چرا خبرگان آیتالله خامنهای را به عنوان رهبر انتخاب کرد؟
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آیتالله ابراهیم امینی از اعضای هیئترئیسه اولین دوره مجلس خبرگان رهبری و عضو شورای بازنگری قانون اساسی در زمان ارتحال حضرت امام، در کتاب خاطراتش که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است درباره جزئیات جلسه تاریخی خبرگان در 14 خرداد 68 میگوید: وقتی رهبری فردی رأی آورد و به تصویب رسید یكی از خبرگان، آقای خامنهای را بهعنوان رهبر فردی پیشنهاد كرد. آقای هاشمی گفت: خیلی خوب ما هم پیشنهادمان آقای خامنهای است و برای تأیید پیشنهاد خود مطلبی را كه چندی قبل درباره آقای خامنهای از امام شنیده بود نقل كرد و گفت: «ما یك جلسهای با رؤسای قوا و نخستوزیر و احمد آقا خدمت امام بودیم. همان موقعی كه مسئله آقای منتظری داغ شده بود. ما با امام مباحثه داشتیم. ما یكی از احتجاجاتمان با امام این بود كه شما اگر آقای منتظری را كنار بگذارید ما در رهبری دچار مشكل میشویم، امام هم شورایی را خیلی تمایل نداشتند. فرد را هم ما میگفتیم فردی را نداریم كه الآن مطرح كنیم در جامعه. چون ما فرضمان بر مرجعیت بود با همان مسائل. امام فرمودند: چرا ندارید، آقای خامنهای.
ما بنا گذاشتیم این مطلب را به كسی نگوییم و نگفتیم. اما بعداً شنیدیم درز كرده است. خودِ آقای خامنهای اصرار داشتند این مطلب را مطرح نكنید. یكبار دیگر من خصوصی خدمت امام رسیدم و باز روی همین مسئله یكدندگی كردم. باز ایشان به من فرمودند: وقتی شما مثل آقای خامنهای را دارید چرا تردید دارید؟ چرا مشكل دارید؟
در اینجا داستان دیگری را كه دیروز از احمد آقا شنیدم نقل میكنم: احمد آقا گفت: وقتی آقای خامنهای در كره بودند و فیلم ایشان با آقای كیم ایلسون به نمایش گذاشته شد، منظره خوبی بود. وقتی من آن را دیدم گفتم: آقای خامنهای خوب جا افتاده است. واقعاً خوب آبرویی برای نظام هستند. امام فرمود: واقعاً ایشان شایسته رهبری هستند.
پس از تصویب رهبری فردی بهوسیله خبرگان، و پیشنهاد شخص آقای خامنهای بهعنوان بهترین مصداقِ واجد شرایط رهبری در آن زمان و تأییدات آقای هاشمی، آقای خامنهای اجازه گرفت تا بهعنوان مخالف رهبری شخصِ خودش -و نه مخالف با اصل انتخاب فردی که قبلاً تصویب شده بود- صحبت كند. پس از كسب اجازه، در علل مخالفت خود مطالبی را بیان كرد كه مورد قبول خبرگان قرار نگرفت. آنگاه مسئله رهبری آقای خامنهای به رأی گذاشته شد و با اكثریت بیش از دو سوم به تصویب رسید.
در اینجا لازم میدانم به پاسخ یك سئوال احتمالی اشاره كنم؛ ممكن است كسی بگوید وجود شرایط رهبری در آقای خامنهای به چه وسیلهای برای خبرگان به اثبات رسید؟ در پاسخ عرض میكنم ایشان در آن زمان شخصی ناشناخته و بیسابقهای نبود. ایشان بعد از پیروزی انقلاب سالها در مقامهای مختلف، از جمله در دوران نمایندگی دوره اول مجلس شورای اسلامی و دو دوره ریاستجمهوری و امامت جمعه تهران، خدمت كرده، مراتب تقوا، بینش سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت، و قدرت خود را عملاً به اثبات رسانیده بود. وجود امتیازات مذكور برای جمعی از نمایندگان، به ویژه همكاران و دوستان نزدیك ایشان، امری واضح و روشن بود. او از یاران صدیق امام و در دوران هشت ساله جنگ تحمیلی، در پستهای مختلف لیاقت و صداقت خود را به اثبات رسانیده بود. آیا در اثبات شرایط مذكور بیش از این امكان دارد؟
اما طریق احراز شرط دیگر یعنی اجتهاد و صلاحیت علمی برای افتاء در ابواب فقه دو چیز بود: یكی تحصیلات چندین ساله ایشان در درسهای سطح فقه و اصول و ادامه آنها در درسهای خارج، دیگری استعداد و هوش و حافظه قوی و پشتكار و جدیت ایشان در درس و بحث و تدریس.
ایشان دروس ادبیات و سطح فقه و اصول را در حدود شش سال در مشهد فرا گرفتند. در حدود دو سال و نیم در درس خارج آیتالله میلانی شركت كردند. درس خارج اصول را نزد آقای حاج شیخ هاشم قزوینی خواندند. بعد از آن به قم آمدند و در حدود پنج سال در درسهای خارج امام خمینی و آیتالله بروجردی و آقای حاج آقا مرتضی حائری شركت كردند. در سال 1343 به مشهد مراجعت كردند و در درس خارج آیتالله میلانی شركت میكردند، و در همه این مدت همواره به تدریس سطوح فقه و اصول اشتغال داشتند و از اساتید موفق سطح بهشمار میرفتند.
با توجه به استعداد و حافظه قوی ایشان و جدیت و كوشش در تحصیل فقه و اصول و استفاده چندین ساله ایشان از اساتید درس خارج مشهد و قم، اصل اجتهاد و صلاحیت علمی ایشان برای افتاء در ابواب مختلف بهخوبی روشن بود؛ مخصوصاً برای كسانی كه در مشهد و قم با ایشان آشنا و مأنوس بودند.
ناگفته نماند كه ایشان در آن زمان با وجود اجتهاد و صلاحیت علمی برای استنباط احكام فقهی این استعداد را هنوز به كار نگرفته بودند، نه رساله عملیه داشتند، نه مرجع تقلید بودند. ولی خبرگان اصل اجتهاد و صلاحیت برای استنباط احكام را به انضمام سایر شرایط برای تصدی مقام رهبری كافی دیدند.