تحلیلی پیرامون شخصیت دکتر محمد مصدق
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ دکتر محمد مصدق، از بنیانگذاران و رهبران جبهه ملی و رهبران نهضت ملی نفت، از جمله شخصیتهایی است که فراز و فرودهای فراوانی را در حیات سیاسی خود تجربه کرده است. امیرعبدالله کرباسچیان، از اعضای فدائیان اسلام که شناخت خوبی نیز از دکتر محمد مصدق دارد، در بخشی از کتاب خاطرات خود که توسط موسسه فرهنگی هنری مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است، در تحلیل شخصیت مصدق میگوید: ظهور مجدد مصدق، این عنصر هزار چهره... از املاک اجدادی، به تهران نقل مکان کرد و از انزوای مطلق، خارج و یکه تاز میدان سیاست شد و با بازیگریهای ماهرانه کار را به جایی رساند که ملت و مملکت را تا یک قدمی سقوط به دامان کمونیسم شوم شوروی پیش برد. ولی خواست خدا نبود که ایران، ایرانستان و دین و آیین و ناموس ما پایمال اغراض پست و پلید شیاطین ضد خدا شود.
ابراز این نکته بسیار مهم و متأسفانه ناگفته برای جوانان ضروری است؛ دکتر مصدق دارای دو شخصیت کاملا متفاوت بلکه متضاد بود: شخصیت اول مصدق از ۱۳۲۰ تا پس از اعدام رزم آرا، شخصیتی بود آزادیخواه و متظاهر به حمایت از مظلوم، دشمن ستمکاران، طرفدار پر و پا قرص قانون و قانونمندی و مدافع سرسخت مشروطیت و قانون اساسی و آزادی بیقید و شرط مطبوعات و یکپارچه صمیمیت و انسانیت. خلاصه شخصیتی نمونه، نمونه آزادیخواهی و شرف، انسانی آرام و متین. تسلیم در برابر گفتههای صحیح و منطقی، و در نشست و برخاست حتی با این نگارنده که جای نوه او بودم متواضع، که گاهی اوقات از این همه تواضع و فروتنی با آن جوانی و کم سن و سالی واقعا خجالت میکشیدم.
اما شخصیت دوم: «باطنش قهر خدای عزوجل، ظاهرش چون گور کافر پر خلل» شخصیتی که عامل بسیاری از خلافها، ستمها، استبدادها و دیکتاتورمنشیها، اوباش پروریها، آزادی کشیها، تعديات و تجاوزات به حقوق عمومی، ارتکاب اعمال خلاف قانون و ساده بگویم قانون شکنیهایی که بدترین دیکتاتورها هم از ارتکاب آن وحشت دارند، بود. پرونده سازیهای رسوا و بیشرمانه علیه نه دوستان، بلکه انسانهای والایی که بر او حق حیات داشته و او را از رده سیام انتخابات تهران که فقط ۱۲ وكيل داشت به نفر دوم رسانده و به قیمت خون عزیزترین بندگان او را مصونیت پارلمانی بخشیده و سپس راه صادرات را برایش همواره کردند، خجالت نکشید و همه را به دست جلادان و مزدوران مسلح و رسوای خود سپرد.
در مورد این مرد کتابهای پر زرق و خاطرات قلابی از طریق جبهه ملی بسیار نوشته شده است که 95 درصد آنها دروغها و چرندیات بیش نیست اما متأسفانه تا به حال جز یک کتاب آن هم محدود و کمحجم با عنوان «چهره حقیقی مصدقالسلطنه» نوشته نشده ولی برای این ملتی که میخواهد قائم به ذات و فکور و بصير باشد خیلی کم است. مگر انحلال مجلس قانون گذاری در بدترین شرایط سیاسی که مملکت دچار آن بوده است، کار کوچکی است؟ مگر برگزاری یک رفراندم با «چادر سفید برای رأی دهندگان موافق» و «چادر سیاه برای رأی دهندگان مخالف» به منظور شفاف سازی و شناسایی و سرکوب فيالمجلس خیابانی مخالفین آن رفراندوم خائنانه، که برای اولین بار کار رسوا و مفتضحی انجام شد، کار هر کسی است؟
مگر نوشتن «قانون امنیت اجتماعی» با استفاده از اختیارات اجباری یا یاسای چنگیزی دوم، سلب آزادیهای فردی و اجتماعی را از فرد فرد ملت ایران که جاده قتلگاه و شکنجه خانهها و میادین تیرباران و زندانهای مجرد را به روی آزادی خواهان و مجاهدین و عناصر ضد ظلم و فساد درباری و مصدقی گشود، از عهده کسی جز او برمیآید؟ مگر... و مگر... و مگر هزاران جنایت خاموش و بی شرمانه دیگر مانند سنگباران شبانه منزل محقر آیتالله کاشانی به دست چماقداران رذل سرسپرده او و لرزاندن دل ذریه رسول، کار هر ناکس بیسروپایی بود؟ نه! فقط از موجودی ضد اسلام، خودخواه و لجوج و ناسپاس و نمک نشناس چنین کارهایی ساخته بود، که انجام شد و چهرهی دوم او را نمایان ساخت. «و سيعلم الذين ظلموا أی منقلب ينقلبون».
صحت کلام حضرت امام(ره) که فرمود: «او مسلمان نبود» برای ما آن زمان قطعی بود اگر به رساله دکترایش نگاه شود همه از افکار ضداسلامی این شخص مطلع خواهند شد، عملکردش هم نشان دهنده همین است. مخالفت با ممنوعیت فروش مسکرات نمونه آشکار آن است. میگفت درآمد مالیاتی مشروب زیاد است. آیا بیتالمال مملکت اسلامی باید از راه درآمد فروش مشروب باشد؟ همه را راحت کنم؛ او اصلا عقیدهای به معتقدات دینی نداشت.