تبلور ارزش‌های دهه 60 در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

در روز 2 اردیبهشت 1358، از همان زمان که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با هدف «پاسداری از انقلاب اسلامی در ایران و گسترش آن مبتنی بر ایدئولوژی اسلام اصیل و اجرای خواسته‌های جمهوری اسلامی» رسما اعلام موجودیت کرد، دیدگاه معنوی بر نگاه مادی غلبه داشت، به طوری که اعضای سپاه بدون چشم‌داشت مادی به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمدند؛ موضوعی که در اکثر روایت‌ها و خاطرات، به خوبی قابل لمس است. بی‌توجهی به مال دنیا، ساده‌زیستی، حساسیت نسبت به استفاده از اموال بیت‌المال، عدم سوءاستفاده از موقعیت و جایگاه، ولایت‌مداری، تواضع و فروتنی و ... از ارزش‌های راهبردی حاکم بر رفتار اعضاء و فرماندهان این نهاد انقلابی بوده است.
دوشنبه ۰۲ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۱۳:۵۱

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ در روز 2 اردیبهشت 1358، از همان زمان که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با هدف «پاسداری از انقلاب اسلامی در ایران و گسترش آن مبتنی بر ایدئولوژی اسلام اصیل و اجرای خواسته‌های جمهوری اسلامی» رسما اعلام موجودیت کرد، دیدگاه معنوی بر نگاه مادی غلبه داشت، به طوری که اعضای سپاه بدون چشم‌داشت مادی به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمدند؛ موضوعی که در اکثر روایت‌ها و خاطرات، به خوبی قابل لمس است.


بی‌توجهی به مال دنیا

عباس دوزدوزانی، از فرماندهان اولیه سپاه پاسداران در خاطرات خود با اشاره به قناعت و کم‌توقعی کارکنان سپاه، به نقل از مسئول امور حقوق پرسنل سپاه پاسداران می‌گوید: «خاطرم هست یکی از مسئولان امور حقوق پرسنل سپاه برایم تعریف می‌کرد که روزی به بانک رفتم و مقداری پول برای توزیع در بین پرسنل از بانک گرفتم، چند بسته پول بود. آن‌ها را داخل مجموعه آوردم و در یک اتاقی قرار دادم. پرسنل سپاه را پشت در به صف کردم و گفتم که آقایان از در وارد شوند و هرچه پول احتیاج دارند به عنوان حقوق از پول‌های روی میز بردارند و از در روبرویی خارج شوند. افراد به نوبت این کار را کردند. وقتی صف افراد به اتمام رسید وارد اتاق شدم و خیلی تعجب کردم چون هنوز از بسته اول مقدار زیادی پول روی میز باقی‌مانده بود و این نشان می‌داد که آنان حتی نه به اندازه نیاز بلکه به مراتب خیلی کمتر از آن از پول‌ها به عنوان حقوق برداشته بودند. این امر نهایت اخلاص و از خودگذشتگی سپاهیان را می‌رساند.»

چنانکه محسن رفیق‌دوست می‌گوید: «...چون کسانی که عضو سپاه بودند حقوقی دریافت نمی‌کردند، تا حدودی خرجمان کمتر بود و اعضای اولیه سپاه شب و روز در محل سپاه می‌خوابیدند و هیچ حقوق و مزایایی هم نداشتند...» به گفته علی دانش‌منفرد: «در دوران تاسیس سپاه با وجود امکانات اندک مالی، تدارکاتی و تجهیزاتی، انجام فعالیت‌ برای ما بسیار سخت بود؛ اما با شور انقلابی و ایمان نیروهای سپاه کارها با جدیت و پشتکار انجام می‌گرفت.»

مرضیه حدیدچی (دباغ) هم به گوشه دیگری از انگیزه‌های معنوی کارکنان سپاه اشاره کرده و می‌گوید: «برادران سپاهی که آن روزها با ما در سپاه همکار بودند واقعا با جان و دل آمده بودند و جز انگیزه خدایی منظور دیگری نداشتند... هیچکس بخاطر حقوق و مزایای مادی به این راه نیامده بود و اصلا صحبت در این خصوص برای آنها کسر شان بود. ولی ما به حکم مسئولیت و وظیفه‌ای که داشتیم نمی‌توانستیم نسبت به خانواده ایشان و حوائج آنها بی‌تفاوت باشیم...»

براساس خاطرات خانم دباغ: «از مرکز نامه‌ای رسیده بود که به برادران سپاه ابلاغ شود تا میزان حقوق مورد نیازشان را اعلام کنند. آنها وقتی از این ابلاغ مطلع شدند، ناراحت شدند و گفتند که این حرف‌ها یعنی چه؟ ما که برای حقوق اینجا نیامده‌ایم. اگر به دنبال حقوق بودیم جای دیگر و یا در شغل قبلی خود تامین بودیم.من هر چه برای ایشان استدلال می‌کردم آنها متقاعد نمی‌شدند که خود حقوقی را پیشنهاد بدهند. می‌گفتند همین که ما ناهار و شام را اینجا می‌خوریم و لباسمان را از سپاه می‌گیریم کافی است. دیگر چه می‌خواهیم؟ کار برای قرآن و خدا و حرکت برای قوت اسلام حقوق نمی‌خواهد... فردی بود به نام حاج آقا مختاران که واقعا عاشقانه و از سر عشق و ایمان به سپاه آمده بود و زحمت بسیار چشمگیری می‌کشید. او فردی بسیار معتقد و انقلابی بود که از همان روزهای اول تشکیل سپاه به یاری ما آمد. با وجود آنکه شغل او قنادی بود و درآمد بسیار خوبی داشت ولی مغازه قنادی خود را فروخته و پولش را خرج انقلاب کرده بود. او در آن ایام به هیچ وجه حاضر نشد از سپاه حقوق بگیرد. بعدها فهمیدم که همسر او علاوه بر بچه‌داری و خانه‌داری در طی روز، شب‌ها جوراب می‌بافت و پسرش روزها آن را می‌فروخت و بدین شکل خرج زندگی‌شان را تامین می‌کردند.»

عبدالله محمودزاده نیز در خاطرات خود درباره اخلاص و فداکاری نیروهای سپاه پاسداران می‌گوید: «بچه‌های سپاه حدودا تا یک سال هیچ حقوقی دریافت نکردند. بعد از این مدت هم قرار شد ماهی هزار تومان به آن‌ها بدهند، اما چنان جوی از معنویت، اخلاص و فداکاری و همچنین شرایط خاصی که همه می‌دانیم برقرار بود که بچه‌ها یا خجالت می‌کشیدند پول بگیرند و یا حداکثر سعی می‌کردند هرقدرخرج می‌کردند بقیه‌ هزار تومان را برمی‌گردانند. من یادم هست برادری به نام شجاع بود که بعداً هم شهید شد، او اول که نمی‌گرفت بعد هم که گرفت در آخر ماه، هفتصد تومان آن را برگرداند و گفت من بیش از سیصد تومان خرج نداشته‌ام. اصلا جوان‌ها که برای عضویت در سپاه می‌آمدند، انگیزه‌ای جز شهادت و فداکاری و جان باختن در راه خدا و دفاع از انقلاب و اسلام نداشتند.»

علاوه بر این، منش و رفتار فرماندهان سپاه پاسداران نیز نمونه‌هایی از تقید و پایبندی به این ارزش‌ها بود.


ساده‌زیستی و دوری از تجمل‌گرایی

از مهم‌ترین رفتار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی می‌توان به ساده‌زیستی و گریز از تجمل اشاره کرد. چنانکه همسر شهید محمد بروجردی می‌گوید: «بسیاری از زندگی ما پس از انقلاب در ماشین گذشت. در ماشین یک جعبه کوچک بود که شامل کنسرو، لیوان و درب بازکن بود. به روستاها که می‌رسیدیم نان محلی خریده و با کنسروهایی که در ماشین داشتیم غذای خوبی تهیه می‌کردیم... مدتی را هم در یک کانتینر و با شرایط سخت و امکانات ساده زندگی کردیم.»

محسن رضایی نیز درباره ساده‌زیستی شهید علی هاشمی، یکی دیگر از فرماندهان سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس می‌گوید: «یک شب که در قرارگاه نصرت بودم خواستم به اهواز بروم. [شهید] علی [هاشمی] گفت دوست دارد امشب منزل آنها بروم. همراه او به محله حصیرآباد اهواز رفتم و شب را در منزل او به صبح رساندم. زندگی ساده و بی‌پیرایه‌ای بود. خبری از تجمل نبود. کسی باور نمی‌کرد این خانه، خانه یک سپهبد است.»


حساسیت در استفاده از بیت‌المال

منش و روش شهید مهدی باکری، از فرماندهان دفاع مقدس، نمونه‌ای از این ویژگی است. همسر شهید باکری در خاطراتش در این رابطه نقل می‌کند: «ایشان در ارتباط با بیت‌المال خیلی حساس بودند... یک روز قرار بود بچه‌های لشکر به عنوان مهمان به خانه ما بیاید. من از آنجا که فرصت نکرده بودم نان تهیه کنم به مهدی گفتم که وقتی عصر می‌آیید، نان هم تهیه کنید. مهدی که هم‌ طبق معمول عصرها دیر به خانه می‌آمدند -بنابه شرایط کاری- از آنجا که نانوایی‌ها بسته بود نتوانسته بود نان تهیه کند. زنگ زدند که از لشکر نان بیاورند. البته از امکانات لشکر هیچ وقت استفاده نمی‌کردند ولی چون مجبور بودیم این کار را کردند. نان را که آوردند مهدی پنج، شش تا برداشت و آورد بالا. با تأکید گفت که تو حق نداری از این نان استفاده کنی چون که این‌ها را مردم برای رزمندگان اسلام ارسال کرده‌اند و چون تو رزمنده نیستی پس حق خوردن از این نان‌ها را نداری...»

یکی از همرزمان سردار شهید حاج حسین بصیر، درباره حساسیت شهید نسبت به استفاده از بیت‌المال می‌گوید: «در منطقه هفت تپه بودیم که خبر دادند داماد حاج بصیر به شهادت رسیده است. زمانی که به او گفتند که با خودرو موجود در خط به عقب بازگرد، نپذیرفت و با قطار اندیمشک به عقب بازگشت. بعدها متوجه شدیم که حاج بصیر به این دلیل که آن خودرو متعلق به بیت‌المال بود، از استفاده از آن خودداری کرده است.»


عدم سوء استفاده از موقعیت

از دیگر ویژگی‌های فرماندهان سپاه پاسدارن می‌توان به عدم سوءاستفاده آنان از موقعیت خود اشاره کرد. مجتبی عسگری، یکی از همرزمان حاج احمد متوسلیان در این رابطه می‌گوید: «در طی یکی دو سالی که با حاج احمد بودم، از ایشان ندیدم که خواسته باشد از پست و مقام خود به نفع شخصی خودش استفاده کند. به هر حال فرمانده سپاه شهر مریوان بود و این مسئولیت هم از نظر مراتب نظامی و دنیوی کم نبود».

به نقل از یکی از همرزمان شهید کاوه: «روزی برادر خانم شهد کاوه نزد او آمد و گفت: از مشهد زنگ زدند كه خودم را سریع برسانم آن‌جا، اگر اجازه بدهید می‌خواستم دو سه روزی بروم مرخصی. محمود با تعجب خیره شد و گفت: تو كه می‌دانی عملیات داریم و دیگر مرخصی نباید بروی. من اجازه نمی‌دهم بروی و بهتر است سر مأموریتت برگردی.»

وی ادامه می‌دهد: «مدتی بعد درباره همین ماجرا با شهید کاوه حرف زدم و به او گفتم: آقا محمود! كارش واقعاً مهم بود،اجازه می‌دادید می‌رفت، زود برمی‌گشت. محمود گفت: در پادگان خیلی‌ها می‌دانند كه این برادر خانم من است، چند روز دیگر هم که عملیات داریم. اگر كارش طول كشید و به عملیات نرسید، ممكن است در ذهن بعضی‌ها این شبهه پیش بیاید كه كاوه موقع عملیات برادرخانمش را فرستاد مرخصی تا سالم بماند. گفتم: خودم ضمانتش را می‌كنم كه به عملیات برسد. ناگهان محمود ناراحت شد و گفت: من با كسی عقد اخوت نبستم، دوست هم ندارم كه اعتقاداتم به خاطر همین كارها دچار لغزش شود.»


ولایت مداری

از دیگر خصوصیات فرماندهان سپاه ولایت‌مداری است. محسن رضایی نقل می‌کند: «بعد از عملیات خیبر زمانی كه جاده بغداد- بصره را از دست دادیم و فقط جزایر برای ما باقی ماند، حضرت امام اعلام فرمودند كه جزایر به هر قیمتی باید حفظ شود كه من بلافاصله به شهید كاظمی فرمانده پد غربی، شهید باكری و زین‌الدین در پد وسط و حاج همت در پد شرقی اطلاع دادم. از همه مهم‌تر به دلیل وجود چاه‌ها‌ی نفت پد غربی بود كه مانند ابر انبوه، گلوله، خمپاره و بمب از آسمان بر آن می‌بارید. شهید كاظمی در آن موقعیت، مقاومت بی‌سابقه‌ای از خود نشان داد، انگشتش قطع شد و وقتی برگشت سر و صورتش خاكی، سیاه و دودی بود و چند شبانه روز بود كه نخوابیده بود. وقتی به او خسته نباشید گفتم و او را بوسیدم گفت: وقتی دستور امام را به من گفتی، دیگر نفهمیدم چه شد، بچه‌ها‌ را جمع كردم و گفتم كه اینجا كربلاست، الان عاشورا است و باید به هر قیمتی اینجا را حفظ كنیم».


تواضع و فروتنی

همرزم شهید مهدی زین‌الدین نقل می‌کند: «...از فرط خستگی ناشی از پست دادن هنگام تحویل پست به سنگر برگشتم و دیدم بیرون چادر کسی خوابیده، حدس زدم نفر بعد باشد، با قنداق اسلحه به پهلویش زدم و بیدارش کردم و اسلحه را به او دادم و او هم خسته نباشیدی گفت و رفت سر پست. بعد از یک ساعت نفر اصلی و بعدی آمد و گفت چرا خوابیدی و پست را تحویل من ندادی؟ من تعجب کردم و بعد فهمیدم آن کسی که بیدارش کردم و پست داد، شهید مهدی زین‌الدین فرمانده لشکر بود.»


این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات