تعبیر شهید رجایی از فاجعه هفتم تیر/ نقش بیبدیل امام در مدیریت بحران
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آیتالله مهدویکنی وزیر کشور وقت در سال 1360 در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است حادثه هفتم تیر 1360 را اینگونه روایت میکند: در مورد انفجار حزب؛ من در آن هنگام وزیر كشور بودم. این نكته را باید اعتراف كنم كه متأسفانه در اوایل انقلاب، بر اثر نبودن تجربه، گروهكهای ضد انقلاب در نهادها و در نیروهای امنیتی و انقلابی نفوذ كرده بودند. از جمله آنان كشمیری در نخستوزیری و كلاهی در حزب [جمهوری اسلامی] بودند. اصلاً دقت و احتیاط نمیشد. با اینكه قبلاً هم ترورهایی واقع شده بود و حركتهای ضدانقلابی فراوان بود، ولی نوعی خوشبینی موجود بود. همانقدر كه كسی به انقلابی بودن تظاهر میكرد، به او اعتماد میكردند. كلاهی و كشمیری هم از همین راه وارد شدند.
من در وزارت كشور بودم كه خبر انفجار را شنیدم. در آن شب نیروهایی كه برای بررسی رفتند گزارش كردند حزب اصلاً به طور كلی منفجر شده، تمام ساختمان از جا كنده شده و تمام برادرانی كه آنجا بودند همه زیر آوار ماندهاند، در اثر موج انفجار و آتش انفجاری كه پدید آمده بود، بنا فرو ریخت و هفتاد و چند نفر به شهادت رسیدند و بعضی از برادران به وسیله انفجار و موج آن در دم شهید شدند. مثل مرحوم شهید بهشتی كه موج انفجار ایشان را از بین برده بود، چون دست و پایش قطع شده بود و از اینجا معلوم میشود كه آن مواد خیلی زیاد بوده كه در كنارِ تریبون گذاشته بودند. ایشان و برخی كه جلوتر بودند اینطور شهید شدند، اما بقیه در اثر ریزش آوار از بین رفتند. اگر در نجات افراد، تجربهای بود و وسایل و امكانات زودتر میرسید، شاید تعداد زیادی زنده میماندند. صدای افراد هم میآمد، ولی متأسفانه در اثر عدم تجربه در این كارها قدری طول كشید و آنها شهید شدند.
من در آن زمان به آقای رجایی زنگ زدم. تقریباً ساعت 10 شب بود. از ایشان سؤال كردم كه از آقای بهشتی چه خبر؟ ایشان گفتند همین قدر به شما بگویم كه كمرمان شكست! ایشان پشت تلفن گریه میكرد و این را میگفت. آقای رجایی در عین حال كه حزبی نبود، ولی به خصوص نسبت به مرحوم بهشتی خیلی علاقه داشت. واقعاً شهادت بهشتی كمر همه دوستان را شكست و امام هم فرمودند ایشان یك ملت بود. آقای رجایی گرچه این حرف را زد، ولی مرد مقاومی بود و این طور نبود كه این مصیبتها باعث عقبنشینی او بشود.
واقعاً این جنایت سبب شد كه در كشور كمبود و خلاء احساس شود. فقدانِ این همه برادران و دوستان ارزنده و نخبه ـ به خصوص مرحوم شهید بهشتی كه شخصیتی بود مقتدر و میتوانست خودش به تنهایی كشوری را اداره كند ـ [ضربه سنگینی بود] ولی حضور امام و صلابتی كه داشت كه در تمام این حوادث، هیچ شكستی را پذیرا نمیشد و اظهار عجز نمیكرد، همواره برای مسئولین و مردم باعث دلگرمی بود. اگر كسی غیر از امام بود، خودش را میباخت؛ ولی امام همان ایام وقتی خدمتشان شرفیاب میشدیم هیچ خم به ابرو نمیآورد و میگفت بروید به كارتان برسید.