روایتی از سیره اخلاقی و منش سیاسی موسس حوزه علمیه قم
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ موسس حوزه علمیه قم مرحوم آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائرییزدی نقش بیبدیلی در تربیت نسل عظیمی از نیروهای دینی و مذهبی و ساماندهی تشکیلات روحانیت داشت. این مهم بدون در نظر گرفتن شرایط زمان و مکان جامعه آن روز محقق نمیشد.
در همین رابطه آیتالله محمدعلی گرامی در بخشی از کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است به تبیین سیره اخلاقی و منش سیاسی موسس حوزه علمیه قم میپردازد. وی میگوید: اگر انقلاب برپا شد، به خاطر حوزه بود و حوزه را مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری تأسیس کرد و آقای بروجردی به رشد رسانید. واقعأ، اگر حوزه نباشد، از اسلام خبری نیست. این است که هرگونه کمکی به حوزه مورد تأیید اهل بیت است، به شرط این که حوزه مستقل باشد...
مرحوم حاج شیخ عبدالکریم با ورود آقایان مراجع که به قم تبعید شده بودند، درس خود را تعطیل نمود و از شاگردانش خواست تا به درس آقایان تبعیدی بروند و از آنجا که میدانست اقامت آنها در قم کوتاه است، خواست شاگردانش از آنها استفاده زیادتری ببرند. ضمنا، پذیرایی از آقایان هم وظیفه مهمی بود که باید حاج شیخ انجام میداد. مراسم استقبال هم به دستور حاج شیخ انجام شد و خود ایشان نیز حضور یافت. مرحوم حاج شیخ زحمت بسیار کشید تا در نتیجه، زمینهای برای آقای بروجردی شد و اگر آقای بروجردی به حوزه رشد علمی و معنوی نمیداد، هرگز انقلاب به وجود نمیآمد.
نقل شده است که در روز آخر حيات آقای حاج شیخ، کسی برای سلامتی ایشان گوسفندی نذر کرده بود. در منزل عدهای و از جمله آقای محسنی ملایری (که این قضیه را برای من نقل کرد)، در اطراف بستر ایشان بودهاند. کربلایی سید علی که یکی از خادمان آقا بود گفته بود: آقا، گوسفندی آوردهاند که نذر شماست. آقا فرموده بودند: گوسفند را بیاورید و بعد، دستی روی گوسفند کشیده و فرموده بودند: ای حیوان، تو طبق قانون تکامل خلقت عضو بدن انسان میشوی، اما عبدالکریم به کجا خواهد رفت.
مرحوم حاج شیخ اخلاص عجیبی داشت. ایشان در اراک ابتدا تابع مرحوم حاج آقا محسن عراقی بود و در ازای ماهیانه پانزده تومان، برای فرزندان او درس میگفت و در رفت و آمدها، نفر هجدهم واردین بود. پس از مدتی، مرحوم آقا شیخ محمد تقی شیرازی احتياطات خود را به حاج شیخ عبدالكريم ارجاع داد و حاج شيخ رساله داد. پس از آن، دیگر حاج آقا محسن عراقی او را در ورود و خروج مقدم میداشت. مرحوم حاج شیخ فقط یک بار به مکه مشرف شد و حج به جا آورده بود، آن هم به عنوان نیابت از کسی.
قبلا، قضیهای را از آقای اراکی شنیده بودم به این مضمون که هنگام جشنهای کشف حجاب که به دستور پهلوی انجام میشد، مرحوم حاج شیخ، هنگام غروب به طرف صحن حضرت معصومه (س) برای نماز جماعت میآمد. وقتی آن رقص و پایکوبی را دید، به صحن نرفت و برگشت. شب، در حالی که با غم و غصه زیاد، بالای پشت بام منزل در پشه بندی که برای خواب رفته بود و خوابش نمیبرد، نشسته بود، به ناگاه، یک مرد عربی را برابر خود دید که به او گفت آقا شیخ عبدالكریم، این یک نماز را دیگر تعطیل نکن. عبارت طوری بود که این معنی را میفهماند که همین مقدار نماز جماعت، هر چند در شرایط این چنینی جامعه مورد تأیید ماست...
مرحوم آقای گلپایگانی میفرمود: در جزئیات رفتار حاج شیخ هر چه قدر دقت میکردیم، جز هدف الهی چیزی نمیدیدیم؛ نه مدرسه و مسجدی به نام خود ساخت و به خانهای برای خود خرید، لیکن برای فقرای سیلزده قسمت شمال غرب قم خانهها ساخت که معروف به مبارکآباد بود. او بدون رعایت حشمت مرجعیت با همه طلاب گرم و دوستانه بود و با این اخلاق خود توانست روحانیون را به دور خود جمع کند.
مرحوم آقای داماد هم برایم نقل کرد که در یک روز برفی، مرحوم حاج شیخ برای درس میآمد. یکی از اعضای آستانه حضرت معصومه (س) که در یکی از مقبرهها با دوستان خود نشسته بود، بلند میگوید این شیخ را ببین که در این روز برفی هم دست از دکانداری خود برنمیدارد؛ از قضا، همان روز مبتلا به دل درد میشود و بالاخره، به حاج شیخ متوسل میشوند. ایشان می فرمایند که از حق شخصی خودم گذشتم ولی حساب مرجعیت فقط به من مربوط نمیشود و بالاخره، آن شخص همان شب مرد. در عمر خودم کسانی را دیدهام که به برخی مراجع بسیار توهین کردند و جوانمرگ شدند.
مرحوم حاج شیخ عبدالكریم در حیات و مماتش مظلوم بود. در زمان حیاتش چون میدانست که پهلوی به دستور انگلیسیها قرار است برنامههایی پیاده کند و برای این کار هر مانعی را از سر راه بردارد، سکوت را ترجیح میداد؛ چون میدانست اگر او هم اقدام تندی کند، پهلوی اساس حوزه را هم از جا میکند.