حمایت بازرگان از سازمان منافقین در سال 60/ واکنش مردم به دفاع بازرگان از منافقین
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ حمایتهای آشکار و نهان مهدی بازرگان از سازمان مجاهدین خلق، قبل و بعد از اعلام مبارزه مسلحانه علیه مردم و نظام اسلامی از سوی منافقین، از نکات قابل تامل تاریخ است. آنچه در ادامه میخوانید، برشی از کتاب «ملی – مذهبیها» است که توسط مؤسسه فرهنگی هنری و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ و منتشر شده است. در این بخش، حمایت بازرگان از سازمان منافقین، اندکی بعد از جنایت آنها در 8 شهریور 1360 بررسی شده است.
پيش از برگزاري انتخابات مجلس، حمايت بازرگان از سازمان مجاهدین خلق تنش آفريده بود. ماجرا از آنجا شروع شد که در مرحله اول انتخابات، کسي از سازمان انتخاب نشد اما 27 تن از کانديداهاي سازمان در 22 شهر به مرحله دوم انتخابات راه يافتند؛ از جمله مسعود رجوي در تهران به دور دوم رسيد. به جز حزب توده و چريکهاي فدايي خلق و فعالان سياسي و گروههاي مؤتلف سازمان، بازرگان نيز از کانديداتوري رجوي حمايت کرد.
امام دو روز بعد از اطلاعيه حمايتي بازرگان، تأکيد نمودند: «آنکه گفته شود خوب است به همه گروهها چه چپي و چه انحرافي رأي دهيد که مجلس شورا جامع همه گروهها باشد، اين يک مطلب غلطي است که منحرفين درست کردهاند تا در مجلس با خدعه شرکت کنند. ملت به اين مطالب انحرافي گوش فرا ندهند».
بعد از تابستان پر حادثه سال 60، درحالي كه دولت در حال فراهمآوردن مقدمات انتخابات دوره سوم رياستجمهوري بود، میلیشیا در مهرماه، در مقابله مسلحانه با نظام به خيابانهاي تهران آمده و به آشوبگری پرداخت. كادر مسلح باقيمانده از سازمان، به فرماندهي موسي خياباني و اشرف رجوي، با ايجاد جنگ و گريزهاي شهري به مدت 10 روز در تهران و برخي شهرهاي بزرگ تلاش كردند زمينههاي جنگ فراگير شهري را فراهم كنند تا براي بنيصدر و مسعود رجوي، امكان بهرهبرداري از آن در سطح جهاني فراهم گردد و آنان بتوانند قريبالوقوع بودن سقوط جمهوري اسلامي را نشان دهند.
چهارشنبه 15 مهر 1360، مهدي بازرگان در مجلس، در نطق پيش از دستوري كه به مناسبت مرگ سادات ديكتاتور مصر ايراد ميكرد، به دفاع از منافقين و عملكرد آنها پرداخت. وي نسبت به اعدام منافقين و تظاهرکنندگان روز 5 مهر اعتراض كرد و ضمن تمجيد از شهداي عمليات تروريستي سازمان، دستگيرشدگان يا كشتهشدگان عضو سازمان را نونهالاني توصيف كرد كه «جگرگوشگان و پرورشيافتگان اميد اين مملكت بودهاند، عاشقوار و يا ديوانهوار، فداكار يا گناهكار در طاس لغزندهاي افتادهاند». وي ضمن رد اتهام اينكه محاربان نظام آمريكايياند، اعضا و هواداران سازمان را «جوانان جانباز» خواند كه نميتوان آنها را «مزدور» دانست. او ميزان تقصير دو طرف را يکسان و انگيزه خشونت و ترور را موجه، طبيعي و «تلافيهاي ناچارانه» و نتيجه «جلوگيري از آزاديها و فقدان امنيت براي مبارزه قانوني» دانست. وي پيش از اين با تعابيري چون «فرزندان مجاهد و مکتبي عزيزم» و... بارها منافقین را مورد نوازش گرم خود قرار داده بود.
به گفته آيتالله هاشميرفسنجاني، «اظهارات ايشان، مورد اعتراض شديد جمعي از نمايندگان قرار گرفت. مجلس را متشنج و ترک کردند و به ايشان اعتراض نمودند. کسي از ايشان دفاع نکرد. دوستانش هم وحشت کرده بودند. مجلس را بهعنوان تنفس تعطيل کردم. جمعيتي از بازاريان که جريان مجلس را از راديو شنيده بودند، بهعنوان اعتراض به اظهارات آقاي بازرگان، مقابل مجلس آمدند و شعارهاي تندي عليه ايشان، ليبرالها، بنيصدر، آمريکا و منافقان ميدادند... دادستان انقلاب، تصميم به بازداشت آقاي بازرگان گرفته بود، مانع شدم».
موضعگيري نابههنگام و غيرمنتظره وي موجب واكنشها و بازتابهاي سياسي و تبليغي شد و بسيار عجيب و سؤالبرانگيز بود. اين در حالي بود كه فضاي اجتماعي بعد از 30 خرداد و ترورهاي 7 تير و 8 شهريور، بهشدت عليه بازرگان و نهضت آزادي بود و افكار عمومي آنان را به نوعي شركاي سياسي و سهيم در جنايات سازمان ميشناخت، تا آنجا كه در اجتماعات مذهبي ـ سياسي، شعارهايي عليه رهبران نهضت آزادي سر داده ميشد. بهويژه آنکه امام پيش از آشوبهاي 30 خرداد به مهندس بازرگان و همفکرانش خطاب نموده بودند: «بياييد و حسابتان را از اين منافقين که قيام بر ضد اسلام کردند، حسابتان را جدا کنيد. نه اينکه بگوييد که خشونت شما نکنيد، آن وقت به من هم بگوييد که شما هم خشونت نکنيد. اين معنايش اين است که ما و آنها مثل هم هستيم... اين آقاياني که اهل سوادند، اهل صلاحند، منتها اعوجاج فکري دارند... آنهايي که به اسلام عقيده ندارند و اشخاصي هستند که قيام بر ضد اسلام کردند و لااقل در خيابانها ريختند و آدم کشتهاند و شما هم حکم شرعياش را ميدانيد و شما هم ميدانيد که کسي که مسلحانه در خيابان بريزد و مردم را ارعاب کند، اسلام تکليفش را معين کرده است و شما هم مسئلهاش را ميدانيد. شما همين يک مسئله را بگوييد، يک اعلاميه بدهيد. مسئله در کتاب خدا هست که اين اشخاصي که مفسد هستند و ريختند توي خيابانها و مردم را ميترسانند، به حسب حکم خدا، حکمشان اين است. شما اين مسئله را بگوييد و از گروه خودتان امضا کنيد».
اما بازرگان و نهضت آزادي، نهتنها حاضر به مرزبندي با سازمان نشدند، بلکه به حمايت از تروريستها کمر بستند؛ بيتوجه به اينکه سازمان براساس استراتژي براندازي و کسب قدرت با ترور و خشونت، مرحله به مرحله از جنگ مخفي عليه نظام به شورش مسلحانه علني رسيده بود. درحاليكه كمتر از نيمي از سخنراني بازرگان خوانده شده بود، به دليل اعتراض نمايندگان و بروز تشنج و قطع جلسه، اين نطق ناتمام ماند. از همين زمان بود كه اين بخش از نيروهاي ليبرال نيز كه بهطور موقتي مورد اعتماد نيروي مذهبي واقع شده بودند، با عدم همراهي كه در اين مرحله با نيروي مذهبي نشان دادند به تدريج از عرصه قدرت سياسي كنار رفتند.