واکنش رژیم پهلوی به تحریم نوروز 1342 توسط مراجع/ سخنرانی تاریخی امام خمینی در 29 اسفند 1341
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ تحریم نوروز سال 1342 توسط مراجع و در صدر آنها امام خمینی، شیوه نوینی در مبارزه با رژیم پهلوی بود که دربار و نیروهای امنیتی رژیم را دچار سردرگمی کرد. از سوی دیگر خفقان و جو سنگین حاکم بر جامعه و به خصوص نیروهای منتقد و مخالف در میان حوزویان و علما میرفت تا ترس، ناامیدی و یأس را بر همه غالب کند. اما در این میان باز هم میدانداری امام خمینی، مبارزه را به عرصههای جدیدی کشاند.
حجتالاسلام عبدالمجید معادیخواه در بخشی از کتاب خاطرات خود با عنوان «جام شکسته» که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است، جزئیاتی از حوادث پایانی سال 1341 را به خوبی تبین میکند. این روایت را در ادامه میخوانید.
تحریم جشن نوروز!
شاید آنچه خشم دربار را بیش از پیش برمىانگیخت، تصمیم سنجیدهاى بود كه همه مراجع قم در اعلام آن همصدا بودند. در واپسین روزهاى سال 41، مردم مطلع شدند كه جشن نوروز تحریم شده است و در آن روز، پرچمهاى سیاه بر سر درِ بیوت مراجع افراشته است! چنان بهرهورىِ سنجیدهاى از فرصت نوروز، گویاى نكتههایى بود كهـ کم و بیشـ از چشم ساواك پنهان نبود...
رژیم كه با آن تصمیم غافلگیر شده بود، براى پیشگیرى از آن، قادر به انجام هیچ كارى نبود! به هر روى مردمى از سراسرِ ایران ـ براى تحویل سال نوـ به قم مىآمدند. بخشى از زائرانِ قم نیز به دیدارى با مراجع پایبند بودند. در نتیجه، از آنچه در بیوت مراجعـ با آن تصمیمـ مىگذشت، موجى پدید مىآمد كه به زودى سراسرِ كشور را فرامىگرفت! بویژه آنچه مشكلِ رژیم را مضاعف مىكرد تنگناى زمان و فرصت بود. آن تصمیم در واپسین روزها از سال 41 اعلام شده بود و حریف را براى چارهاندیشى فرصتى نبود! چنین بود كه سیاستِ دربار و ساواك، به تحریفِ واقعیت معطوف شد : تقارنِ نخستین روزِ سال با شهادت امام صادق(ع)، ذهنِ مشاورانِ دربار را به سوى سیاستى برانگیخت كه گویى بیش از آن كه گرهگشا باشد، مشكلآفرین گردید!
رسانههاى وابسته به رژیم شاه، آن تقارن را بازتاب دادند و در تحریفِ آن تصمیم سیاسیـ با توجیه مذهبیـ كوشیدند. هر چند چنان اطلاعرسانىِ نادرستى، به ظاهر زهر آن اقدام را مىگرفت، همزمان زمینهسازِ گسترشِ پیام قم نیز مىشد. آنچه را حوزه قم در آن روزها براى اطلاعرسانى در اختیار داشت، در مقایسه با رسانههاى رسمى و وابسته، بسیار محدود بود. با نقشِ رسانههاى رسمى، خبرى مبهم به گوشها رسید و بىدرنگ با تلاشِ هوادارانِ نهضت، تبدیل به مسئله روزِ كشور شد. كمترین نتیجه همسویىِ ظاهرىِ رسانههاى رسمى را با اطلاعرسانىهاى نهضت، حضورى گستردهتر از زائرانِ در قم مىپندارم. شمارِ بیشترى از مردم در آن سال بر آن شدند كه مراسم تحویل سال نو را در قم و مشهد بگذرانند. در نتیجه، آنچه بویژه در نوروزِ 42 در شهر قم گذشت، موجى را آفرید كه به زودى سراسر كشور را فراگرفت.
سخنرانى تاریخى امام در پایان سال 41
ناگهان در چهارشنبه 29 اسفند 41، این خبر در حوزه پخش شد كه آقاى خمینیـ عصر امروزـ در مسجد اعظم، سخنرانىِ مهمى خواهند داشت! امام(ره) در آن روزها، هر روز دو نوبت براى تدریس در مسجد اعظم حضور مىیافتند. درس فقه ایشانـ صبح هر روزـ حدود ساعت 11 پایان مىیافت. در آن چهارشنبه طبیعى آن بود كه درس بعدازظهر تعطیل باشد. همه اساتید حوزه، درسِ بعدازظهرِ خود را در واپسین روزِ سال، تعطیل مىكردند. چنین بود كه همین كه او پس از تدریس فقه، تصمیم خود را ـ در دایر بودنِ تدریس در بعدازظهرـ اعلام كرد، مخاطبهاى آشنا، مفهوم درستِ آن را دریافتند و به سرعت این خبر در حوزه پخش شد كه عصرِ آن چهارشنبه، در مسجد اعظم خبرِ مهمى است!
با آن كه زودتر از ساعتِ انجام تدریسِ ایشان خود را به مسجد اعظم رساندم، به دشوارى جایى براى نشستنـ در داخل شبستانـ یافتم. شاید نیم ساعت پیش از آن كه آن سخنرانىِ تاریخى آغاز شود، دیگر جایى براى نشستن نبود! همزمان با حضورِ ایشان، انبوه جمعیت را مىدیدیم كه از هر سو مىكوشیدند به حاضران بپیوندند و ناگزیر از بیرونِ در ـ بر آنان كه ایستاده بودند ـ فشار مىآوردند! براى آن كه تصورِ دقیقترى از آن فضا داشته باشیم، ناگزیر باید به یاد بیاوریم كه تا آن روز، هنوز استفاده از بلندگو براى مراجع، متعارف نبود. نخستین بار كه آن طلسم عرفى شكسته شد، عصرِ عاشوراى سال 42 بود...
... شبستانِ مسجد اعظم در آن چهارشنبه، جمعیتى را نزدیك به دو برابرِ ظرفیتِ طبیعى پذیرا بود، شاید. همین كه او با «اعوذبالله من الشیطان الرجیم» سخنرانى را لب گشود، ناگهان سكوتى خاطرهانگیز، جایگزینِ همهمه پیشین شد : «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائكه أن لاتخافوا! و لاتحزنوا! و أبشروا بالجنة التى كنتم توعدون كسانى كه گفتند: مربى ما خداست....»
تا این بخش از آن سخنرانى، او آهنگِ آرامى داشت. ناگهان سخنى در مرز فریاد اینگونه طنین افكند: «مربىِ ما آمریكا نیست! مربىِ ما انگلیس نیست! و در این راه استقامت كردند، ملائكه بر آنان نازل مىشوند كه نترسید! اینها آدم نیستند كه ما از آنها بترسیم!»
با طنینِ فریادهاى پىدرپىِ او در نخستین سخنرانیـ پس از فزون از دو ماه سكوتـ گویى همه حاضران در اوج سكوت میخكوب شدند و حدود نیم ساعت، همه گوش بودند! محورهاى آن سخنرانى را مىتوان اینگونه جمعبندى كرد:
1ـ پیش از هر چیز دورباشى به وحشت! وحشتى كهـ از نخستین روزهاى بهمن 41 و حدود دو ماهـ بر كشور و بویژه بر حوزه قم، سایه گسترده بود. گویى او در آن روز با این هدف به مسجد اعظم آمده بود كه سد خوف را بشكند و دیوارِ بیم و هراس را فرو ریزد! فراموش نكردهایم كه ویژگىِ فضاى عمومىِ نهضتـ در آن روزهاـ گذرگاه ترسآلودى بود كه نهضت باید از آن مىگذشت. این نكته به روشنى گویاى تفاوتى است میانِ آن سخنرانى، با بسیارى از سخنرانىهایى كه بر آن، رنگى از مسائلِ روزمره سایه افكنده است.
2ـ محورى دیگرـ در پیوند با محورِ پیشینـ پاسخ به شبنامههایى تهدیدآمیز بود كه در آن روزها دست به دست مىگشت. بویژه امام(ره) در خردناپذیر بودن ترس، از مقطع سنىِ خود نیز با صراحت یاد كردند؛ با این تعبیر : «من الآن شصت و سه سال دارم. پیامبر اكرم(ص) در شصت و سه سالگى از دنیا رفتند. جدم امیرالمؤمنین(ع) در شصت و سه سالگى به شهادت رسیدند!» با این سخنـ كه انفجارى از گریه حاضران را دوبار در پى داشتـ بر آمادگىِ خود در استقبال از شهادت تأكید كردند.
3ـ در واپسین بخش از آن سخنرانى، رشته سخن به توجیه سیاسىِ تحریم جشن در نورز 42 كشیده شد. بویژه با بیانى معطوف به ترفندهاى رژیم كه براى لوث كردنِ تصمیم سیاسىِ مراجع، به توجیه مذهبى پناه برده بود! امام(ره) در آن بخش بویژه بر این نكته تأكید كردند كه مسئله ما، تقارنِ نوروز با شهادت امام صادق(ع) نیست. شهادت در فرهنگ ما غمانگیز نیست! مرحوم سیدبن طاووس مىفرمایند: اگر به ما دستور نداده بودند كه در سوگ امام حسین(ع) عزادارى كنیم، عاشورا را جشن مىگرفتیم! امروز مصیبت این است كه اسلام هتك شده است! حریم اسلام مورد تجاوز است!...