تحلیل درون سازمانیِ منافقین از ترور 7 تیر 1360

به‌علت ابعاد و آثار گسترده‌ داخلي و بين‌المللي انفجار هفتم تير 1360، سازمان منافقین مسئوليت آن را صريحاً اعلام ننمود، ضمن اينكه با كنايه‌ روشن‌تر از تصريح آن را به‌خود نسبت مي‌داد. رجوي، سرکرده سازمان، در جمع‌بندي يك‌ساله و موسي خياباني نفر دوم سازمان، در نوار تحليل تاريخچه‌ سازمان كه پيش از كشته‌شدنش ضبط كرده‌بود، از «ضربه‌ مهلك» و «ضربه‌ اول» بعداز 30 خرداد سخن راندند. در گزارش وزارت خارجه‌ آمريكا درباره سازمان كه در سال1994م (1373ش) انتشار يافت نيز صراحتاً مسئوليت انفجار برعهده‌ آن سازمان گذارده شده‌است
چهارشنبه ۰۵ تير ۱۳۹۸ - ۱۱:۵۰

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ علي‌رغم مشخص‌بودن انگيزه‌ها و نحوه‌ عملكرد سازمان منافقين كه حتي پيش از تحقيقات هم براي مردم روشن بود، به‌علت ابعاد و آثار گسترده‌ داخلي و بين‌المللي انفجار هفتم تير 1360، سازمان مسئوليت آن را صريحاً اعلام ننمود، ضمن اينكه با كنايه‌ روشن‌تر از تصريح آن را به‌خود نسبت مي‌داد.

رجوي، سرکرده سازمان، در جمع‌بندي يك‌ساله و موسي خياباني نفر دوم سازمان، در نوار تحليل تاريخچه‌ سازمان كه پيش از كشته‌شدنش ضبط كرده‌بود، از «ضربه‌ مهلك» و «ضربه‌ اول» بعداز 30 خرداد سخن راندند. خياباني درباره‌ انفجار دفتر حزب جمهوري اسلامي مي‌گويد: «... صداي مهيب انفجار درست رأس ساعت 9 يكشنبه شب، هفتم تير ماه، بلند شد. صدايي كه نه تنها در سراسر ايران بلكه در سراسر جهان طنين انداخت و شايد بتوان گفت كه از فرداي آن روز رژيم [امام] خميني ديگر مرده است».

وي در ادامه با تشبيه سازمان به يك جوان، انفجار 7 تير را سيلي محكم آن جوان به رژيم جمهوري اسلامي توصيف مي‌كند. همچنين در يك جمع‌بندي درون سازماني در شهريور 1360، از فاجعه‌ي 7 تير اين تعبير ذكر مي‌شود: «ضربه‌ جبران‌ناپذير بر پيكر ارتجاع به‌عنوان مرحله‌ جديد مبارزه كه بر اثر آن رژيم قادر به راست‌كردن كمرش نخواهد بود».

مسعود رجوي در جمع‌بندي يك‌ساله با اشارات و تأكيدات بسيار به مخاطبان مي‌رساند كه فاجعه‌ 7 تير را سازمان مرتكب شده‌است. وي با مرحله‌بندي كردن جنگ مسلحانه عليه جمهوري اسلامي اشاره مي‌كند كه در مرحله‌ اول نوبت «سران سياسي» بود. قبل از هر چيز، شاه‌مهره‌ها هدف بودند... ما در فاز نخستين تهاجم‌مان، با عمل بزرگ شروع كرديم و در رأس همه، عمليات تاريخي «اللهاكبر». كه اين اسم هم پيشاپيش برايش گذاشته شده‌بود، جاي موسي خالي... يك مرحله را پيش برديم. كدام مرحله؟ بي‌آينده كردن رژيم و سلب ثبات از آن... خلاصه در يك كلام: كارِ كسي جز مجاهدين نبود... كار درمجموع حسابشده و برنامهريزي شده‌بود.

در گزارش وزارت خارجه‌ آمريكا درباره سازمان كه در سال1994م (1373ش) انتشار يافت نيز صراحتاً مسئوليت انفجار برعهده‌ آن سازمان گذارده شده‌است: «مجاهدين موجي از بمب‌گذاري و ترور را عليه رژيم [امام] خميني آغاز نمودند كه تا امروز نيز طنين‌انداز است. شاخص‌ترين حمله در تاريخ 28 ژوئن 1981 رخ داد و اين زماني بود كه دو بمب مركز حزب جمهوري اسلامي (حزب روحانيون) را از هم متلاشي كرد و منجر به كشته‌شدن 74 تن از رهبران رژيم گشت. من‌جمله رهبر حزب جمهوري اسلامي، آيت‌الله بهشتي، 4 وزير، 27 نماينده‌ي مجلس».

عمدهترين توجيه و تحليلي كه سازمان در سطح رده‌هاي بالا، درخصوص انفجار بمب در دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي، ارائه داد اين بود كه: «پساز سركوبي تظاهرات مردم در 30 خرداد، حالت رعب و يأس بر جامعه مستولي شده؛ بنابراين ما براي اينكه شكست‌پذيري و ضربه‌پذيري سيستم را نشان بدهيم تا مردم بفهمند كه اگر بخواهند مي‌توانند سيستم را سرنگون كنند، دست به اين عمل زديم... اگر سيستم را به‌صورت هرمي فرض كنيم، ما به رأس هرم ضربه‌ اساسي وارد كرده و مغز متفكر آن را از بين برده‌ايم. ما به افرادي ضربه زده‌ايم كه در سيستم، جايگزين ندارند و در واقع عمل ما مانند رعد در آسمان بي ابر است».

چنانکه از تحلیل‌های درونی سازمان مجاهدین خلق (منافقین) برمی‌آید، آنها با هدف بی‌آینده کردن نظام اقدام به این ترور کردند. آنها می‌پنداشتند با این جنایت، آینده نظام را هدف خواهند گرفت و با این عمل، جمهوری اسلامی فرو خواهد ریخت اما چندی نگذشت که به پوچ بودن تحلیل خود واقف شدند و دریافتند چنین تحلیلی از اساس اشتباه بوده است.


این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات