مروری بر مجاهدتهای آیتالله فاضل لنکرانی در دوران نهضت اسلامی
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آیتالله فاضل لنکرانی که در 26 خرداد 1386 دارفانی را وداع گفت، از جمله مبارزینی بود که با شروع نهضت اسلامی به حمایت تمام قد از نهضت برخاست و با جدیت در مسیر مبارزه گام برداشت. وی در طول دوران مبارزه، بارها طعم تعقیب، بازجویی و تبعید را چشید اما با این وجود تا پیروزی انقلاب اسلامی همچنان به مبارزه ادامه داد.
این نوشتار، با تورق تاریخ، به بررسی مجاهدتها و مبارزات آیتالله محمد فاضل لنکرانی در دوران نهضت اسلامی میپردازد.
آغاز مبارزات
همزمان با شروع نهضت اسلامی آیتالله فاضل لنکرانی نیز در تبعیت از امام خمینی پا به عرصه مبارزه نهاد. آیتالله فاضل لنکرانی خود درباره شروع مبارزاتش میگوید: «من افتخار دارم از همان روز اول که امام بزرگوارمان مبارزه را شروع کردند در خدمت وی تلمذ کرده و در درس و فقه و اصول شرکت داشتهام و روی اعتماد کامل به معنویت و صلاحیتهای مختلفی که در ایشان وجود داشت در حقانیت بینش و مطالبی که میگفت جای هیچگونه شک و تردیدی نبوده در این راستا اعلامیههای بسیاری داده میشد که در بیشتر آنها مشارکت و امضای من وجود داشت.»[1]
به دنبال دستگیری امام در نیمه خرداد 42، آیتالله فاضل لنکرانی در کنار سایر مبارزین شروع به افشاگری علیه رژیم کرد و در پایان آن سال یعنی در اسفندماه، به همراه سایر علما و روحانیون با ارسال تلگرافی به حسنعلی منصور ضمن محکوم کردن دستگیری امام خمینی بر سیاستهای رژیم تاخت.
طی سال بعد، با تبعید امام خمینی، آیتالله فاضل لنکرانی با امضای نامهای خطاب به امیر عباس هویدا ضمن محکوم نمودن سیاستهای ضد مردمی و ضد دینی رژیم پهلوی، خواستار بازگشت امام به قم و پایان دادن به وضع موجود شد. علاوه بر این، در نامهای دیگر به هویدا به تاریخ 12 فروردین 1344 که امضای آیتالله فاضل لنکرانی در زیر آن دیده میشود آمده است: «بر اثر طول بازداشت و عدم اطلاع از حالات مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیتالله العظمی آقای خمینی و شایعات ناشی از تغییر مکان اقامت ایشان جامعه روحانیت و عموم مسلمین ناراحت و نگرانند. مقتضی است فورا عموم را از وضع حال و محل و اقامت ایشان مستحضر دارد».
این قبیل فعالیتها و مبارزات آیتالله فاضل لنکرانی باعث شده بود ساواک در دستوری به تاریخ 28 مهر 1344 خواستار کنترل فعالیتهای وی شود. در این دستور آمده بود: «دستور فرمایید به طور غیر محسوس نسبت به شناسایی نامبرده [آیتالله فاضل لنکرانی] اقدام و نتیجه را ضمن تعیین مشخصات کامل و هرگونه سوابقی که از مشارالیه در آن ساواک موجود است به این اداره کل اعلام نمایند.»
حمایت از مرجعیت امام خمینی
با رحلت آیتالله حکیم و مطرح شدن بحث مرجعیت، آیتالله فاضل لنکرانی از جمله مبارزینی بود که خواستار مطرح شدن مرجعیت امام خمینی بود. جنانکه خود نقل میکند: «با این که شرایط نسبت به آیتالله خمینى و طرفدارانش خیلى سخت و ناجور بود، تصمیم گرفتند [که] به طور علنى، مرجعیّت بلا منازع آیتالله خمینى را طى اعلامیهاى به اطلاع مردم برسانند. اعلامیه آماده شد و دوازده نفر آن را امضا کردند که از آن جمله خود من بودم. حتى یادم هست زیر اعلامیه نظر موافق خود را نه تنها در رابطه با مرجعیّت بلا منازع، بلکه در رابطه با صلاحیت رهبریت ایشان هم درج کرده و آن را امضا کردم... به نظر من، همین مسئله خود کوبندهترین مسئله براى رژیم بود.»[2]
آیتالله فاضل لنکرانی درباره تأثیر این اعلامیه در جامعه آن روز میگوید: «اثر این اعلامیه از نظر توده مردم به لحاظ اینکه این امضاء کنندگان نخبههای حوزه علمیه قم بودند مورد تصدیق و اعتماد اکثر طلاب آگاه حوزه علمیه قم بودند، عکسالعمل این شد که مسأاله مرجعیت امام کاملا تثبت شد.»[3]
به دنبال این قضیه، آیتالله فاضل و دیگر امضاکنندگان مرجعیت امام خمینی مورد تعقیب ساواک قرار میگیرند. در این بین آیتالله فاضل بنابر سفارش یکی از آیات عظام از قم خارج میشود. این قضیه از چشم ساواک پنهان نماند به طوری که در سندی به تاریخ 25 شهریور 1349 در اینباره آمده است: «به شیخ محمد موحدی فاضل گفته شده بهتر است چند روز در قم نباشد.»
مبارزه در تبعید
به دنبال فعالیتهای مبارزاتی آیتالله فاضل لنکرانی، ساواک مصمم به دستگیری و سپس تبعید وی شد. در سندی از ساواک به تاریخ 21 شهریور 1352 در رابطه با فعالیتهای آیتالله فاضل لنکرانی آمده است: «نامبرده بالا یکی از روحانیون ناراحت و اخلالگر طرفدار خمینی در شهرستان قم بوده که در فعالیتهای ضد امنیتی و تحریک طلاب علوم دینی و متعصبین مذهبی به شورش و بلوا دخالت داشته.» در ادامه این گزارش با اشاره به حکم دستگیری و تبعید وی یادآور شده: «به همین جهت یاد شده در کمیسیون امنیت اجتماعی مورخ 22/ 5/ 52 شهرستان قم مطرح و نتیجتا به 3 سال اقامت اجباری در بندر لنگه محکوم گردیده که در حال حاضر متواری میباشد... خواهشمند است دستور فرمایید با بسیج کلیه عوامل پرسنل مربوطه و دادن آموزشهای لازم به منابع و همکاران افتخاری و با همکاری مقامات انتظامی محل نسبت به شناسایی، بازداشت و اعزام مشارالیه از طریق مقامات انتظامی به شهرستان قم اقدام تا ترتیب اعزام وی به محل مورد نظر داده شود.»
آیتالله فاضل در رابطه با دستگیری و تبعیدش میگوید: «در بحبوحه تابستان، ما را گرفتند و به بندر لنگه منتقل کردند...در بحبوحه گرما و شرجی بودن هوا وارد بندر لنگه شدیم و حدود چهار ماه تمام در آنجا بودم که به اندازه چهل سال شاید ناراحتی متحمل شدم. نبودن وسایل از یک طرف و شدت گرما و حالت شرجی هوا از طرف دیگر و فشارهایی که از طرف سازمان امنیت متوجه من میشد و از طرفی هم تهدید مردم به اینکه با من ارتباط نداشته باشند از سوی دیگر. در آنجا ناراحتیها و کسالتهایی هم برام پیش آمد».
به دنبال وضعیت بد جسمانی آیتالله فاضل لنکرانی، او به یزد منتقل شد اما در آنجا نیز علیرغم تهدیدهای مکرر ساواک، آیتالله فاضل دست از مبارزه بر نمیدارد و فعالیتهای خود را در یزد دنبال میکند. چنانکه خود نقل میکند: «تبعید من در یزید این اثر را داشت که به کمک شهید آیتالله صدوقی، در اثر برخوردهای مخفیانه یا آشکار مردم یزد را در مسیر مبارزات امام قرار دادیم و آگاه ساختیم.»
مبارزات آیتالله فاضل لنکرانی در یزد و عدم توانایی ساواک از کنترل وی باعث شد ساواک یزد درخواست انتقال او به شهری دیگر را صادر کند. در سندی به تاریخ 21 دی 1352 آمده است: «ساواک یزد اعلام داشته... اقامت وی [آیتالله فاضل لنکرانی] در یزد به مصلحت نبوده و خالی از اشکال نمیباشد و برای جلوگیری از تماس نامبرده با روحانیون یزد تقاضا نموده که حتی الامکان تبعیدی مورد نطر به یکی از شهرستانهای تابعه انتقال یابد.»
صدور اعلامیههای متعدد
آیتالله فاضل لنکرانی با توجه به موقعیتهای پیش آمده در جریان نهضت امام خمینی از جمله شهادت آیتالله مصطفی خمینی، توهین روزنامه اطلاعات به امام، فاجعه آتشسوزی سینما رکس آبادان و... با صدور اعلامیههای گونان سیاستهای رژیم را زیر سؤال میبرد. از مهمترین اعلامیههای امضا شده از سوی آیتالله فاضل لنکرانی، میتوان به خلع شاه از سلطنت اشاره کرد که به دلیل حساسیت موضوع هر شخصی حاضر به امضای آن نبود.
آیتالله فاضل لنکرانی درباره کثرت اعلامیههای خود در مقاطع مختلف نهضت اسلامی و واکنش ساواک به این اعلامیهها میگوید: «اعلامیههاى بسیارى داده مىشد که در اکثر آنها، امضاى من وجود داشت به طورى که وقتى سازمان امنیت ما را باز داشت کرد، یکى از مهمترین سؤالاتشان این بود که شما در متجاوز از پنجاه اعلامیه امضا دارید. من در جواب آنها گفتم: همه این امضاها از خود من است؛ یک وقت فکر نکنید که از امضاى من در پاى این اعلامیهها تقلید شده است. این جواب، مأمور امنیتى را بسیار تکان داده بود زیرا او فکر مىکرد که من به دست و پا افتاده و اظهار بىاطلاعى از این امضاها و ساختگى بودن آنها را خواهم کرد لذا گفت: مسئله بدتر شد. حالا چرا امضا کردید؟ گفتم:... آقایى به نام آیتالله خمینى پیدا شده... ما او را شخصیتى الهى شناخته و محرک او را جز احساس مسئولیت شرعى چیزى نمىدانیم...»[4]
این قبیل حمایتها و بیباکیها تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت به طوری که نام آیتالله فاضل لنکرانی در رخدادهای مختلف تاریخی در آن برهه حساس دیده میشود. که از آن جمله میتوان به تحصن روحانیون در دانشگاه تهران در بهمن 1357 اشاره کرد.
پینوشتها:
1- خبرگان ملّت: شرح حال نمایندگان مجلس خبرگان رهبری، دفتر دوم، تهیه و تنظیم دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری، 1379، ص 541
2- خبرگان ملّت، دفتر دوم، ص 542
3- پیام انقلاب، ش 90، مرداد 1362، ص 10
4- خبرگان ملّت: شرح حال نمایندگان مجلس خبرگان رهبری، دفتر دوم، تهیه و تنظیم دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری، 1379، ص540.