقیقه به سوی ما شلیک کردند. ما با روش‌های دفاعی خود، آن موشک را حدود دویست یارد منحرف کردیم. یک بالگرد آمریکایی به ناوچه نزدیک شد، دستور آتش دادم که مورد اصابت قرار گرفت و سقوط کرد.
چهارشنبه ۰۵ آذر ۱۳۹۹ - ۱۲:۰۸

پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ نیروی دریایی در دوران دفاع مقدس نقش بی‌بدیلی ایفا کرد که یکی از نقاط عطف آن مواجهه ناوچه جوشن با یگان دریایی امریکایی در سال 67 است. 

ناخدایکم  عباس ملک - فرمانده ناوچه جوشن در دوران دفاع مقدس - درباره مقابله دلاوران نیروی دریایی ارتش در برابر ناو امریکایی در سال 1367 می‌گوید: « ساعت هفت صبح روز بیست و نهم فروردین 1367 به من اطلاع دادند که ناوهای آمریکایی در نزدیکی جزیره کیش به سکوهای نفتی نصر و سلمان «واقع در جنوب غربی جزیره‌ سیری» حمله کرده اند و بر این اساس روز بعد به ما مأموریت داده شد برای محافظت از سکوهای مزبور به آن منطقه حرکت کنیم.

ساعت حدود یازده بود که افسر عملیات و افسر مخابرات و الکترونیک ناوچه به من گفتند که دستگاه‌های مخابراتی عمل نمی‌کنند و از کار افتاده‌اند. به همراه افسر مخابرات همه سیستم‌های مخابراتی را بررسی کردیم و متوجه شدیم که عیب و ایراد مربوط به دستگاه‌ها نیست. به همین علت برای ما عجیب و این سؤال مطرح بود که پس مشکل و ایراد از کجاست؟ در آن ایام ما هنوز به جنگ‌های الکترونیکی برخورد نکرده بودیم.

در حال بررسی از کار افتادگی سیستم الکترونیک ناوچه بودیم که شش فروند هواپیما و بالگرد در اطراف ناوچه ظاهر شدند. در آن هنگام فاصله ما از جزیره سیری بیست مایل و از سکوهای نصر و سلمان سی تا سی و پنج مایل بود. یکی از بالگردهای آمریکایی به ما نزدیک شد. با خلبان بالگرد تماس گرفتم و گفتم که طبق قوانین بین‌المللی، با توجه به شرایط جنگی منطقه و ناشناس بودن بالگرد بیشتر از پنج مایل نمی‌تواند به ما نزدیک شود.

خلبان بالگرد در پاسخ گفت: من بالگرد ناشناس نیستم. من بالگرد نیروی دریایی آمریکا هستم و به شما اخطار می‌دهم ناوچه را متوقف و تمام افراد را به قایق‌های نجات منتقل کنید. بعد از شنیدن این پیام، آژیر محل جنگ را به صدا در آوردم و افراد ناوچه به محل‌های از پیش تعیین‌شده رفتند.

هشت دقیقه بعد از آن ماجرا، صدایی از مدار ناوچه شنیدم که مرا به عنوان فرمانده ناوچه مورد خطاب قرار داده و گفت: «من فرمانده ناوگان نیروی دریایی آمریکا هستم. به شما اخطار می‌کنم متوقف شوید و کشتی را از افراد تخلیه کنید».

با لحنی جدی پاسخ او را دادم: «اینجا خلیج فارس است و من از شما دستور نمی‌گیرم. ما وظیفه داریم برای نجات افراد سکوهای نصر و سلمان اقدام نماییم و من طبق برنامه‌ای که دارم به روی سکوهای نفتی خواهم رفت». 

فرمانده ناوگان آمریکایی گفت: «شما در محاصره کامل هستید، بهتر است به گفته ما عمل کنید». در پاسخ او گفتم: «اینجا خلیج فارس است و شما حق هیچگونه دخالتی در امور کشور ما را ندارید. شما باید منطقه را ترک کنید». 

این مکالمات حدود پانزده دقیقه به طول انجامید؛ ارتباط ما با جزیره‌ سیری قطع شده بود. این ارتباط برای تعیین تکلیف، یعنی درگیری با ناو آمریکایی و یا هر اقدام دیگری لازم بود. 

در آن شرایط بهترین کار را در مشورت با کارکنان تشخیص دادم. روی پل فرماندهی رفتم و با معاونم سروان زارع نعمتی، افسر عملیات سروان حرآبادی و افسران توپخانه و برق مشورت کردم. به آنان گفتم ما در محاصره‌ایم و قفل موشکی شدیم. تنها هستیم چون ارتباطمان با همه جا قطع شده از اطرافمان هم خبری نداریم که آیا کمکی برایمان می‌آید یا خیر، نظر شما چیست؟ آنها گفتند: کاپیتان نظر شما چیست؟ گفتم: نظر من این است که تا آخرین لحظه می‌جنگیم. همه آنها نظر من را تأیید کردند. با آنکه همه می‌دانستند ما تنها هستیم، از هر طرف در محاصره آمریکایی‌ها قرار گرفتیم و ارتباط ما هم قطع شده، همه اتفاق نظر داشتند که تا پای جان باید از کشتی محافظت کنیم و به هیچ وجه تسلیم نمی‌شویم؛ مکتبی که شهادت دارد، اسارت یا پناهندگی ندارد.

در میان اخطار و تهدید پی در پی فرمانده ناوگان نیروی دریایی آمریکا، ما به راه خود ادامه دادیم. تهدید و اخطارهای ناوگان نیروی دریایی آمریکا با من به مشاجره لفظی کشیده شد و در آن میان تأکید کردم: «شما باید منطقه را ترک کنید و من مأموریت خود را ادامه خواهم داد».

در آن لحظه بود که از دستگاه بی‌سیم ناوگان دریایی آمریکا، یک پیام به زبان فارسی شنیدم: «هر چه به شما دستور داده می‌شود، اجرا کنید. اگر تسلیم شوید، برای کسانی که مایل باشند با ما به آمریکا بیایند، کار و امکانات خوبی فراهم می‌شود و به آن‌ها پناهندگی داده می‌شود».

جواب من همان پاسخ‌های قبلی بود و یک بار دیگر گفتم: «ما به مأموریت خود ادامه خواهیم داد».

وقتی آمریکایی‌ها از توقف ناوچه جوشن و تسلیم کارکنان آن ناامید شدند، همین که آخرین مکالمه و پاسخ من تمام شد، اولین موشک خود را در ساعت دوازده و سی دقیقه به سوی ما شلیک کردند. ما با روش‌های دفاعی خود، آن موشک را حدود دویست یارد منحرف کردیم. یک بالگرد آمریکایی به ناوچه نزدیک شد، دستور آتش دادم که مورد اصابت قرار گرفت و سقوط کرد.

این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات