سیر مقابله شهید بهشتی با جریان سازش
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ یکی از مهمترین مؤلفههای مبارزاتی شهید بهشتی قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مرزکشی میان "خط امام" و "خط سازش" بود. او در این راستا، به مقابله با تفکر سازشکار جریان لیبرال میپرداخت و معتقد بود این جریان مطرود و مردود است.
نوشتار حاضر طی سیر تاریخی، به بررسی نحوه مواجهه شهید بهشتی با جریان سازشکار و مقابله وی با این جریان میپردازد.
انتقاد از نهضت آزادی در بدو پیدایش
از همان بدو پیدایش و آغاز فعالیتهای نهضت آزادی و لیبرالهای ملی، شهید بهشتی با انتقاد از این جریان سعی داشت خط فکری و مبارزاتی خود را از آنها تمییز دهد. آیتالله بهشتی میگوید: «...وقتی در اساسنامه [نهضت آزادی] از اسلام بهعنوان يک مکتب و از نهضت آزادی بهعنوان يک حزب اسلامی تمامعيار ياد نشده بود، به دوستان بنيانگذار نهضت آزادی انتقاد کردم و گفتم که اين حزب مکتبی نيست. اسمش را هم گذاشتهايد نهضت آزادی. آزادی که همه اسلام نيست. دوستان گفتند: براي اينکه ما میخواستيم آنان که آلرژی دارند روی عنوان اسلام، از اين تشکيلات فرار نکنند. ولی حقيقتش اين است که مرامنامه نشان ميداد که يک عده مسلمان آمدهاند يک حزب درست کردهاند. اما در اين تشکيلات سياسی، اسلام را بهعنوان يک مکتب تمامعيار مطرح نکردهاند.» به همین دلیل شهید بهشتی از عضویت در آن خودداری میکند و میگوید: «به همين دليل كه از نظر مكتبی و مرامی ملتزم به اسلام نبودند، از اينكه عضو آن بشوم خودداری كردم.»[1]
نقد سیاست "گام به گام" ملیگراها در دوران نهضت اسلامی
در شرایطی که مبارزات مردم ایران با رژیم پهلوی به اوج خود رسیده بود، ملیگراها با سیاست گام به گام خود، طرح سازش ریختند. در دیدار مهدی بازرگان و ابراهیم یزدی با امام در پاریس و مطرح کردن سیاست گام به گام توسط اعضای نهضت آزادی، شهید بهشتی همصدا با امام خمینی این سیاست را منتهی به شکست دانست. او خود درمورد این دیدار میگوید: «سه ماه قبل از انقلاب، همين آقاي مهندس بازرگان در پاريس آمده بود كه امام را قانع كند كه اگر شوراي سلطنت باشد و يك آزادي انتخابات هم باشد، مبارزه تا همينجا ختم شود و ايشان (امام) تشريف بياورند. امام هم بعد از ديدار گفته بودند كه اينطور نميشود. اگر ميخواهي با من ديدار دوم داشته باشي، بايد برضد اين رژيم سلطنتي اعلاميه بدهي. اگر اعلاميه داديد ميتوانيد با من ملاقات دوم داشته باشيد والا نه... و چون آقاي بازرگان آنجا اعلاميه ندادند... ديدار دوم هم با امام نداشتند».[2]
شهيد بهشتي در خصوص تفاوت خط سازش و خط امام ميگويد: «... من يک شب تا صبح با بازرگان صحبت كردم. مواضع او با امام فرق ميكند... بازرگان ميگويد كه شما به جايي نميرسيد، يعني آمريكاييها نميگذارند [كه] شما شاه را برداريد.»
آیتالله بهشتی بعدها همین استراتژی را دلیل اصلی اختلاف خود با اعضای نهضت آزادی بیان میکند و میگوید: «اختلاف حزب [جمهوری اسلامی] با نهضت آزادی بر سر همان مواضع فکری و سیاسی است، حزب معتقد است با ابرقدرتها باید مثل یک قدرت کامل که از این ابرقدرتها بینیاز است، برخورد کرد. این نظر حزب است و نهضت آزادی معتقد است که باید گام به گام و آرام آرام مطلب را حل کرد.»[3]
بدین ترتیب مقابله شهید بهشتی با خط سازش از قبل از پیروزی انقلاب آغاز شده بود و بعد از آن نیز همچنان ادامه داشت.
انتقاد شهید بهشتی از سیاستهای دولت موقت بعد از پیروزی انقلاب
با پیروزی انقلاب اسلامی، جریان سازشکار در راس دولت موقت قرار گرفت، جریانی که خود را در مسیر انقلاب همچون "فولکس" میدانست و معترف بود نمیتواند همچون "بولدوزر" عمل کند.
در چنین شرایطی یکی از مهمترین انتقادهای شهید بهشتی به دولت موقت، نقد سیاستهای سازشکارانه این دولت بود. سردار رحیم صفوی در خاطرات خود با اشاره به انتقادهای شهید بهشتی از شیوه اداره کشور توسط دولت موقت میگوید: «در زمانی که استان کردستان تقریبا از حاکمیت دولت مرکز خارج و از دست رفته بود، آقای بازرگان بعد از بازگشت از سفر کردستان در جمع اعضای شورای انقلاب حاضر شد و اعلام کرد: دولت چارهای ندارد جز اینکه در مقابل حزب دموکرات تسلیم شود و یک نوع خودمختاری به آنها اعطا کند و شرایط آنها را بپذیرد. در همین جلسه بود که شهید بهشتی و شهید مطهری بلند شده، فریاد میکشیدند: یعنی چه آقا؟ شما میخواهید ما در مقابل نیروهای دموکرات و کمونیست تن به سازش بدهیم؟! نه خیر چنین نیست و سازش معنی ندارد.»[4]
دکتر بهشتی درباره خسارتهای سازشکاری دولت موقت در نخستین ماههای پیروزی انقلاب اسلامی میگوید: «ملت به ما اجازه نمیدهد با آن روش [شیوه سازش] سر سازگاری نشان دهیم که در حساسترین لحظات کردستان، وزیر کشور وقت، آقای دکتر یونسی یعنی یک افسر تودهای مارکسیست را به عنوان استاندار کردستان در حکومت جمهوری اسلامی به آنجا میفرستد.»
موضوع سازش با امریکا از دیگر انتقادهای مهم شهید بهشتی به دولت موقت بود. آیتالله شهید بهشتی خود درباره این استراتژی دولت موقت میگوید: «ما همین مسئله بی اعتنایی به آمریکا و استقلال هر چه سریعتر جامعه را مکرر مطرح میکردیم و معتقد بودیم جامعه حاضر است یک مقدار سختی تحمل کند ولی زودتر روی پای خودش بایستد. جامعه بالاخره یک دوره مشقت میخواهد، انقلاب بدون زحمت که نمیشود، ایشان [مهندس بازرگان] میگفتند لزومی ندارد، ما میتوانیم روابطمان را با آنها [آمریکا] بطور حسنه حفظ کنیم و دفاع جامعه را هم تامین بکنیم، این دو سلیقه بود.»[5]
تحلیل شهید بهشتی از استعفای دولت بازرگان
با تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، دولت موقت در اولین عکسالعمل، استعفا داد. این استعفا برخاسته از تفکر سازش بود. شهید بهشتی در گفتگو با روزنامه اطلاعات در سال 1358 در این رابطه عنوان کرد: «من هر دوی این برادرها [بازرگان و یزدی] را همچنان برادرهای دوست داشتنی و برخوردار از درجه بالائی از صداقت و صمیمت میدانم، ولی خط فکریشان را در مورد سیاست انقلابی ایران از اول هم خطی که با ما بخواند، نمییافتم و ما از همان اول حس میکردیم که نقطهنظرهامان مختلف است.»
آیتالله بهشتی ادامه میدهد: «آقای بازرگان که سهم زیادی در سابقه فعالیت قبلیشان مخصوصاً داشتهاند، ما ترجیح میدادیم که با وجود این اختلافنظرها، همکاری داشته باشیم، تا وقتی که آقایان به این نتیجه رسیدند که نمیتوانند پابهپای این نقطهنظرها بیایند و استعفاء دادند. ما معتقد بودیم انقلاب ایران، یک انقلاب جهانی است، لااقل در جهان اسلام و در دنیای مستضعفین. شاید بازرگان خیلی اینطورها نمیاندیشیدند. ما معتقد بودیم که در داخل مملکت، باید خارج از این فرم بوروکراتیک عمل کرد. آقای مهندس بازرگان عجیب تکیه داشتند روی اینکه همه کارها را ببرند توی همین کانالهال بوروکراتیک و به همین دلیل، خیلی ضربه خوردیم.»[6]
آیتالله دکتر بهشتی، قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، جریان سازش را محکوم به شکست میدانست و اعتقاد داشت این جریان مطرود و مردود است. او میگفت: «مبارز سياسى، كسى است كه تا مرز جهاد مسلحانه جلو نمىرود، اما هر جا دستش برسد يك ضربه سياسى بر دشمن مىزند. سياسى كار، كسى است كه مىآيد در گود سياست، اگر ديد هوا پس است بعد مىرود با دشمن به گفتگو مىنشيند، بلكه يك آوانس بدهد، يك آوانس بگيرد. اين نوع فعالان سياسى از نظر امام و خط امام مطرود، مردود و حتى ملعون هستند».
پینوشتها:
1- او به تنهايي يک امت بود، تهران: واحد فرهنگي بنياد شهيد، 1361، ص 467
2- اسدالله بادامچيان، بررسي تحليلي نهضت آزادي ايران، تهران، انديشهي ناب، 1384، ص 29
3-اطلاعات ، 2اسفند 1358، صفحه 2
4- از جنوبت لبان تا جنوب ایران، خاطرات سردار سید رحیم صفوی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 152
5- روزنامه اطلاعات، 2 اسفند 1358