نحوه اطلاع امام از اعلامیه حکومت نظامی در 21 بهمن 57/ واکنش نهضت آزادی به لغو حکومت نظامی توسط امام
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ روز 21 بهمن 1357، بعد از صدور اعلامیه حکومت نظامی از سوی رژیم پهلوی، امام خمینی با صدور فرمانی قاطع، این اعلاميه را «خدعه و خلاف شرع» خوانده و از مردم خواستند «به هيچوجه به آن اعتنا نكنند.» ایشان به مردم وعده دادند: «برادران و خواهران عزيزم! هراسي به خود راه ندهيد كه بهخواست خداوند تعالي حق پيروز است.»
نحوه اطلاع امام از اعلامیه حکومت نظامی
حجتالاسلام ناطق نوری درباره نحوه اطلاع امام از اعلامیه حکومت نظامی میگوید: «قبل از اینکه بختیار حکومت نظامی را رسماً اعلام کند، آقای رحیمی که از قبل با هم آشنا بودیم و در فروشگاه ارتش کار میکرد و به خاطر فعالیتهای سیاسی نیز به زندان افتاده و اخراج شده بود، به مدرسه علوى آمد و مرا خواست. خیلی مضطرب و نگران بود، گفت: «یک خبر دارم به امام اطلاع بده.» گفتم: «چیست؟» گفت: «خبر دارم که دولت بختیار میخواهد حکومت نظامی اعلام بکند.» این خبر را به امام منتقل کردم.»[1]
صدور فرمان امام
با پخش خبر حکومت نظامی، امام سریعا طی اعلامیهای، حکومت نظامی را غیرقانونی دانستند. با صدور این فرمان امام، مردم بار دیگر وارد خیابانها شدند و با شجاعت در برابر این توطئه و خدعه رژیم پهلوی ایستادند. محمدرضا اعتمادیان در خاطرات خود با اشاره به لغو فرمان حکومت نظامی به دستور امام میگوید: «در روز ۲۱ بهمن، ناگهان دولت بختیار به مدت ۲۴ ساعت، اعلام حکومت نظامی کرد. من در آن هنگام قصد رفتن به سمت منزل و دفتر کارم را داشتم، به همین منظور از مدرسه رفاه بیرون آمده بودم و خبر را شنیدم. از همان جا به کمیته استقبال زنگ زدم و اخبار را پرسیدم. گفتند منتظر اعلام نظر امام هستیم. حدود یک ساعت بعد گفتند که امام فرمودهاند حکومت نظامی قانونی نبوده و باید لغو شود. در راه رفتن به محل استقرار، مردم را دیدم که به خیابانها رفته و میگفتند به دستور امام خمینی، حکومت نظامی لغو است، به خیابانها بریزید.»[2]
حجتالاسلام محمدتقی فلسفی، واعظ شهیر نهضت اسلامی هم خاطرات خود از آن روز مهم را اینگونه روایت میکند: «...۲۱ بهمن ۱۳۵۷ فرماندار نظامی ساعت دو بعد از ظهر در رادیو اعلام کرد که از ساعت چهار بعد از ظهر آمد و رفت در خیابانها به کلی ممنوع است. وقتی این خبر را شنیدیم، مورد شور قرار گرفت.
مرحوم آقای طالقانی که خیلی اهل سیاست بود، گفت: به نظر میآید که مهم نباشد. گفته است مردم نیایند بیرون. بعضی دیگر هم در اظهارنظر مردد بودند. من یکی از الهامات الهی در انقلاب اسلامی را این میدانم که امام بلافاصله دستور دادند قلم و کاغذ آوردند و اعلامیه نوشتند که دولت غیرقانونی است. فرمانداری نظامی رسمیت ندارد و اعلامیهاش هم بیارزش است. تمام مردم از زن و مرد و بزرگ و کوچک از ساعت چهار بعد از ظهر به خیابانها بریزند و نقشه خائنانه دولت را از بین ببرند.»
سریعا عملیات انتقال پیام امام به گوش مردم شروع شد. طبق خاطرات محسن رفیقدوست: «هر کسی سوار ماشینی شد و به طرف خیابانها به راه افتاد. من خودم هم با این که کمتر از مدرسه علوی خارج میشدم. برای اعلام این خبر بیرون رفتم و بلندگوی دستی به دست گرفتم، سوار ماشین خود در شهر جار میزدم که حکومت نظامی نیست...»[3] به گفته مرحوم فلسفی: «اعلامیه امام را جوانان انقلابی و پرشور تکثیر کردند و با دوچرخه و موتورسیکلت در سراسر تهران پخش کردند و به افراد مؤثر یک نسخه دادند و به این وسیله دولت را فلج کردند...»
آخرین ضربه به رژیم پهلوی
با انتشار اعلامیه امام مبنی بر شکستن حکومت نظامی، مردم برای خنثی کردن آخرین توطئه رژیم پهلوی وارد خیابان شدند. اما در این حال گروهی به دیدار امام شتافتند و از ایشان خواستند تا با دستور خود مردم را به خانههایشان بازگردانند. چنانکه اعتمادیان میگوید: «در آن هنگام عده زیادی از جمله اعضای نهضت آزادی و جبهه ملی و مهندس بازرگان نزد امام رفتند و گفتند که جلوی مردم را بگیرید وگرنه کشتار میشود و خونریزی به راه میافتد. آنها بعد از ناامید شدن از قانع کردن امام به خدمت آیتالله طالقانی رفتند و ایشان را واسطه قرار دادند.
آقای ولیالله چهپور نیز در مورد این ماجرا، نقل کرده که ما نزد آیتالله طالقانی نشسته بودیم که ایشان به امام تلفن کرده و گفت که این کار را نکنید، چون مردم به خیابانها رفته و به دست نظامیان کشته میشوند بدین ترتیب طرفداران انقلاب از بین میروند. امام در جواب فرمودند هیچ اتفاقی نمیافتد و شما نگران نباشید. بار دوم نیز ایشان به اصرار آقایان، با امام تماس گرفت و همین پاسخ را دریافت کرد. بار سوم نیز آیتالله طالقانی تماس گرفته و این بار تا حدودی با تهدید به امام گفت گفت ما فردا جواب این خونها را چگونه خواهیم داد. امام پاسخ دادند که اگر خود آقا فرموده باشند چه میگویید؟ آقای چهپور میگفت که یکباره، آقای طالقانی گوشی تلفن را زمین گذاشت و با چشمانی اشک آلود گفت که دستور از جای دیگر است.»
حجتالاسلام ناطق نوری هم روایت مشابهی را نقل میکند. براساس خاطرات او، آیتالله طالقانی بعد از مکالمه با امام گفت: «یا من بعد از یک عمر از سیاست چیزی نمیفهمم یا این سید با عالم دیگری ارتباط دارد.» ناطق نوری ادامه میدهد: «[آقای طالقانی] میخواست بگوید طبق معادلات عادی اگر لغو حکومت نظامی بشود، تهران حمام خون میشود. اینکه امام این طور بیاعتنا میگوید هیچ طوری نمیشود حتما ارتباط با یک عالم دیگری دارد...»
ناطق نوری در ادامه خاطراتش میگوید: «وقتی پیام را نوشتند، دستشان را از روی کاغذ برداشتند و به من فرمودند: «در مدرسه باز است؟» چقدر حواس امام جمع بود، عرض کردم: «خیر، در را بستیم.» فرمود: «باز کنید.» گفتم: «آقا حکومت نظامی است.» فرمود: «میگویم باز کنید. مردم میآیند.» باور کنید این حکم ایشان که صادر شد، در همان لحظات اولیه، کل مردم تهران مطلع شدند. تا آمدیم در مدرسه را باز کنیم مدرسه پر از جمعیت شد اصلاً معادلات به هم ریخت.»
طبق خاطرات محمدرضا اعتمادیان: در آن روز «همه مردم، فرمان امام را اجرا کرده و به خیابانها ریخته بودند. حتی قرارگاههای لویزان و پادگان های نیروی هوایی در خیابان پیروزی یکی یکی تسلیم میشدند و اسلحه هایشان را تحویل میدادند.»
حجتالاسلام شیخحسین انصاریان که خود شاهد رشادت مردم ایران در روز 21 بهمنماه بود میگوید: «ما که برای غسل و کفن شهدا به بهشتزهرا رفته بودیم، مشاهده کردیم که صدها جنازه آوردند. با این وجود مردم دست از مقاومت برنمیداشتند. این رشادتها ریشه در دین و اعتقاد مردم و اعتماد به رهبر انقلاب داشت و نشان آن بود که قیام نه برای نان و آب، بلکه از سر دلسوزی دین و فرهنگ و استقلال کشور است.»[4]
بدین ترتیب امام خمینی با فرمان خود و مردم با حضور میلیونیشان، این توطئه رژیم پهلوی و حامیان غربیاش را خنثی کردند. حجتالاسلام فلسفی در این رابطه میگوید: «بعد معلوم شد که اصلا صدور اطلاعیه فرمانداری نظامی، به دستور امریکا بوده است تا نظامیان با تانکها، و توپها و مسلسلها داخل خیابانها بیایند. حتی من از بعضی افراد مطلع شنیدم که بنا بوده دو نقطه بهطور قطع بمباران شود: یکی منزل امام در دبیرستان علوی، برای اینکه امام کشته شود، ولو هزاران نفر هم به قتل برسند و دیگر مراکز حساس قم؛ ولی امام نقشه آنها را با یک اعلامیه بر هم زد.»[5]
پینوشتها: