مروری بر مبارزات آیتالله هاشمی رفسنجانی + اسناد
پایگاه مركز اسناد انقلاب اسلامی؛ اكبر هاشمی رفسنجانی در تابستان 1313 در روستای بهرمان واقع در رفسنجان به دنیا آمد. پدرش میرزاعلی و مادرش ماه بیبی نام داشتند. میرزا علی هرچند تاحدودی از تحصیلات حوزوی بهرهمند بود اما بیشتر از باغداران و تاجران پسته بهرمان به شمار میآمد. اكبر هاشمی از سن 5 سالگی وارد مكتبخانه شد و تحصیل را آغاز كرد و 9 سال بعد یعنی در 14 سالگی به قم رفت تا تحصیل علوم دینی را آغاز كند.
*** آشنایی با امام خمینی(ره) ***
هاشمی رفسنجانی در دوران حضور در قم در منزل "اخوان مرعشی" (آقا كاظم و آقا مهدی مرعشی) ساكن شد و از آنجاكه خانه آنان در نزدیكی منزل امام خمینی(ره) قرار داشت وی از نزدیك با امام(ره) آشنا شد، هرچند كه پیش از این نیز نام ایشان را شنیده و كتاب "كشفالاسرار" را نیز خوانده بود. وی در اینباره میگوید: «با برخوردهای مكرر و روزمره حس كنجكاوی بیشتر تحریك میشد و در جستجوی بهانه آشنایی بیشتر بودم. همین حس انگیزه دوستی با آقا مصطفی شد. ایشان طلبه جوانی بودند اما به لحاظ دوره تحصیلی از ما جلوتر بودند و با محبت. در مسیر رفت و آمد گاهی با امام(ره) یا آقا مصطفی همراه میشدیم و ضمن سلام و احوالپرسی سوالی را مطرح میكردیم...» علاوه بر این وی در دوران حضور در قم در درس امام(ره) نیز حاضر میشد و از محضر ایشان كسب فیض می كرد.[1]
هاشمی پس از ورود به حوزه علمیه قم از محضر اساتیدی دیگری چون آیات عظام سید حسین طباطبایی بروجردی، سید محمد محقق داماد، محمدرضا گلپایگانی، عبدالكریم حائری یزدی و شهاب الدین نجفی مرعشی بهره برد و در كلاس درس افرادی چون سید محمد كاظم شریعتمداری و حسینعلی منتظری نیز حاضر شد. وی در این باره میگوید: «در این مقطع من از نظر تحصیلی از شاگردان امام(ره) بودم و همزمان به درس خارج آقای بروجردی هم میرفتم. اما این درس در زمان كهولت ایشان بود و در حقیقت درس جدیتر، درس امام(ره) بود. دوره كامل اصوص امام(ره) را در كنار بخشی از فقه درك كردم. در تفسیر قرآن و فلسفه هم از علامه طباطبایی استفاده میكردم. در حاشیه این درسها گاهی در درس دیگران هم حاضر می شدم. فقه خصوص آقای شریعتمداری، بحث نكاح، درس آیات مرحوم نجفی، گلپایگانی، حائری یزدی، شاهرودی و از همه بیشتر درس آقای محقق داماد. در سفری هم كه به نجف رفته بودم جلساتی از درس آیتالله العظمی خویی و زنجانی را هم دیدم.»
*** نخستین فعالیت سیاسی ***
نخستین فعالیت سیاسی هاشمی رفسنجانی شركت در تظاهراتی بود كه در اعتراض به انتقال جسد رضاخان به ایران در سال 1329 انجام شد. جرقه این حركت با اعتراض علما و نیز فدائیان اسلام زده شد. هاشمی رفسنجانی در این رابطه میگوید: «روحانیت از این حركت [اعتراض فدائیان به انتقال جسد رضاخان به ایران] در قم حمایت كرد، ما هم شركت و همكاری كردیم. سخنرانیهای سیدعبدالحسین واحدی در فیضیه، میدان آستانه و مسجد امام برای ما جالب بود و جاذبه داشت.»[2]
*** انتشار نشریه "مكتب تشیع" ***
در سال 1336 گروهی از شاگردان امام(ره) از جمله هاشمی رفسنجانی و شهید باهنر بر آن شدند تا نشریه مكتب تشیع را منتشر كنند. علاوه بر این دو تن، افرادی چون آیات عظام جعفر سبحانی، ناصر مكارم شیرازی، حسین نوری همدانی و امام موسی صدر نیز از اعضای موسس این نشریه بودند. انتشار این نشریه با اقبال طلاب و علما همراه شد و در عین حال حساسیت رژیم پهلوی را نیز برانگیخت. به همین خاطر این نشریه پس از انتشار هفت شماره توقیف شد. هاشمی رفسنجانی در رابطه با استقبال عمومی از این نشریه میگوید: «در آن روزها كه تیراژ 10 هزار و 15 هزار خیلی بود اولین چاپ ما با تیراژ 10 هزار بود كه بلافاصله تمام شد و پیش فروش كرده بودیم.»[3]
*** اولین سند مبارزاتی ***
سال 1337 آیتالله بروجردی بنا داشتند طلبههایی برای تبلیغ به خارج كشور اعزام شوند. ابتدا تعدادی از طلبههای جوان را به تهران فرستادند كه در بین آنان نام هاشمی رفسنجانی نیز به همراه گروهی از طلبههای جوان از جمله محمد مفتح، مهدوی كنی، نوری همدانی و امامی كاشانی كه تعدادشان به ده نفر میرسید دیده می شد. هاشمی در این باره میگوید: «آقای بروجردی تفكرات جهانی داشتند و مسئله تقریب مذاهب را همراه مرحوم شلتوت در مصر پیگیری میكردند. مشغول تاسیس پایگاههایی برای شیعیان در آلمان و كشورهای دیگر بودند. فكر میكردند برای این كار نیاز به تربیت مبلغین است كه زبانهای دیگر را بدانند تا به نقاط مختلف دنیا اعزام كنند. ما 10 نفر انتخاب شدیم. تابستان كه حوزه قم تعطیل بود ما را به مدرسه سپهسالار تهران آوردند تا علوم جدید مثل زبان، جغرافیا، فیزیك، شیمی و مباحثی را كه فكر میكردند اطلاعات عمومی آن برای مبلغ لازم است بیاموزیم. تاریخ و جغرافیا را هم به صورت مدرن تدریس میكردند.»
با فرارسیدن ماه محرم وی از تهران به همدان رفت. از قضا این سفر همزمان با سقوط حكومت سلطنتی عراق در كودتای عبدالكریم قاسم شد و هاشمی در همدان ضمن یك سخنرانی وضع عراق را تشریح كرد و عامل اصلی سقوط سلطنت عراق را وابستگی به خارج معرفی كرد. پس از این سخنرانی وی را بازداشت كرده و به شهربانی منتقل كردند و دو روز در آنجا نگه داشتند. و در نهایت با پادرمیانی حاج شیخ نصرالله بنیصدر آزاد شد.
در اولین سند مبارزاتی هاشمی رفسنجانی آمده است: چون یكی از طلاب علوم دینی به نام اكبر هاشمی، دانشآموز حوزه علمیه قم كه به همدان آمده بود در روزهای تاسوعا و عاشورا مطالب تا اندازهای تحریكآمیز ایراد مینموده، به وسیله ماموران به شهربانی احضار و با پرونده امر تحویل پادگان گردید. عدهای از علما و معتمدین شهر تقاضای استخلاص نامبرده را نموده. چون مشارالیه تا اندازهای خردسال بوده و فرمانداری هم از وی تعهد و تضمین كرده كه من بعد رعایت مقررات را نموده و در آن شهر توقف ننماید، مرخص شده است.
*** احضار به ساواك پس از انتشار كتاب "سرگذشت فلسطین" ***
یكی از اقدامات هاشمی رفسنجانی در سالهای مبارزه ترجمه كتاب "كارنامه سیاه استعمار" نوشته "اكرم زعیتر" سفیر اردن در ایران بود كه تحت عنوان "سرگذشت فلسطین" در ایران منتشر شد. به دنبال انتشار این كتاب، در تابستان 43 سرلشكر پاكروان رئیس وقت ساواك در نامهای به ریاست شهربانی كل كشور خواستار توقیف این كتاب و جمعآوری نسخههای آن شد. ساواك قم نیز هاشمی را احضار كرده و وی را مورد بازجویی قرار داد.
*** دستگیری در سال 1343 ***
به دنبال تبعید امام(ره) به تركیه در آبان ماه 1343، هاشمی رفسنجانی همگام با روحانیت مبارز به این اقدام رژیم پهلوی اعتراض كرده و به گزارش ساواك تهران در بهمن 43 در هیئت زینبیه تهران منبر رفته و لایحه كاپیتولاسیون را به عهدنامه تركمن چای تشبیه میكند و چند روز بعد در 29 بهمنماه به همراه عدهای از علما و فضلای حوزه علمیه قم از جمله حضرت آیتالله سید علی خامنهای، آیتالله موسوی شبیری زنجانی، آیتالله احمد جنتی، آیت الله مصباح یزدی، آیتالله نوری همدانی، حسینعلی منتظری، ابراهیم امینی، احمد آذری قمی، ابوالقاسم خزعلی و ربانی شیرازی در نامه ای به شدت از عملكرد دولت هویدا انتقاد میكند و خواستار آزادی امام(ره) میشود.
در بخشی از این نامه آمده بود: متاسفانه در سالهای اخیر اقداماتی بر خلاف قوانین اسلام و قانون اساسی در این كشور مذهبی انجام یافته كه موجبات ناراحتی عموم طبقات را فراهم آورده و فاصله عمیقی بین ملت و هیئت حاكمه ایجاد كرده است... طبقات مختلف كشور به خصوص علمای اعلام و بالاخص حوزه علمیه قم كه مركز هدایت و پرورش كشور است منتظرند كه هرچه زودتر به وضع موجود خاتمه داده شود و مخصوصا در اسرع وقت رهبر شیعیان، مرجع عالیقدر، حضرت آیتالله العظمی خمینی مدظله علی رئوس المسلمین را به قم عودت داده و سایر علما و دانشمندان، اساتید محترم دانشگاه و دانشجویان و اصناف، تجار و متدینین را آزاد نموده و بیش از این نسبت به احساسات پاك و گرم مردم بی اعتنایی نشود.[4]
این نامه و سخنرانیهای جلسات هیئت زینبیه باعث میشود تا در تاریخ دوم اسفند 43 سرلشكر مبصر رئیس شهربانی كل كشور دستور دستگیری هاشمی رفسنجانی را صادر كند و 9 روز بعد ماموران رژیم او را در خیابان صفائیه بازداشت میكنند.
هاشمی در این بازجویی پس از آنكه مشخصاتش را عنوان میكند، در پاسخ به این سؤال كه از چه كسی تقلید میكند میگوید: «از آیتالله خمینی تقلید میكنم و در برخی مسائل صاحب نظرم.» دو روز بعد از بازداشت، هاشمی رفسنجانی به تهران اعزام میشود و به دستور سپهبد نصیری كه به تازگی به ریاست ساواك منصوب شده بود، به زندان قزل قلعه تحویل داده میشود و پس از پنج ماه حبس در تاریخ 14 تیر 1344 آزاد میشود. اما ساواك تاكید میكند كه كلیه اعمال و رفتار هاشمی باید تحت نظر قرار گیرد.[5]
هاشمی رفسنجانی بعد از آزادی از زندان همچنان به مبارزه ادامه داد و پس از كشف "اساسنامه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم" مجبور شد تا در 17 خرداد 44 به رفسنجان رفته و تا 18 تیر در آنجا مخفی شود.
*** دستگیری توسط ساواك در سالهای 46 و 50 ***
پس از گذشت مدتی از اقامت مخفی در رفسنجان، هاشمی بار دیگر وارد تهران شده و با هدایت آیتالله سعیدی در مسجد موسی بن جعفر منبر می رود. همین منبرهای او باعث میشود كه در تابستان سال 46 ساواك تهران او را احضار كرده و مورد بازجویی قرار دهد. با ادامه این منبرها وی در 12 آبان همان سال با حكم نصیری دستگیر میشود. در گزارش ساواك به اداره دادرسی نیروهای مسلح عنوان اتهامی هاشمی رفسنجانی، "اقدام علیه امنیت داخلی مملكت" عنوان شده بود و دلیل آن نیز توزیع اعلامیه علیه محمدرضا پهلوی با عنوان "عزایی به نام جشن" قید شده بود. به هرحال وی در تاریخ 17 اسفند همان سال آزاد شد.
مبارزات وی باعث شد تا حساسیت نیروهای امنیتی رژیم پهلوی هم چنان ادامه یابد و در دی 1347 ساواك به دلیل سخنرانیهای هاشمی در ماه مبارك رمضان دستور ممنوعالمنبری وی را صادر كرد.
وی همچنین در سال 1350 نیز دستگیر شده و منزل او مورد بازجویی قرار میگیرد.
*** سخنرانی علیه جشنهای 2500 ساله ***
به دنبال اظهارات هاشمی رفسنجانی در هیئت انصارالحسین علیه جشنهای 2500ساله، ساواك تصمیم گرفته بود او را ممنوع المنبر كند. لذا هنگامی كه هاشمی در شب میلاد رسول الله(ص) برای سخنرانی به همدان سفر كرده بود، شهربانی مانع سخنرانی او شد و وی را از همدان اخراج كرد. گرچه هاشمی بدون توجه به احضار ساواك به جلسات انصارالحسین میرفت و به بیان مباحث میپرداخت. ساواك همچنین برای كنترل وی، عملیات شنود را در منزل هاشمی رفسنجانی در قلهك فعال كرد.
بالاخره در 13 مهر 1350 ساواك هاشمی را دستگیر میكند كه دلیل اصلی این دستگیری برگزاری جشنهای2500 ساله بود، گرچه بهانه اش شركت هاشمی رفسنجانی در چاپ كتاب "تحریرالوسیله" عنوان شده بود. در همین روزها، دفتر نمایندگی ساواك در پاریس نامهای از هاشمی رفسنجانی به امام خمینی(ع) كشف میكند كه در آن هاشمی از امام(ره) به خاطر انتشار كتاب "ولایت فقیه" تشكر میكند.[6] از آن پس وی به مدت هفت ماه زندانی میشود.
*** محاكمه در سال 56 ***
در سال 56 كیفرخواست اداره دادرسی نیروهای مسلح رژیم پهلوی برای هاشمی صادر شد. اتهام او اقدام علیه امنیت ملی بود. دادگاه هاشمی رفسنجانی در همان سال برگزار میشود و وی به شش سال حبس محكوم میشود. یكی از قاضیان پرونده كه در اقلیت قرار میگیرد، حكم به حبس از هاشمی رفسنجانی میدهد اما این حكم مورد اعتراض هاشمی قرار میگیرد و در دادگاه تجدیل نظر او به سه سال حبس قطعی محكوم میشود.[7]
در آخرین روزهای سلطنت پهلوی و درحالی كه نظام شاهنشاهی در حال احتضار بود هاشمی رفسنجانی به مبارزات خود ادامه داده و با دستور امام خمینی(ره) به همراه بازرگان و كتیرایی مامور میشود تا با سفر به مناطق نفت خیز از صدور نفت تا سقوط كامل رژیم پهلوی جلوگیری كند و در عین حال نفت به اندازه مصرف داخلی تولید شود. یكی دیگر از مسئولیتهای هاشمی رفسنجانی در این زمان، عضویت در كمیته استقبال از امام خمینی(ره) بود.
پی نوشت ها:
1- جعفر شیرعلی نیا، روایتی از زندگی و زمانه آیتالله هاشمی رفسنجانی، تهران: سایان، ص 42.
2- پیشین، ص 38.
3- محمد حسن روزی طلب، تكیه گاه، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامی، ص 467.
4- اسناد انقلاب اسلامی (اعلامیهها، اطلاعیهها، بیانیهها، پیامها،تلگرافها و نامه های كثیرالامضاء مربوط به جوامع روحانی)، جلد سوم، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامی، صص 128 – 130.
5- محمد حسن روزی طلب، تكیه گاه، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامی، ص 472 و 473.
6- پیشین، ص 487.
7- آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، سند شماره 1179.