مروریبر رفتار دوگانه امریکا در جریان ملی شدن نفت ایران
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ حجتالاسلام والمسلمین روحالله حسینیان طی یادداشتی، درباره رفتار متناقض آمریکا در روند ملی کردن صنعت نفت ایران نوشت: بهدنبال تصويب قانون ملى شدن صنعت نفت ايران، آمريكا در مواجهه با انگليس و ايران روشى دوگانه در پيش گرفت. در واقع دولت آمريكا يك استراتژى تغيير ناپذير براى كسب سلطه بر منابع نفت و يك تاكتيك نرم و دوپهلو براى رسيدن به اين هدف پيشه خود ساخت.
از يك طرف با حمايت از عمليات دولت ايران، انگليسىها را تحت فشار قرار مىداد و از طرف ديگر، با حمايت از پيشنهادهاى انگليس، ايران را از اهداف خود باز مىداشت.[1]
دين آچسن، وزير امور خارجه امريكا، رسمآ ملىشدن صنعت نفت ايران را مورد حمايت قرار داد و گفت: «ما حق دولتهاى مستقل و آزاد را براى ملى كردن نفت خود به رسميت مىشناسيم، به شرط آنكه خسارت عادلانهاى پرداخت شود.»[2]
رئيس جمهور، ترومن، براى ميانجىگرى، اورال هريمن را در تيرماه 1330 به تهران فرستاد. هريمن بعد از ملاقات با مصدق و آيتاللّه كاشانى، پيشنهاد دولت ايران را به انگليس برد و تلاش كرد تا راه حلّى پيدا كند. در همان حال آمريكا سفير خود «لوى گريدى» را كه مشهور به حمايت از مصدق بود، تحت فشار انگليسىها تعويض كرد و «لوى هندرسن» را جايگزين وى كرد. گريدى در مصاحبههايى كه به عمل آورده بود، طرف ايران را گرفته بود. او در مصاحبهاى با مجله آمريكايى «نيوز اندوار لدريپورت» نهضت ملى ايران را «يك جنبش ميهنپرستانه» ناميد «كه همه جا در ميان ملل شرق بهوجود آمده و مىتوان گفت يك تمايل استقلالطلبانه است.»[3]
مصدق خوشباورانه احساس مىكرد كه اين تعريف و تمجيد به خاطر آزاديخواهى مسئولين آمريكايى است؛ لذا همين برداشت غلط، مصدق را بيش از پيش اميدوار ساخت. وى در هنگام بازگشت از آمريكا در جلسه 19 آذر 1330 مجلس، سخنانى را گفت كه نهايت سادهانديشى مصدق را در امور بينالملل مىرساند: «در واشنگتن با آقاى مكگى ]معاون وزارت امور خارجه [مدت 20 روز متجاوز يا 26 روز ـ حالا درست به خاطر ندارم ـ همه روزه در تماس بودم و بعضى روزها اتفاق مىافتاد كه آقاى ژرژ مك گى دو مرتبه به ديدن من مىآمدند و بسيار شخص مهربان و خيرخواهى بودند... من به آنها گفتم از روزى كه من با اين هيئت ايرانى وارد اروپا و آمريكا شدهايم، هر فردى از افراد و هر يك از رجال آمريكا به ما تبريك و تهنيت گفتند كه ايران استقلال سياسى خود را بهدست آورده و من هرقدر فكر مىكنم براى تحصيل اين استقلال غير از اخراج انگليسىها از جنوب ايران كارى ديگر نكردهايم.»[4]
مصدق واقعآ مىپنداشت رجال آمريكا به خاطر اينكه مردم ايران در مقابل انگليس قيام كردهاند و آنها را از جنوب بيرون راندهاند، به او تبريك مىگفتهاند. مصدق نمىدانست كه رجال آمريكا وارث امپرياليسم در آمريكاى لاتين، فيليپين، چين بوده و در همان حال با استقلال طلبان كره در حال جنگ هستند و اينان، همان بنيانگذاران جنايت در هندوچين و جنگ ويتنام هستند. همين تحليل غلط او را بيش از پيش به آمريكايىها خوشبين كرده بود.
از دیگر سو، انگليس تحت فشار آمريكا، پيام مشتركى از ترومن و چرچيل به مصدق فرستاد و اظهار اميدوارى كرد كه مصدق پيشنهاد مشترك آمريكا و انگليس را مورد پذيرش قرار دهد.[5] پر واضح بود كه آمريكايىها دلشان به حال ملت ايران نسوخته بود و به دنبال منافع خود بودند و معناى آن اين بود كه تا پنجاه پنجاه از ايران حمايت خواهند كرد و بيش از آن چون مخالف ساير قراردادهاى آمريكايىها است و موجب انتظار فزاينده طرفهاى قرارداد است، با آن مخالفت خواهند كرد.
اتّكاى مصدق به آمريكا چنان شهرت يافته بود كه اين خود، دغدغه خاطر انگليسىها شد. كاردار سفارت انگليس در تهران در ملاقات وزير خارجه گزارش داد كه «اگر اين فكر كه آمريكايىها عليه ما كار مىكنند و از دكتر مصدق و جبهه ملى حمايت مىنمايند را بتوان از سر ايرانىها خارج كرد، بزرگترين ضربه جانانهاى خواهد بود كه به مصدق مىتوان زد.»[6] اين موضع را بايد از ترفندهاى آمريكا به حساب آورد؛ چرا كه طورى وانمود مىكردند كه هميشه مصدق را اميدوار به آمريكا نگه مىداشتند.
پس از قطع صادرات نفت ايران، دولتهاى اروپاى شرقى مثل لهستان، چكسلواكى و مجارستان در مقام خريد نفت ايران برآمدند و از تهديد انگليس هم باك نداشتند. آنان اعلام كردند كه خود، وسيله حمل و نقل را فراهم مىآوردند، اما دولت ايران از فروش نفت به آنها خوددارى كرد كه اين موضوع منجر به گلايه دولت لهستان در 11 دى ماه 1330 از دولت ايران گرديد.[7]
علت اين بىاعتنايى دولت مصدق به مشتريان بلوك شرق، مخالفت سفارت آمريكا بود. سفير آمريكا در تهران، در سىام آذر ماه از دولت ايران خواست از فروش نفت به كشورهاى سوسياليسى و شوروى خوددارى كند.[8]
مصدق با همه اين احوال، به آمريكا اميدوار بود. در سال 1953 (7 خرداد 1332) پيامى به آيزنهاور رئيس جمهور جديد آمريكا نوشت و ضمن برشمردن مشكلات اقتصادى ايران، از آمريكا درخواست وام نمود. رئيس جمهور آمريكا پس از يك ماه تأخير، پاسخى منفى داد.[9] آيزنهاور در اين پاسخ با عصبانيت نوشت: «هرگاه حكومت ايالات متحده بخواهد به ميزان معتنابهى از طريق اقتصادى به ايران كمك كند، در حق موديان مالياتى آمريكايى، شرط انصاف را رعايت نكرده است». [10] اين اظهار آيزنهاور در حالى بود كه «هنوز مصدق را تنها اميد غرب در ايران مىناميد.»[11]
واقع مطلب اين بود كه جبهه ملى و مصدق مىپنداشتند نجات ايران از سيطره دو دولت قدرتمند شوروى و انگليس، پناه بردن به آمريكاست. آنها بدون هيچ تحليل صحيحى از امپرياليستى بودن ماهيت آمريكا، كه لازمه نظامهاى كاپيتاليستى است، آمريكا را يك منجى مىدانستند و از همين جهت بود كه در روزهاى اول تشكيل جبهه ملى با ويلز، مستشار سفارت آمريكا، آقاى ويشر (اتاشه مطبوعاتى) و دكتر گرنى (اتاشه فرهنگى سفارت)، رابطه برقرار كردند و هفتهاى يك شب با هم جلسه داشتند.[12]
با اين حال آيتاللّه كاشانى معتقد بود كه نبايد از چاله به چاه افتاد. آيتاللّه كاشانى متوجه اين مطلب شده بود كه آمريكا فقط به منافع خود مىنگرد و به فكر آزادى و استقلال ايران نيست. وى در مصاحبهاى با خبرنگار آمريكايى آژانس انترنشنال، گفت : «آمريكا تا به حال آنچه وعده به ايران داده است، انجام نداده، زيرا از يك طرف نمىخواهد كارى به مخالفت با انگليس انجام دهد و از طرف ديگر بيم دارد كه همراهى با ايران در مشكلات نفت موجب لطمه به منافع او در عربستان سعودى و ساير نقاط خاورميانه بشود.»جالب اين بود كه آيتاللّه عميقآ درك مىكرد طمع آمريكا نسبت به ايران به خاطر بهدست آوردن پايگاهى در مقابل شوروى است. ايشان در تير 1329، وقتى بحث در مورد يك وام 25 ميليون دلارى آمريكا، پيش آمد، طومارى تهيه نمود كه درخواست كمك مالى آمريكا به ايران را تحريم و اعلام کرد: «دولت آمريكا با كمك نظامى خود مىخواهد كشور ما را براى دفاع در مقابل شوروى آماده كند، ولى ما از جنگ بيزاريم و به هر وسيله شده بايد از آن جلوگيرى كنيم.»
آيتاللّه فردى بود با ماهيت ضدامپرياليسى و هرگز معتقد نبود براى رهايى از دو ابرقدرت انگليس و شوروى بايد در دامان آمريكا افتاد. وى هر سه قدرت را داراى يك ماهيت مىدانست و به هر سه، با ديده احتياط مىنگريست. وى در مصاحبه با خبرنگار هرالد تريبون گفت: «ما نمىخواهيم كه هيچ دولتى در امور ما دخالت كند. براى ما اجنبى اجنبى است. ما نسبت به هر سه سياست آمريكا، انگليس و شوروى به يك نظر نگاه مىكنيم».آيتالله، سوابق دخالت آمريكا را در ايران تجربه كرده بود و بارها به خبرنگاران گفت: «متفقين با سردمدارى آمريكا ايران را پل پيروزى كردند، ولى پس از فتح، پل پيروزى را زير پا له كردند. آمريكايىها راهآهن ايران را فرسوده كردند و جبران هم ننمودند». آيتاللّه موضع خود را در قبال آمريكا با اين ضربالمثل روشن كرد كه «مرا به خير تو اميد نيست، شر مرسان.»
آيتاللّه كاشانى در مقابله با سياست فريبكارانه آمريكا ـ كه در جريان 28 مرداد روشن شد ـ خواهان سياست عزت مدارانه بود و مىگفت: «ملت ايران از آمريكا خواهان كمك مالى نيست. اگر آمريكا به حريف استعمارى ما كمك نكند، ما خواهيم توانست با فروش نفت خود ساليانه تا 400 ميليون دلار عايدى داشته باشيم. ما هرگز به دريوزگى نزد آمريكايى نمىرويم. همين قدر كه از حريف استعمارى، حمايت نكند راضى خواهيم بود.»
همين مواضع آيتاللّه بود كه موجب شد هندرسن سفير آمريكا در ايران به شدت از وى عصبانى شود. به گزارش روزنامه آكسيون و فيگارو؛ «گزارش مفصلى كه اخيرا مستر لوى هندرسن سفيركبير آمريكا در تهران به وزارت امور خارجه آمريكا فرستاده، ضمن اظهار نااميدى از وضع فعلى ايران، شخص دكتر مصدق را تجليل كرده و احساسات ضدكمونيستى و تمايل او را به همكارى با آمريكا و دول غرب ستوده است....و ]گفته است[ فقط يك عامل مزاحم در اين جريان ، مداخله كرده و مانع از حل قضيه نفت به نفع آمريكا شده است. اين عامل مزاحم كه مانع تسليم ايران به نظريات بانك بينالمللى و ادامه همكارى بين ايران و آمريكا شده است، آيتاللّه كاشانى است كه به عقيده هندرسن، براى منافع آمريكا و دول غرب در ايران عنصر خطرناكى است.»
پینوشتها:
1- دكتر مهدىبهار، ميراث خوار استعمار، ص 613
2- جيمز بيل، شير و عقاب، ص 125
3- پيشين، ص 601
4-مصطفى فاتح، پنجاه سال نفت ايران، ص 581
5- آنتونى ايدن، خاطرات، ترجمه كاوه دهگان، ص 294
6-همان، ص 296
7- سيدجلالالدين مدنى، تاريخ سياسى معاصر ايران، ج 2، ص 258
8- جامى، گذشته چراغ راه آينده است، ص 563
9- جيمز بيل، شير و عقاب، ص 112
10- آندره فونتن، تاريخ جنگ سرد، ترجمه هوشنگ مهدوى، ج2، ص 176
11- همان، ص 175
12- مراجعه كنيد به خليل ملكى، تاريخچه جبهه ملى، صص 105ـ 106