فراز و فرود دیدگاههای آیتالله منتظری درباره سازمان منافقین
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ مروری بر مواضع آیتالله منتظری در مواجهه با سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و بازخوانی فراز و نشیب دیدگاههای وی در این مورد نشان از تغییرات عمیق نظری و سیاسی وی دارد. به طوری که آیتالله منتظری روزگاری پیشگام نظریه اعدام محاربین و کسانی است که علیه جمهوری اسلامی وارد میدان میشوند اما روزی تمام قد مقابل این حکم میایستد.
این نوشتار به بازخوانی فراز و نشیب دیدگاههای آیتالله منتظری در مورد منافقین میپردازد.
فتوای نجس_پاکی
آیتالله منتظری در کتاب خاطرات خود به انحراف اعضای سازمان مجاهدین اشاره کرده و میگوید: «سازمان مجاهدین خلق در ابتدا بر اساس اسلام و مذهب تشیع تشکیل یافت، ولی نه آنان به سراغ اهل علم و متخصصین مسائل اسلامی رفتند و نه اهل علم به آنان توجه کردند و قهرا کار به دست افراد فرصتطلب و ناوارد افتاد و به انحراف کشیده شد و بسیاری از نیروهای جوان و فعال کشور متاسفانه به هدر رفت.» وی همچنین اذعان میکند: «با مجاهدین قبل از اینکه تغییر ایدئولوژی بدهند اجمالا مخالفتی نداشتیم... ما در آن شرایط اجمالا از مبارزه مسلحانه خوشمان میآمد و برای پیشرفت کار هم آن را لازم میدانستیم، اما برای حفظ حقوق و در چارچوب اسلام و اهداف انقلاب اسلامی.»[1]
در میانه دهه 50، بعد از تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق منتظری و برخی دیگر از علما، با توجه به فعالیتهای مارکسیستها و کمونیستها در زندان فتوای نجسی و پاکی را اعلام کردند. منتظری در خاطرات خود میگوید: «نظر مجاهدین بود که با مارکسیستها با هم باشند و با آنها هم غذا شوند؛ ما این کار آنها را محکوم میکردیم و میگفتیم باید نجاست و پاکی رعایت شود...» [2]
عزتشاهی درباره دلایل و چگونگی صدور فتوای «نجس ـ پاکی» میگوید: «پس از علنیشدن جریان تغییر ایدئولوژی و ارتداد بخشی از اعضای مجاهدین، روحانیون و علمایی که در این زمان از زندانهای مختلف به بند یک اوین آورده شدهبودند، در ارزیابی خود از وضعیت سازمان مجاهدین و تغییرات پیش آمده به این نتیجه رسیدند که در حمایت مادی و معنوی از سازمان مغبون شدهاند... لذا عدهای از جمله: منتظری، ربانیشیرازی، طالقانی، هاشمیرفسنجانی، انواری، لاهوتی... در اواخر 1354 به فکر چارهجویی افتادند و پس از بحث و تبادل نظر، درنهایت به فتوایی رسیدند.«
عزت شاهی ادامه میدهد: «این فتوا که در خرداد 1355 صادر شد حاوی دو نکته محوری بود: یکی تکفیر کمونیستها و نجس دانستن آنها، که براساس آن نشست و برخاست، همسفرگی و همغذا شدن با مارکسسیتها حرام میشد. در محور دوم راجع به منافقین به این نتیجه رسیده بودند، آنهایی که از این سازمان تا حالا در مبارزه کشته و اعدام شدهاند اگر آگاهانه به طرف مارکسیسم رفتهاند، شهید نیستند و نباید اسمشان بهعنوان شهید برده شود و اگر ناآگاهانه بهسوی کمونیسم رفتهاند و کشته شدهاند تاکنون درباره آنها نظریی نمیتوانیم بدهیم، ولی کسانیکه الان ادامهدهنده مسیر گذشته هستند، جزء مسلمانها نیستند و اگر کشته هم شوند، شهید نیستند مگر اینکه ایدئولوژی خودشان را تغییر بدهند.»[3] شهید مهدی عراقی نیز تغییر مواضع سازمان مجاهدین خلق را یکی از دلایل اصلی نقل فتوای نجس_پاکی میداند.[4]
متعاقب اعلام این حکم ساواک در گزارشی به تاریخ 22 آذر 55، تحت عنوان «اظهارات محمد کچوئی محکوم به حبس ابد در بازداشتگاه اوین»، مینویسد: «... پس از صدور این فتوا او [کچوئی] با حسینعلی منتظری تماس گرفته و پرسیده است اگر خودش (کچوئی) آزاد شود در بیرون میتواند با گروهی مانند مجاهدین مذهبی سال 50 با ایدئولوژی اسلامی فعالیت کند که منتظری پاسخ داده است داخل شدن در این گروهها حرام است».
مواجهه آیتالله منتظری با منافقین در نخستین سالهای پیروزی انقلاب
با پیروزی انقلاب اسلامی و ناکامی منافقین در رسیدن به اهداف خود، سران این سازمان ترور و آشوبهای خیابانی را در رأس برنامههای خود قرار دادند. متعاقب فضای پیش آمده توسط منافقین و کارشکنیهای آنان در ورزشگاه امجدیه، آیتالله منتظری در خطبههای نماز جمعه خطاب به مردم میگوید: «نصیحت میکنم به برادران و خواهرانی که گول این گروهها را خوردند و خیال میکنند که راه راه حقی است، توجه بکنند که نه! راه راه صحیحی نیست، مکتب مکتب باطلی است».
با عزل بنیصدر ترورها و آشوبهای خیابانی منافقین ابعاد گستردهتری به خود گرفت در این زمان آیتالله منتظری در خطبههای نماز جمعه خطاب به منافقین میگوید: «اگر اسلام، اگر قیام این مردم مسلمان، اگر قیام رهبر انقلاب نبود، شما سردمدارانتان در زندان محمدرضا میپوسیدید، نمک به حرامها. حالا دارید علیه اسلام، علیه کشور اسلام، علیه انقلاب توطئه میکنید؟!». همچنین آیتالله منتظری در پیام نوروزی خود در بهار 1361 میگوید: «اگر میبیند کسانی به انقلاب و کشورش لطمه میزنند چارهای ندارد جز این که آنها را به جوخه اعدام بسپارد. سرطان را بایستی برید».
فتوای آیتالله منتظری درباره محاربین
آیتالله مهدوی کنی در خاطرات خود راجع به حکم اعدام منافقین از نظر آیتالله منتظری میگوید: «من حکم ایشان را درمورد «مفسدفیالارض» یادم هست، به خصوص در مورد افرادی که با مواد مخدر دستگیر میشدند، افرادی که مسلحانه وارد میدان یا منافقین که محارب بودند و با اسلحه به جنگ نظام میآمدند... فتوای آقای منتظری در این گونه موارد این بود که محارب و مفسدفیالارض هر دو به اعدام محکومند و همانطور که در قرآن آمده است: «انما الذین یحاربون الله و رسوله...» که اطلاق این حکم شامل مسلح و غیر مسلح میشود»[5]
حجتالاسلاموالمسلمین علی فلاحیان وزیر اسبق اطلاعات نیز در مورد این حکم آیتالله منتظری میگوید: «آقای منتظری بارها به من میفرمودند که من نظر امام را بر نظر خود ترجیح میدهم، نظر حضرت امام، آقای منتظری و همه علما این است اهل بغی یعنی کسانی که علیه حکومت اسلامی شورش و اقدام مسلحانه میکنند حکمشان اعدام است و شکی در آن وجود ندارد.»
تغییر ناگهانی در دیدگاهها
از آغاز نیمه دوم دهه 60 ابعادی از زاویه گرفتن منتظری با خط امام آشکار شد. رویه آیتالله منتظری مورد استقبال گسترده گروه اپوزیسیون نظام جمهوری اسلامی به خصوص منافقین قرار گرفت. در این زمان منافقین سعی کردند با نزدیک شدن به منتظری بر روی افکار وی تاثیرگذار باشند. آیتالله سید هاشم بطحایی از شاگردان آیتالله منتظری با اشاره به ارتباط وی با منافقین میگوید: «منافقین خدمت مرحوم منتظری میرسیدند و مستندات دروغ به وی میدادند و ایشان هم تحت تأثیر قرار میگرفت»
پس از عملیات ناموفق موسوم به «فروغ جاویدان» از سوی سازمان مجاهدین خلق در تابستان 1367 که با هدف اشغال تهران و سرنگونی نظام انجام شد، با اعترافات برخی از دستگیرشدگان منافق و همچنین اسناد به دست آمده مشخص شد در جلسات سری منافقین و با حضور مسعود رجوی، رئیس این گروهک تروریستی، زندانیها به خصوص زندانیهای تهران را از نیروهای بالقوه منافقین برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی به حساب آورده بود. این حرکت منافقین واکنش شدید امام خمینی را در پی داشت به طوری که ایشان در حکمی فرمودند: «از آنجا که منافقین خائن به هیچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه میگویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کردهاند، با توجه به محارب بودن آنها و جنگ کلاسیک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاریهای حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنها برای صدام علیه ملت مسلمان ما و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانهٔ آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تا کنون، کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند، محارب و محکوم به اعدام میباشند و تشخیص موضوع نیز در تهران با رای اکثریت آقایان حجتالاسلام نیری دامت افاضاته (قاضی شرع) و جناب آقای اشراقی (دادستان تهران) و نمایندهای از وزارت اطلاعات میباشد».
پس از این واکنش امام خمینی، آیتالله منتظری طی نامهای که 9 مرداد 1367 خطاب به حضرت امام نوشت، ضمن پافشاری بر موضع خود، اعدام منافقین را محکوم کرد. این در حالی بود که براساس خاطرات آیتالله مهدویکنی و دیگر مبارزان انقلابی حکم آیتالله منتظری در ابتدا در مورد محاربین و کسانی که علیه نظام جمهوری اسلامی مسلحانه وارد میدان شوند اعدام بود.
بدین ترتیب منتظری به عنوان حامی منافقینی وارد صحنه میشود که خود روزی بر آنان میتاخت. از این رو بود که امام خمینی در 6 فروردین 1368 خطاب به وی نوشت: «از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین میسپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست دادهاید. شما در اکثر نامهها و صحبتها و موضعگیریهایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که میگفتید دیکتهشده منافقین بود که من فایدهای برای جواب به آنها نمیدیدم». امام خمینی در ادامه نامه خود به سوء استفاده منافقین از آیتالله منتظری اشاره میکنند و میفرمایند: «در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و میبینید که چه خدمت ارزندهای به استکبار کردهاید».
امام خمینی خط مشی منتظری را خیانت به اسلام و انقلاب ذکر میکنند و مینویسند: «نامهها و سخنرانیهای منافقین که به وسیله شما از رسانههای گروهی به مردم میرسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان- روحی له الفداء- و خونهای پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید».
منتظری نزدیکترین شخص به منافقین
علیرغم توصیههای امام خمینی، حمایتهای منتظری از منافقین همچنان ادامه دارد به طوری که مسعود رجوی در دیدار خود با حبوش رئیس سرویس کل اطلاعات عراق در سال 1378 در جواب سؤال وی مبنی بر اینکه، کدام یک از جریانها در داخل کشور به سازمان نزدیک هستند؟ پاسخ دهد: «منتظری» و علت این انتخاب را نیز موضعگیری آیتالله منتظری در برابر دادگاه عدل جمهوری اسلامی در برابر منافقین ذکر میکند. حمایت آیتالله منتظری از منافقین تا جایی پیش رفت که آنها توانستند بر این موج سوار شوند و خساراتی جبرانناپذیر بر کشور وارد کنند.
پینوشتها:
1- اسدالله بادامچیان، خاطرات منتظری و نقد آن، تهران، اندیشه ناب، 1385، صص 445_446
2- اسدالله بادامچیان، خاطرات منتظری و نقد آن، تهران، اندیشه ناب، 1385، ص 441
3- تاریخ شفاهی زندگی و مبارزات شهید مهدی عراقی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ ص 192
4- تاریخ شفاهی زندگی و مبارزات شهید مهدی عراقی؛ ص 192
5-خاطرات آیتالله مهدوی کنی؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ ص 357